آقایان مواد اولیه را میخواهند از داخل چاه بیاورند؟
تحلیل روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - آفتاب یزد / متن پیش رو در آفتاب یزد منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
انتخابات همیشه با وعده و وعید همراه بوده است، چه ریاست جمهوری باشد چه مجلس هرکدام در نوع خودشان از تغییراتی که میخواهند بدهند و مدینه فاضلهای که میخواهند بسازند میگویند. یکی از حوزههایی که همیشه مورد توجه بوده اقتصاد است، از آنجایی که اقتصاد مستقیم با جیب مردم سروکار دارد فرصت مناسبی را برای کاندیداها فراهم میکند تا با مانور روی این بخش و وعدههای اقتصادی دل مردم را به دست آورند تا نام آنها در روز رای گیری بر روی برگه نوشته شود. معیشت بسیاری از مردم را مستقیما با سیاست مرتبط میکند و مردم هم همواره به دنبال آن دسته از سیاستمدارانی هستند که رفاه بیشتری را برای جامعه فراهم کنند. انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیست به ویژه در شرایطی که اقتصاد کشور هم ذیل تحریمها حال خوبی ندارد. در روزگاری که قیمتها همیشه روند صعودی دارد و دخل و خرجی برخی با هم نمیخواهند طبیعی است که نمایندگانی که سودای بهارستان دارند نیز حرفشان بهبود اقتصاد باشد. نکته جالب اما این است که اصولگرایان بیش از هرگروهی مدعی هستند که کاندیداهای خود را براساس بهبود اقتصاد برگزیدهاند و لیستشان اقتصاد را زیرو رو میکند. البته همین اصولگرایان معتقدند اقتصاد نیازی به روابط مناسب سیاسی ندارد، همه چیز در داخل قابل حل است، کنوانسیونهای بین المللی توطئه است و از این دست سیاستها. بسیاری از همین چهرههای با نفوذ اقتصادی همانهایی هستند که در دولت احمدی نژاد میراث اقتصاد متزلزل را به جا گذاشتند اما حالا میگویند به ما رای بدهید به مجلس برویم تا سفرههایتان رنگی شود! درباره اینکه مجلس آینده با این ادعای اصولگرایان چقدر میتواند در ساختار اقتصادی کشور تاثیرگذار باشد و چقدر این وعدهها میتواند عملی باشد، جمشید پژویان به «آفتاب یزد» گفت که بهبود اقتصاد کشور از عمر چهار ساله این کاندیداها در مجلس طولانیتر است. مشروح این گفتگو در ادامه آمده است.
با توجه به اینکه بسیاری از گروهها و افراد حاضر در کارزار انتخاباتی مجلس امسال مدعی هستند که حضورشان در بهارستان موجب تغییر وضعیت فعلی اقتصادی میشود، اساسا این پرسش مطرح است که مجلس فارغ از نفرات آن با توجه به شرایطی که اقتصاد کشور به آن مبتلا است چقدر میتواند تاثیرگذار باشد؟
تقریبا هیچ! یک موضوع خیلی کلی اینجا مطرح است در واقع وقتی که مواد غذایی همچون گوشت، برنج، حبوبات یا امثال این مواد را نداشته باشید چگونه میتوانید سفره پهن کنید و 100 نفر را دعوت و عذا دهید؟ آن تعداد اقتصاددان که اقتصاد کشور را بشناسند و واقعا اقتصاددان باشند نداریم که حالا در دسترس نمایندگان باشند یا حتی خود کاندیدا شوند و بتوانند مجلسی با غالب اقتصادی را تشکیل دهند و بتوانند تاثیرگذار باشند. مجلس پیش از این هم نتوانسته در چالشهای اقتصادی یاری رسان باشد به نحوی که بتواند در تغییر ساختاری وضعیت اقتصادی کشور نقش آفرین باشد، این بار هم نمیتواند. نکته دیگر اینکه در این شرایط فعلی یکی از عمده مشکلاتی که بر اقتصاد سایه انداخته است مسائل سیاسی است، هرچند که مشکلات ساختاری اقتصادی هم وجود دارد. با این وضعیت باید گفت بهبود اقتصاد ایران نیاز به راهکارهایی بلند مدت دارد که بیش از چهار سالی است که آقایان در مجلس حضور دارند.
این راهکارهای بلند مدتی که اشاره دارید را توضیح دهید که از چه طریق میتوان وضعیت اقتصادی ایران را متحول کرد یا دستکم تغییراتی در آن ایجاد کرد؟
راهکار این است که باید قرص نان را بزرگ کنند، یعنی تولید ناخالص ملی افزایش یابد و رشد بالایی در اقتصاد ایجاد شود، الان رشد منفی داریم، تبدیل این شاخص منفی به مثبت نیازمند سیاستگذاریهای بسیاری در چارچوب راهبردهای ساختاری اقتصاد ایران است. شرط حرکت در این مسیر اقتصادی این است که در صنعت تولیدات با کیفیت و ارزان راتقویت کنیم، این درحالی است که در شرایط فعالی غالبا تولیدات هم گران است و هم از کیفیت لازم آنطور که باید و شاید برخوردار نیست. چنین وضعیتی یک نتیجهاش این است که نهادهها بهرهوری لازم را در داخل اقتصاد ایران ندارند، ماشین آلات در برخی صنایع فرسوده است یا تولیدات قدیمی از اروپای شرقی و برخی کشورهای آسیایی است. همچنین کارگران ما به دلیلی قوانینی که نسبت به آنان وجود دارد غالبا از بهرهوری پایین رنج میبرند درحالی که این بهرهوری پایین ناشی از مشکلات سیستمی است و میبینیم همین کارگران وقتی در چرخه تولیدی برخی کشورهای دیگر قرار میگیرند بهرهوری متناسب با استانداردهای جهانی دارند. اکنون بهرهوری بخش صنعت ما حدود هفت درصد است درحالی که در تجارت حدود 300 درصد است. از دیگر چالشهایی که نیاز به اصلاح دارد ساختار سیستم مالیاتی است که باید گفت یک پدیده عجیب و غریب در ناکارآمدی است. مجموع این تغییرات نیازمند مدیران و اقتصاددانان کارآمد است اما مشاهده میشود برخی امور را به دست گرفتهاند که توان لازم را ندارند!
مانور روی این موضوع که میخواهیم با حضور چهرههای اقتصاددان در مجلس اوضاع اقتصادی کشور را تغییر دهیم از سوی اصولگرایان بسیار مطرح میشود. در این میان آنچه بیشتر از سوی این افراد تاکید میشود بینیازی به اقتصاد جهانی و تاکید بر لزوم ملی است. این گزاره را چطور ارزیابی میکنید؟
اگر چنین شرایطی ممکن بود برخی سوالات مطرح است که اگر ماشینآلات میخواهند برای تولید استفاده کنند از کجا میآورند؟ از داخل چاه؟ مواد اولیهای که اکثرا از خارج وارد شود تکلیفش چه خواهد شد؟ وقتی نتوانند تولیداتی قابل صادرات داشته باشند و تنها متکی بر نفت باشند چگونه میخواهند اقتصاد را تغییر دهند؟ چنین روندی همین وضعیت فعلی است که وابستگی به نفت در آن موج میزند که طرف مقابل هم بتواند روی آن متمرکز شود و درآمدهای ارزی اقتصاد را با چالش مواجه کند. اگر صدها و هزاران بخش خصوصی داشتیم که تولیداتی با کیفیت به اقصی نقاط جهان صادر میکردند آیا به این راحتی میتوانستیم تحریم شویم؟ وضعیت فعلی اقتصاد ایران ریشه دار است و اکنون یک بخش عمده به سیاستهایی مربوط است که در محیط بین الملل در حال اعمال است. بنابراین برآیند اقتصاد را که مشاهده میکنیم نتیجه این است که مانور برخی جریانها تکراری است و سیاستمداران ما همواره در طول سالها آمدهاند و وعدههای مختلفی دادند اما نکته جالب اینکه در بسیاری از موارد این وعدهها حتی در تناقض باهم هستند! این دیگر عادت شده است!
به موضوع وعدههای ضد و نقیض اشاره کردید، میدانیم که امروز FATF یکی از مکانیزمهای شناخته شده جهانی در اقتصاد است که اکثریت کشورها نیز قوانین مربوط به آن را تصویب کردهاند برای تسهیل مناسبات مالی. اما کاندیداهای اصولگرا که میخواهند اقتصاد را بهبود بخشند از مخالفان شناخته شده FATFهستند. این نمونهای از همان تناقض است؟
دقیقا همینطور است. به هرحال FATF یک مرامنامه جهانی است که برسر آن در جهان اجماع وجود دارد، نمیتوانیم بگوییم ما نمیخواهیم بخشی از مکانیزمهای پذیرفته شده جهانی باشیم اما در این اقتصاد بتوانیم صادرات داشته باشیم یا تولید ناخالص ملی کشورمان را بهبود ببخشیم و این همان تناقضی است که اشاره کردم.
درباره اقتصاد کشور یک مقایسه نیز مطرح میشود اینکه در دوره دولت اصلاحات اقتصاد کشور چه وضعیتی داشت و بعد از آن در دوره احمدی نژاد و حالا چه شرایطی را تجربه میکند. در آن دوره شاخصها قابل قبول بود اما بعد از آن دیگر چنین نشد. در این مورد ارزیابی شما چیست؟
در دوره دولت اصلاحات تا حدودی از نظر سیاستهایی که اعمال میشد و در روابط با سایر بازیگران بین المللی در شرایط بهتری بودیم و مناسبات به جهان به طور کلی ارتقا یافته بود و این موضوع کمک میکرد که شاخصهای اقتصادی نیز بهبود یابد با این حال در همان زمان هم اقتصاددانهایی که سیاستگذاری مناسب اقتصادی و راهبردهایی هدفمند داشته باشند را به تعداد لازم نداشتیم یا دست کم در ذیل دولت قرار نمیگرفتند! به عبارت بهتر دولتها تمایلی برای استفاده از همین ظرفیتهای موجود نیز نداشتهاند. در اقتصادهای توسعه یافته جهان مشاوران اقتصادی از نقش بالایی در جهت دهی به ساختارهای اقتصادی برخوردارند و این مشاوران از میان چهرههای برجسته دانشگاهی و شناخته شده اقتصادی انتخاب میشوند نه براساس سفارش از این طرف و آنطرف یا براساس نسبتهای دوستی و فامیلی! در ایران وضعیت همین بوده و هست و تا زمانی که در روی این پاشنه بچرخد نمیتوان در انتظار تغییر خاصی بود.
انگیزه طیفهای سیاسی برای مانور روی مسائل اقتصادی در نزدیکی انتخابات را صرفا تبلیغاتی میدانید که برگ برندهای برای حضورشان در بهارستان باشد؟
دقیقا همینطور است جذابیت اقتصاد موجب رایآوری میشود. اصلا همین نامزدهای انتخاباتی برای چه میخواهند بروند مجلس؟ به خاطر منافع اقتصادی است که گیرشان میآید. وقتی ما شاهد این هستیم که نرخ بیکاری بیشتر میشود، کارگاههای بیشتری به مرز تعطیلی کشیده میشود، رشد منفی تولید ناخالص ملی برقرار است چطور میشود که با این شرایط بگوییم شاخصها بهتر شده یا رشد کرده مگر برای مردمی که تجربه دانش کافی ندارند.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/105740/