روایت آخرین سفیر ایران از رابطه با عربستان
تحلیل روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - صبح نو / متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
حسام رضایی / جمهوری اسلامی ایران سالهاست که با هدف ایفای نقش مصلحانه و سازنده خود در منطقه، در پی جلب مودت کشورهای همسایه است. مهرماه سال گذشته و پس از بروز سلسله حوادث ضدامنیتی در خلیجفارس؛ حسن روحانی، رییسجمهوری کشورمان در سخنرانی خود در صحن سازمان ملل، از طرح «ابتکار صلح هرمز» که هدفش تأمین امنیت خلیجفارس با مشارکت همه کشورهای مستقر در منطقه و بدون دخالت قدرتهای بیگانه بود، رونمایی کرد. طرحی که با وجود اشتیاق ایران برای اجرایی شدن، از طرف کشورهایی نظیر عربستان، با سردی رد شد. پس از حمله به تاسیسات نفتی آرامکو، ریاض از سر اجبار و بهدلیل تحت فشاربودن از دو جبهه یعنی جنگ علیه یمن از یکسو و کاهش شدید درآمدهای نفتی از سوی دیگر، به ارسال پالسهای مثبت دیپلماتیک به ایران روی آورد. با وجود تمایل ایران به ازسرگیری گفتوگوهای دوجانبه و رفع مناقشات سیاسی، چندی بعد؛ عربستان دوباره همان مسیر قبلی را پیمود و دستدردست قدرتهای فرامنطقهای، اعمال فشار علیه تهران را از سر گرفت. فشار سنگین ریاض به شخص گوترش، دبیرکل سازمان ملل برای انتشار گزارش جهتدار درباره حملات آرامکو که صراحتاً موشکهای اصابتی را «با منشأ ایرانی» عنوان کرد، از جمله آخرین موارد سوءنیت عربستان در قبال کشورمان بوده است. در گفتوگویی با حسین صادقی ، آخرین سفیر جمهوری اسلامی ایران در عربستان، به دورنمای روابط تهران و ریاض پرداختیم. در ادامه گفتوگوی مشروح «صبحنو» با مشاور پیشین دکتر ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان را از نظر خواهید گذراند.
اخیراً سردار حسین دهقان، وزیر پیشین دفاع در اظهاراتی با بیان اینکه «ریاض باید شکست خود در جنگ یمن را بپذیرد» از آمادگی جمهوری اسلامی ایران برای مذاکره با طرف سعودی «بدون پیش شرط» سخن گفت. سال گذشته و پس از حملات نیروهای مقاومت به تاسیسات آرامکو، سعودیها پالسهای مثبتی برای مذاکره با ایران، ارسال کردند. با این حال، اتفاق چندانی رخ نداد و آنها نهایتاً در جهت سیاستهای متبوع آمریکا حرکت کردند. به نظر شما با وجود استقبال ایران از مذاکره، چرا تمایلی از سمت کشور سعودی وجود ندارد؟
خیلی تمایلی ندارم وارد اظهارات مقامات خودمان بشوم که چرا چنین اظهاراتی را بیان میکنند اما این یک پرسش جدی است که چرا در مقابل اظهارات مثبت جمهوری اسلامی ایران، پادشاهی عربستان واکنش مثبتی نشان نمیدهد. علیرغم مشکلاتی که با پادشاهی سعودی داریم، بارها پس از قطع روابط فیمابین، آمادگی خود برای گفتوگوهای دوجانبه جامع، فراگیر و بدون قید و شرط را اعلام کردهایم. از زمانی که دولت تدبیر و امید در ایران روی کار آمد و حتی قبل از اینکه آقای دکتر روحانی به پاستور بروند و قدرت را به دست بگیرند، ما همواره اظهارات مثبتی نسبت به طرف سعودی داشتیم و تقریباً در همین چارچوب، اعلام میکردیم که آمادگی داریم با تمامی همسایگان خود بهخصوص همسایگان حاشیه جنوبی خلیجفارس، مناسبات خود را گسترش دهیم.
وقتی ما اعلام میکنیم برای گفتوگوی بیقید و شرط آماده هستیم، در همین اظهار نظر، شرط گذاشتهایم و میگوییم که قضیه یمن باید فیصله یابد. در واقع آمادگی ما، خیلی هم بدون قید و شرط نیست. اینکه عربستان سعودی، تجاوز گستردهای علیه یمن آغاز کرد یا دخالتهایی را در برخی مناطق داشته و دارد یا بهطور مشخص، مرتکب جنایت جنگی در یمن شده، یک واقعیت آشکار است و وجدانهای بیدار در سراسر جهان، کشتار وحشیانه آنها در یمن را محکوم میکند، اما بحث این است که دو کشور همسایه و مسلمان، چگونه میتوانند به سمت عادیسازی مناسباتشان بروند.
یعنی شما پاپس نکشیدن طرف سعودی از جنگ با یمن را مانع بزرگ بر سر آغاز مذاکرات ایران و عربستان نمیبینید؟
یک سری موانع وجود دارد که ما اعلام میکنیم میخواهیم برای حل آنها مذاکره کنیم اما این موانع نباید منجر به این شوند که گفتوگو نکنیم. برای برداشتن آن موانع باید سر میز مذاکره نشست. یمن یکی از موضوعات برای ماست و ممکن است از سوی دیگر، برای عربستان هم مهم باشد اما این مشکل باید از طریق گفتوگو حل شود و هر طرفی دیدگاههای خود را مطرح کند و در نهایت دو کشور، به راهحل دست یابند.
ایران و عربستان براساس یک برنامه بلندمدت، باید ببینند چگونه میتوانند از اختلافات، فاصله، و در جهت روابطی پایدار پیش بروند و اجازه ندهند تا اختلافات دیدگاهی، به کینه و نفرت تبدیل شود. دو کشور باید پایه مناسبات خود را براساس رقابتی سازنده و همپوشانی سیاستهای منطقهای و بینالمللی بهویژه در عرصه اقتصادی، بنا کنند.
شاید عربستان در پی این است که پس از پیروزی در جنگ یمن، با دست پُر با ایران به گفتگو بنشیند. نظر شما درباره این تحلیل و گزاره چیست؟
عربستان نزدیک 6سال است که در یمن درگیر است. باید از سعودیها پرسید که پس از تجاوز گسترده به یمن، تاکنون چه دستاوردی داشتهاند؟ حتی اگر سعودیها یمن را بهطور کامل اشغال کنند، نمیتوان گفت که آنها در یمن پیروز شدهاند. یمن، شاید وضعیت مشابه افغانستان را داشته باشد. هیچ کشوری نمیتواند با دخالت یا حضور نظامی در یمن، به پیروزی مطلق برسد. لذا اگر عربستان چنین نیتی داشته باشد، نیت بیهودهای است. اینکه عربستان پس از پیروزی در جبهه یمن، بخواهد خود را در موضع برتر قرار بدهد و بعد با جمهوری اسلامی مذاکره کند، به گمانم نمیتواند چنین دستاوردی داشته باشد.
از سوی دیگر، سعودیها بر این باورند که پس از سقوط رژیم بعث درعراق، نفوذ ایران روزبهروز در منطقه و شمال آفریقا افزایشیافته است؛ لذا بر این باورند که مذاکره در این شرایط، به معنی به رسمیت شناختن وضع برتر ایران در منطقه خاورمیانه خواهد بود. بنابراین تلاش دارند تا از نفوذ و نقش ایران بکاهند و بعد از آن، وارد مذاکره با ایران شوند.
پیروزی عربستان در جبهه یمن، اساساً منتفی است یا بهرهگیری از این اهرم[پیروزی در جنگ یمن] برای حضور در مذاکرات با ایران است؟
هر دو را منتفی میدانم. هم پیروزی نظامی عربستان در یمن را بعید و احتمال آن را بسیار بسیار ضعیف میدانم و هم اینکه در صورت پیروزی بتواند از این اهرم، برای مذاکره با ایران استفاده کند.
با وجود هزینههای بسیار بالایی که عربستان در طول بیشاز پنج سال گذشته از جنگ با یمن نصیبش شده، چرا به این جنگ خاتمه نمیدهد؟ احیاناً عربستان از این جنگ، چه عایدی دارد؟
قبل از این وارد پاسخ به این پرسش بشوم، راجع به سیاست خارجی کشورها باید چند نکته را مطرح کنم. اول اینکه ما نمیتوانیم سیاست خارجی را از سیاست داخلی منفک بدانیم؛ به بیانی سیاست خارجی، امتداد سیاست داخلی است. معمولاً سیاست خارجی یا تدوین آن در هر کشوری، باید مبتنی بر مصالح و منافع ملی آن کشور باشد. ممکن است یک کشور زاویه دید متفاوتی داشته باشد اما معمولاً در تعیین مصالح و منافع ملی، پنج عنصر نقش کلیدی دارند؛ امنیت، معیشت یا اقتصاد، اشتغال، سلامت، بهداشت و نهایتاً تشنجزدایی. اساساً برای رسیدن به آن چهار عنصر اول، یک کشور باید سیاست تشنجزدایی بهویژه با همسایگانش را دنبال کند. یک کشور نمیتواند امنیت خود را با وجود تشنج با همسایگانش، تأمین کند. لذا از دیدگاه سعودیها، اگر بحران یا بیثباتی در یمن وجود داشته باشد، این بیثباتی و بحران[اعم از اقتصادی یا دیگر انواع بحران] در جامعه ما[سعودی] هم سرریز خواهد شد لذا تصور غلط آنها این بود که با توجه به ارتباط نزدیک جمهوری اسلامی ایران با یمن، امنیت ریاض به خطر افتاده و برای برقراری امنیت، اقدام نظامی علیه یمن را آغاز کردند تا در واقع، از خطرات احتمالی که متوجه کشورشان بود، جلوگیری کنند. سعودیها مرتکب این خطای بزرگ شدند اما واقعاً اینطور نبود که یمنیها بخواهند، امنیت عربستان را به خطر بیاندازند.
حوثیها در یک مقطعی، روابط بسیار خوبی با پادشاهی عربستان داشتند و الان هم میتوانند در پرتو گفتوگوهایی سازنده، طوری که طرفین همدیگر را به رسمیت بشناسند، روابط خوبی داشته باشند. اما اگر پادشاهی عربستان فرضاً بخواهد حوثیها را نادیده بگیرد یا برعکس حوثیها عربستان را نادیده بگیرند، نمیتوانند با همدیگر گفتوگویی داشته باشند.
تأثیر عوامل دیگر مثل عامل اقتصادی روی روند سیاست خارجی عربستان در قبال یمن را هم توضیح بفرمایید.
عربستانسعودی بیش از 70سال بود که در یمن سرمایهگذاری میکرد. یمن چون کشوری فقیراست و منابع درآمدی قابل توجهی ندارد، همواره حتی بخشی از بودجه آن، توسط عربستان تأمین میشد. عربستان اگر میخواهد مشخصاً در مورد یمن، به رابطه پایداری برسد، باید تلاش کند از طریق سرمایهگذاری اقتصادی با کمک بعضی کشورهای دیگر، وضعیت اقتصادی یمن را ارتقا بدهد. وقتی یک کشور فقیر در کنار یک کشور غنی قرار میگیرد، بهطور طبیعی آن کشور فقیر میتواند تهدید امنیتی باشد. وقتی ما از بحرانزایی شکاف یا فاصله طبقاتی در یک کشور سخن میگوییم؛ همین مساله هم بین کشورها نقش دارد. بنابراین کشورها در کنار همدیگر باید راهکارهایی پیدا کنند تا کشور فقیر را هم رشد بدهند؛ یعنی آن کشور فقیر را به حدی برسانند تا از بحرانهای اقتصادیاش عبور کند. سیاست عربستان این بود که بتواند یمن را به لحاظ اقتصادی ارتقا بدهد و حتی دنبال این بود که در مقاطعی، در یمن سرمایهگذاریهایی داشته باشد اما وقتی حوثیها با پشتوانه مردمی، قدرت را در صنعا به دست گرفتند، سیاستهای سعودی در قبال یمن، بهطور کلی دستخوش تغییر شد.
در تابستان سال1393.
بله. با توجه به روابط نزدیکی که حوثیها با جمهوری اسلامی ایران برقرار کرده بودند، سعودیها احساس خطر امنیتی کردند و اقدامات نابخردانهای در جهت آغاز جنگ[فروردین94] صورت دادند. الان در عربستان، چندین میلیون یمنی حضور دارند و در همین شرایط جنگی، برخی از یمنیها بهدلیل نیاز به اشتغال، به صورت غیرمجاز وارد خاک عربستان میشوند.
عربستان سعودی الان در ارتباط با یمن، با بحرانی بسیار پیچیده مواجه شده است. از یک طرف، اگر بخواهد خودش را کنار بکشد، شاید با یک تحقیر ملی مواجه شود و از طرف دیگر، استمرار جنگ، با وجود بحران اقتصادی که عربستان با آن روبهروست، روزبهروز بر هزینههایش خواهد افزود. بهترین روش فراروی عربستان، این است که در درجه اول و پیش از گفتوگو با ایران، با خود طرف یمنی گفتوگو کند. ایران هم میتواند مساعی خود را در جهت نزدیکی این دو کشور، به کار بگیرد.
از موانع مذاکره ایران و عربستان سخن گفتید که یکی از بزرگترین آنها؛ جنگ یمن است. به نظر شما، موانع دیگر کدام است؟
ایران و عربستان سعودی، هیچ راهی ندارند جز اینکه با هم گفتوگو کنند. این دو کشور بزرگ که هرکدام ظرفیتها و پتانسیلهای خاص خود را دارند، هر موقع روابطشان عادی بوده و به سمت توسعه و گسترش روابط پیش رفتهاند، در درجه اول مردم دو کشور، بعد مردم منطقه و نهایتاً جهان اسلام و همه جهان را بهرهمند کردهاند. چون یکی از این دو کشور، تشیع و دیگری اهل سنت را نمایندگی میکند، هر موقع مناسباتشان خوب و رو به گسترش بوده، آرامش بهوجود آمده است و رفتوآمدها گسترش پیدا کرده و جهان، احساس امنیت بیشتری کرده است.
برای سومین بار است که مناسبات سیاسی ایران و عربستان، قطع میشود. اولی، قبل از انقلاب و در زمان رضاشاه بود، دومی بعد از فاجعه کشتار حاجیان در سال66 و سومی، بعد از حادثه منا. در دو مورد اول با گفتوگو و مذاکره، در نهایت مناسباتمان با عربستان را احیا کردیم و در جهت عادیسازی پیش رفتیم. ما بهطور مشخص، در پنج ساحت و صحنه با عربستان اختلاف دیدگاه داریم. معادلات یمن، عراق، لبنان، بحرین و نگاهمان نسبت به نیروهای بیگانه در منطقه.
مشخصاً آمریکا.
بله، چون به هر حال دیدگاه ما این است که حضور نیروهای بیگانه در منطقه خلیجفارس، عنصر کلیدی برای ناامنی است.
در حالی که ظاهراً همین نیروهای بیگانه برای عربستان، امنیت تولید میکنند.
دیدگاه عربستان این است که نیروهای بیگانه در منطقه، امنیت ایجاد میکنند. در مقاطعی ما درباره تمامی این مسائل با عربستان گفتوگو داشتیم و حتی به یک نقاط مشترکی هم رسیدیم. پس از حوادث منا و تظاهرات گسترده در مقابل سرکنسولگری پادشاهی عربستان سعودی و اقدامات نابخردانه برخی افراد ولو با نیت خیر -که منجر به آسیب رساندن به سفارت و سرکنسولگری شد- بیشترین خدمت به عربستان به عمل آمد و بهانه به دست آنها افتاد، تا رابطهشان را با ایران قطع کنند. عربستان در آن مقطع در صحنه جهانی، بهخصوص بهدلیل اعدام شیخ نمر و تعدادی دیگر از شیعیان، دچار بحرانها و فشارهای شدیدی بود اما این اقدام[آسیب به سفارت] باعث شد تا چرخه به کلی به نفع آنها بچرخد. عربستان توانست در صحنه منطقهای و بینالمللی، از این حرکتی که در ایران صورت گرفته بود، به نفع خود بهره ببرد.
نقش کشور ثالث نظیر عراق، امارات و تا حدودی قطر، در حل مسائل فیمابین تهران و ریاض را چگونه ارزیابی میکنید؟
کلاً مخالف واسطهگری هستم چون به هر حال، هر میانجیگری، با وجود حسن نیتش، باز هم نمیتواند آنطور که باید و شاید مطالب را منتقل کند یا حساسیتها را آنگونهای که هست، به نمایش بگذارد. لذا روی مذاکره مستقیم تاکید دارم. البته میان دو کشور[ایران و عربستان] کانالهای ارتباطی وجود دارد و اینطور نیست که هیچ کانالی نباشد اما بهترین شیوه این است که دوطرف بنشینند و مستقیم با هم گفتوگو کنند. ممکن است در ابتدا، گفتوگوها بسیار سخت و چالشی هم باشد اما در نهایت میتوانند به نتیجه برسند. دو کشور ایران و عربستان باید همدیگر را ببینند و نباید نسبت به هم نادیدهانگاری داشته باشند. یعنی ایران نمیتواند عربستان را نبیند و عربستان هم نمیتواند ایران را نادیده بگیرد.
به این معنا که بالاخره هر کشوری، مصالح و منافع خاص خود را دارد و دو کشور باید درباره همین مصالح و منافع با همدیگر گفتوگو کنند و میتوانند در پرتو این گفتوگوهای سازنده، به تعاریف مشخصی برسند و حوزههای نفوذ یکدیگر را تعریف کنند و در سایه همین تعریف، به مناسبات پایدار بهگونهای که دستخوش حوادث مقطعی نشود، برسند. امروز بهدلیل قطع مناسبات سیاسی، دو کشور هزینههای سنگینی میپردازند.
با وجودی که امارات از مؤتلفین مهم و اصلی عربستان در جنگ علیه یمن بود، چرا گرایش به ایران را برگزید و مناسبات خود با تهران را تا حدی بهبود بخشید؟
اینطور نیست که امارات متحده عربی آمده و تمامی مسائل خود با ایران را حل و فصل کرده است. امارات و کلاً 6کشور منطقه[خلیجفارس]، در عین حال که عضو شورای همکاری خلیجفارس هستند و در یک سری سیاستهای کلی، اشتراکاتی دارند، اما هرکدام، مصالح و منافع خاص خود را دارند و اینطور نیست که همهشان، نعلبهنعل بخواهند از سیاستهای عربستان حمایت کنند. حتی ممکن است در برخی مواقع، سیاست این کشورها رودرروی عربستان باشد.
از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز، مناسبات ما با عربستان، فراز و نشیبهایی داشته و دو کشور نتواستهاند مناسبات خود را تثبیت و تحکیم کنند. وقتی دو کشور با هم مشکل دارند، باید پنج مرحله را طی کنند تا به تحکیم و تثبیت مناسباتی برسند. اول تشنجزدایی، دوم عادیسازی روابط، سوم توسعه و گسترش مناسبات، چهارم تثبیت و تحکیم مناسبات و پنجم رسیدن به مناسبات راهبردی. ما در بعضی از مقاطع مثلاً در دوران دولت سازندگی، در جهت تشنجزدایی گام برداشتیم و به سمت توسعه و گسترش روابط، حرکت کردیم. در دوره اصلاحات هم مناسبات دو کشور، گامهای بلندی در جهت تحکیم و تثبیت برداشت یعنی دو کشور به مرحله بسیار عالی رسیدند و رفتوآمدها گسترش یافت. در واقع موانع به سرعت یکی پس از دیگری برداشته و درهای مناسبات، باز شد. حتی رفت و آمدها در سطح مردمی هم گسترش پیدا کرد. با این حال، اتفاقاتی افتاد که دوباره به عقب بازگشتیم. در دوران دولت آقای احمدینژاد، علیرغم اظهارات بسیار مثبتی که صورت میگرفت، شکافها میان دو کشور، بیشتر و بیشتر شد؛ یعنی در امتداد آن حرکتی که پایهریزی شده بود، اقدامی انجام نشد. این وضعیت ادامه داشت تا حادثه منا و حوادث پس از آن، رخ داد.
داشتید در مورد امارات و اینکه چرا این کشور زودتر از عربستان، روابطش را با ایران بهبود داد، صحبت میکردید.
این سؤال بسیار مهمی است که امارات در حالی که در قضیه یمن، در کنار عربستان قرار داشت و در جنایتهای صورت گرفته در یمن با عربستان شریک بود؛ چرا به سمت ایران آمد. علت عمده اتخاذ این سیاست از سوی امارات، به مسائل اقتصادی بازمیگردد. اساساً وقتی میان ایران و امارات یا هر دو کشور دیگری، منافع اقتصادی به هم گره بخورد، این گره خوردن و ترس از آسیب آن، دو کشور را ملاحظهکار یا محافظهکار میکند. بر همین اساس، گره خوردن منافع و مسائل اقتصادی، شاید یکی از آن محورهای مهمی باشد که میتواند مناسبات سیاسی ایران و عربستان را تثبیت کند. چرا هیچ کشوری نمیآید کنار ایران قرار بگیرد؟ چون ایران مناسبات اقتصادی بینالمللی جدی ندارد. لذا یکی از علتهای عمدهای که باعث شده تا امارات رابطهاش تا حدودی با ما بهتر شود، مسائل اقتصادی است. امارات نمیخواهد منافع اقتصادیاش با ایران، به خطر بیفتد. از طرف دیگر، امارات قصد دارد با ایجاد یک حریم امنیتی خاص برای خود، از برخی موضوعات و حوادث احتمالی در منطقه، مصون بماند.
یکی از موانع عمده بر سر راه روابط ایران و عربستان را مشخصاً آمریکا و نوع مناسبات تهران-واشنگتن عنوان کردید. همزمان با کاهش مناقشات میان ایران و آمریکا بهخصوص در سالی که برجام به امضا رسید[سال94]، از قضا تنش میان ایران و عربستان نه تنها کاهش بلکه اوج گرفت. خاطرم هست در فروردینماه سال94 و پس از امضای قرارداد موسوم به «لوزان»[پیش از امضای توافق برجام] وقتی نظر یکی از کارشناسان سیاسی درباره تأثیر این قرارداد روی اوضاع منطقهای را جویا شدم، آن کارشناس صراحتاً گفت که بهبود روابط با غرب، باعث بهبود روابط ایران و عربستان خواهد شد. اما این اتفاق علناً نیفتاد. نظر شما در این باره چیست؟ چرا برجام نتوانست روابط ریاض-تهران را بهبود دهد؟
پرسش بسیار خوبی مطرح کردید چون الان دو دیدگاه در کشور ما وجود دارد؛ یک دیدگاه این است که عربستان، کشوری وابسته به ایالات متحده آمریکاست و تا مادامی که ایران، مناسباتش با آمریکا را عادی نکند، نمیتواند مناسبات خوب و پایداری با عربستان داشته باشد. دیدگاه دیگر اما بیان میدارد که با وجودی که عربستان سعودی در مدار ایالات متحده آمریکاست یا یک سری مناسبات راهبردی میان این دو کشور[عربستان و آمریکا] وجود دارد، اما از طرفی، عربستان یک سری مصالح و منافع خاص منطقهای خود را دارد و آنها را دنبال میکند. طبق دیدگاه دوم، ما میتوانیم مناسبات خود با عربستان را عادی کنیم و پیش ببریم بدون اینکه مشکلاتمان با آمریکا را حل و فصل کرده باشیم. چه آنکه در دورههای گذشته نیز توانستیم مناسبات خود با عربستان را پیش ببریم. از یک منظر، برجام اتفاقاً باید در جهت منافع کشورهای جنوبی حاشیه خلیجفارس یا در جهت منافع عربستان باشد، اما چرا وقتی ایران با 1+5 به توافق رسید، عربستان و بهخصوص شخص سعودالفیصل، تمام تلاششان را صرف کردند تا جلوی این توافق را بگیرند؟ دلیل این بود که سعودیها معتقد بودند یکی از مسائل منطقه، امنیت است که باید در مذاکرات و توافق برجام لحاظ شود. آنها معتقد بودند که ما[سعودیها] نمیتوانیم عنصر امنیت را با وجودی که ایران را یکی از دلایل عمده ناامنی در منطقه میدانیم، نادیده بگیریم. سعودیها براساس همین دیدگاه، در جهت تخریب توافق گام برداشتند.
و شاید از این هراس داشتند که ایران بتواند با رفع مناقشاتش با غرب، بدیل آنها در منطقه شود.
بله. در این رابطه گفتوگوهای زیادی با محافل سعودی داشتم و به آنها میگفتم که این نگرانی شما، بیجاست و ایران و عربستان سعودی اساساً ناگزیرند که در کنار همدیگر قرار بگیرند و در همه عرصهها، همپوشانی داشته باشند و در جهت برقراری یک رابطه متقابل، پیش بروند. اگر ایران و عربستان منافع خود را میخواهند؛ خوب است که میانشان، رقابت سازندهای برقرار باشد اما اگر این رقابت منفی شود، مناسبات و سرمایههای ملی دو کشور تخریب خواهد شد.
سؤال بعدی من درباره روابط ایران و قطر است. برخی تحلیلگران معتقدند که تهران آنطور که باید و شاید، نتوانست به نحو شایستهای از شکاف میان دوحه با ابوظبی و ریاض، بهرهبرداری کند. مهمترین مانع بر سر راه روابط تهران-دوحه را چه میدانید؟
درست است که ما با قطر مناسبات خوبی داریم، اما یک سری اختلافات هم داریم. دولت قطر، همواره دنبال این بوده که برای اهداف و اغراض خاص خود، از ایران بهعنوان برگ برنده استفاده کند. ایران متاسفانه نتوانسته از این وضعیت بهوجود آمده در منطقه و در مناسبات ایجادشده میان قطر با سایر کشورها، در حوزههای مختلف بهوِیژه در حوزه اقتصادی، در جهت مصالح ملی خودش استفاده کند. مثلاً همیشه معتقد بودهام قبل از اینکه حوزه مشترک گازی[میان ایران و قطر] در دوره مرحوم آقای هاشمی به بهرهبرداری برسد، باید در جهت سرمایهگذاری مشترک حرکت میکردیم که متاسفانه این کار انجام نگرفت.
سرمایهگذاری راهبردی و بلندمدت؟
بله. سرمایهگذاری مشترک استراتژیک در حوزه گاز. قطر بهدلیل اینکه هیچ مشکلی در سرمایهگذاریهای خارجی یا به دست آوردن تکنولوژیهای جدید نداشت، یکطرفه بیشترین بهرهبرداریها را از آن خود کرد؛ یعنی از منابع ما برداشت کرد. به دلایل مختلف که الان فرصت بازکردن آنها نیست، ما متاسفانه به سمت یک سری کارهای مشترک راهبردی با قطر پیش نرفتیم و تا زمانی که نتوانیم در این میدان کار کنیم، مناسباتمان نه تنها با قطر بلکه با هیچ کشور دیگری، پایدار نخواهد شد؛ این مساله هم بستگی به این دارد که ما نسبت به خیلی از مسائل، تغییر نگاه و پارادایم داشته باشیم. تا مادامی که این تغییر نگاه حاصل نشود، نباید منتظر تحولات عمیق و ژرف در مناسبات خارجی خود باشیم. جمهوری اسلامی ایران یک سری امکانات و اهرمهایی دارد که اگر به موقع از آنها استفاده نکند، معلوم نیست این اهرمها، همیشه در اختیارش باشند. شرایط، مدام در حال تغییر است و ممکن است ما، اهرمهای خود را از دست بدهیم. پس از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی ایران و با توجه به تحولات منطقهای، بینالمللی و واقعیتهای محیط پیرامونی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باید مورد بازخوانی و ارزیابی مجدد قرار بگیرد تا قدرت انطباق با شرایط جدید بدون عدول از مبانی و اصول را داشته باشد.
ایران امروز در حد قد و قواره خودش، در صحنه بینالمللی ظاهر نمیشود. الان چرا آمریکا اینقدر روی ایران متمرکز شده است؟
چون هیچ کشوری در منطقه و در شمال آفریقا، وزن، جایگاه، ظرفیت و پتانسیل مشابه ایران را ندارد. برای همین، آمریکا دارد خودش را به آب و آتش میزند تا مناسباتش با ایران را عادی کند. آمریکا میداند که عربستان هر چه قدر هم که امکانات داشته باشد، اما ظرفیت و مؤلفههای قدرت ایران را ندارد. ایران میتواند در پرتو اعتمادسازی و تشنجزدایی، به این سمت برود که جایگاهش را نه تنها در منطقه خاورمیانه و خلیجفارس و شمال آفریقا، بلکه در صحنه جهانی تثبیت کند.
پنج عنصر در بهبود رابطه ایران وعربستان نقش کلیدی دارند؛ امنیت، معیشت یا اقتصاد، اشتغال، سلامت، بهداشت و نهایتاً تشنجزدایی. اساساً برای رسیدن به آن چهار عنصر اول، یک کشور باید سیاست تشنجزدایی بهویژه با همسایگانش را دنبال کند
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/159282/