سرمقاله آرمان ملّی/ حفظ جان مردم، اوجب واجبات است
خبر خوب
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - آرمان امروز / « حفظ جان مردم، اوجب واجبات است » عنوان سخن روز در روزنامه آرمان ملّی به قلم عباس موسایی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
نخست؛کرونا روز به روز گسترهای بیشتر از جمعیت و جغرافیای ایران عزیز را در بر میگیرد. بحران در حال فوران است، به گونهای که همچون دیگر رخدادها، نمیتوان با کنشهای گفتاری، واقعیت را تغییر داد. به عبارتی کرونا و عواقب اش، تن به گفتمان اقتدار و ناواقعیتسازی از واقعیت نمیدهند. کرونا و پیامدهایش نشان دادهاند که در مقابل تحت انقیاد/ اعوجاج/ انحراف در آمدن، مقاومت میکند. این ویروس هولناک که تاکنون دارویی برایش پیدا نشده است، تن به مناسبات گفتمان رسمی نداده است. از آنجا که سدها، حدود ، بدنها، مرزها و ... را در مینوردد، نمیتوان عواقباش را محدود، محبوس و نارسانا کرد. از آنجا که منحصر بفرد، مهارناپذیر، تکثیرپذیر، همهگیر، نفوذکننده، بیرحم، بی التفات و... ظاهر شده است، علاوه بر جان انسانها، وضعیتهای مستقر و اهالی تدبیر و تصمیم را نیز دچار اغتشاش و بحران تصمیم و تدبیر مینماید. رفته رفته، مهارناپذیری عواقباش فزونی مییابد و اهالی تدبیر و تصمیم را بیش از پیش دچار فقدان تدبیر و تصمیم میکند. کرونا مناسبات نامعمول را که میخواستند، معمولشان جلوه دهند، بیش از پیش نامعمول و معلول نمایان ساخته است. چه بیتدبیریهای تدبیرنما، ناسازگاریهای سازگار، بیمسئولیتیهای به ظاهر مسئولانه، پوشالیهای قدرتمند واقعیات تخیلی، تخیلات جادویی، گفتارهای بیاساس، اساسهای بیبنیان، بنیانهای خیالین و... را بر آفتاب افکنده است. چه آرزوها و تخیلاتی که واقعیشان میپنداشتند، از فرط تخیلاتی بودن، خواب نما شدهاند. چه نابالغیهایی که ادعای بلوغ میکردند، در باتلاق عدم تکامل و بلوغهای بچهگانه، دست و پا میزنند. قدسی کردن امور عرفی و تاریخی، تقدس بخشیدن به ایدئولوژی ها، ایدئولوژیک کردن سنتها، کشیدن حصار ایدئولوژی حول منافع و مصالح کشور و ملت، ما را در آستانه یک آسیب پذیری جدی قرار داده است. فقدان تدبیر ،تصمیم و مصلحت عموم در فقدان مردان تدبیر و تصمیم و مصلحت سنج، در تمام سطوح به وضوح دیده میشود. وقتی مصلحت شناسان،«رفتند از این ولایت»، بحرانها پشت در انباشته شدند. امروز ما مقهور دیروزهای به مسلخ رفته /برده ی ما ،تحت ارادههای غیر از ما و بی ارادگیهای دیروز ما است. نتیجه آن ارادهها، بی ارادگیها و «نا»... ها، ، بنبست و بحرانی است که جان عزیز انسان ناشهروند ایرانی امروز، در آن /با آن ، قرار گرفته/مواجه شده است. اگر تا دیروز آن ارادهها ، بیارادگیها و ناها، حقوق انسان ناشهروند ایرانی را به مسلخ میبرد، امروز جان او را هدف قرار داده است.
دوم؛ اگر از دو منظر و رویکرد الهیات و عقلانیت یا تقدیر و تدبیر ، یا دیانت و فلسفه به اوضاع و موضوع بنگریم، هیچ چیز بر حفظ حق حیات انسانها اولویت ندارد. حکومتها البته اگر دروغ نگویند حفظ جان انسانها در صدر آن قرار دارد. هیچ چیزی به اندازه کرامت و جان انسانها در الهیات اسلامی مورد تاکید قرار نگرفته است. «ولقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطّیبات و فضّلناهم علی کثیر ممّن خلقنا تفضیلاً»(إسراء، 70) مِنْ أَجْلِ ذ َٰ لِکَ کَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَٰ لکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (مائده 32)به همین جهت، بر بنیاسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.
و رسولان ما، دلایل روشن برای بنیاسرائیل آوردند، اما بسیاری از آنها، پس از آن در روی زمین، تعدّی و اسراف کردند. در فقه عقل بنیان و عدالت محور شیعه، آنچه اوجب واجبات شناخته میشود حفظ نظم معیشت اجتماع است. بدیهی است حفظ جان انسانها در این فقره در اولویت قرار دارد. از طرفی در فلسفه سیاسی، وصول به منطق حقوق بشر که در اعلامیه جهانی تبلور یافته است، و در آن حق حیات در اولویت قرار گرفته است، برترین دستاورد تاریخ فلسفه و خرد انسانی است.
موخره؛
آنچه میتوان از مقدمات فوق دریافت آن است که هیچ امری بر حفظ جان انسانها مقدم نیست و در این راستا حکومتها وظیفهای خطیر بر عهده دارند. اعمال و انجام این وظیفه فراتر از کنشهای کلامی، نیاز به تدابیر و تصمیمهای حکومتها دارد. این ایستگاه، ایستگاه جان انسانها است، بنابراین مصلحتهای فروتر از جان انسانها را بر نمیتابد. اینجا محل و محمل زندگی ایرانیان است، از این جهت نباید تحت مصالح ، تدابیر ، ناتدبیری، نامسئولیتی، بیخیالی و کم کاری قرار گیرد. بحران فراتر از آن است که نمایان شده است. بخشی از این عدم ظهور و بروز، ناشی از تدبیر برای مدیریت بحران است که البته درست مینمایاند. اما آنگاه که مصلحتی غیر از مدیریت بحران، بر بحران چیره شود ، بحران، عادی جلوه داده شود و مصالحی غیر از حفظ جان مردم بر آن پیشی گیرد، آنجا نه مصلحت که خیانت است. مدیریت و کنترل مخاطرات بحران، نیازمند مردان بحرانشناس و عبور از بحران است. بحران را باید مدیریت کرد. مقدمه حل بحران، شناخت همه جانبه آن است. گماردن انسانهای کوتهنظر در سطوح مختلف برای مدیریت بحران، نه مدیریت که تشدید بحران و در نتیجه بیالتفاتی به جان انسانها و نظم و نظام اجتماعی است.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/112803/