سرمقاله اعتماد/ پیشبینی شکست واشنگتن
تحلیل روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - اعتماد / « پیشبینی شکست واشنگتن » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته مهدی ذاکریان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
دو سال و سه ماه پیش، مورخ 22 اردیبهشت 1397، درست پس از خروج امریکا از برجام، در یادداشتی با عنوان «مسوولیت بینالمللی امریکا» در صفحه نخست «اعتماد» نوشتم «الان زمان انزوای امریکا، اسراییل و سعودی فرارسیده ... دنیا مصمم است کاری کند ... هوشیاری، آگاهی و مسوولیتپذیری ما میتواند امریکا را به زانو درآورد.» دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالاتمتحده امریکا با تصمیم به خروج از برجام، اقدامی کردند که متوجه پیامدهای آن نبودند. پیامد این تصمیم را در 27 ماه گذشته بهعینه شاهد بودیم. در موضوع برجام امریکا تنها بود، غیر از اسراییل، امارات متحده عربی و عربستانسعودی، هیچ کشوری حاضر به تایید اقدام امریکا نشده است. حتی درون امریکا هم در مورد این تصمیم شکاف ایجاد شد. بسیاری درون امریکا معتقدند که این عمل، اقدام نامناسبی بود. از زمانی که امریکا از برجام خارج شد، قدرت روسیه در منطقه افزایش یافته است، قدرت جهانی چین افزون شده است، قدرت عمل اروپا در بحرانهای بینالمللی بیشتر شده است. این رویدادها نشان میدهد که تصور نئوکانهای امریکایی از اینکه افزایش رویکرد یکجانبهگرایانه میتواند قدرت امریکا را در جهان افزایش دهد، کاملا غلط بود. برخلاف انتظار سیاستگذارانی که تصمیم ترامپ برای خروج از برجام را طراحی کردند، قدرت امریکا در سیاست بینالملل بعد از این تصمیم، محدودتر شده است. این رویکرد غلط باعث شد که واشنگتن وارد سلسلهای از اشتباهها یکی پس از دیگری شود. واشنگتن تصور میکرد تکیه بر تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران میتواند جامعه بینالمللی را ترغیب به پیروی از آنها کند. تصور این بود که همه جامعه جهانی، مانند برخی کشورهای جنوب خلیجفارس، مجیزگوی آنها هستند و از همه اوامر امریکا پیروی میکنند. تلاشهای امریکا پشت سر هم یکی یکی شکست خورد.
پیشنویس قطعنامهای که نیکی هیلی به شورای امنیت برد، شکست خورد.
مایک پمپئو، در جلسه شورای امنیت سخنرانی کرد که تکتک نمایندگان کشورهای دیگر در مخالفت با او سخن گفتند. هفته جاری هم یک قطعنامه 16 صفحهای با دهها ماده به شورای امنیت بردند که مخالفتها به حدی بود که مجبور شدند آن را تا یک و نیم صفحه و مجموعه سه، چهار پاراگراف کاهش دهند. این نشان میدهد که امریکاییها اصولا برداشت صحیحی از مسائل ایران ندارند. مایک پمپئو وقتی 12 پیششرطش برای مذاکره با ایران را مطرح کرد، حتی تصور نمیکرد روزی برسد که رییسش تمام شروط او را کنار بگذارد و بگوید بدون هرگونه پیششرطی آماده مذاکره هستیم و چهار هفتهای به توافق میرسیم.
امریکاییها همواره تحلیلها و ارزیابیهای غلطی در مورد ایران داشتند. این ارزیابیهای غلط تازه نیست و مسبوق به سابقه است، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی نتوانستند مسائل ایران را درست تحلیل کنند، قبل از آن هم درست همین مشکل را داشتند. امریکاییها اقتصاددانها، تجار و صنعتگران خوبی هستند، اما عموما در مسائل سیاست بینالملل و دیپلماتیک، خطا میکنند و هزینههای سنگین و غیرقابل جبرانی به خودشان وارد میکنند.
پیشبینی شکست سیاست ترامپ در برابر ایران، فقط مختص به من یا همکاران کارشناس من در ایران نبود. فراوان در مجلات تخصصی روابط بینالملل و نوشتههای اساتید دانشگاه و کارشناسان مسائل بینالملل امریکا میشد پیشبینی شکست این سیاست را در دو سال گذشته دید. نمونههایی همچون ولیرضا نصر، استیون والت و خیلی اندیشمندان و کارشناسان دیگر این مساله را به سیاستگذاران کاخ سفید تذکر داده بودند. خیلیها هشدار داده بودند که پیگیری این سیاست باعث انزوای امریکا میشود و به اهداف اعلام شدهاش برای تغییر دادن رفتار ایران نمیرسد. شکست امریکا به این معنا نیست که امریکاییها دست از تحریم و تنبیه مردم ایران و فشار بر حکومت ایران بر میدارند. امریکاییها وقتی در بعد سیاسی شکست میخورند، ناگزیرند فشار اقتصادی را بیشتر کنند تا به لحاظ حیثیتی ادعا کنند که شکست نخوردهاند. اگر مقاومت و ایستادگی مردم ایران در مقابل فشارهای اقتصادی امریکا نبود، شکست سیاسی واشنگتن آشکار نمیشد. سیاستی که امریکا برای انزوا و مجازات ایران از طریق اعمال تحریمها فلجکننده در پیش گرفته بود، منجر به قدرتمندتر شدن روسیه و چین شد، چیزی از نفوذ ایران در منطقه هم کم نکرد. همه اینها یعنی که امریکا در رسیدن به اهداف سیاستش ناکام ماند، هر چند که مردم ایران قربانی آسیبهایی شدند که به دلیل اعمال این سیاست به اقتصاد ایران وارد شد. روش یکجانبهگرایانه امریکا باعث شده است که بسیاری از قدرتهای جهانی به فکر استراتژیهای پایدار بدون امریکا بیفتند. استراتژیهای بینالمللی چین همچون «یک کمربند یک جاده» یا «ساخت چین 2025» با جدیت بسیار بیشتری نسبت به گذشته پیگیری شود، چراکه خصومت امریکا علیه چین باعث شده که این کشور بر پروژهها و طرحهایی که بتواند نقش امریکا را کمرنگتر کند، تکیه میکند. این سیاست غلط امریکا بود که باعث شد چین به یک قدرت در حال گسترش جهانی تبدیل شود و در مناطقی نفوذ کند که قبلا ملک طلق و جولانگاه امریکاییها بودند. خاورمیانه و خلیجفارس بیش از یک قرن است که محل نفوذ امریکاییها و بریتانیاییها بود، اما سیاست امریکا باعث شد پای روسیه و چین امروز در این منطقه باز شود. هدف امریکاییها از فشار اقتصادی چه بود؟ آیا آنها میخواستند از فشار به ایران به منافع اقتصادی برسند؟ سیاست فشار حداکثری با هدف منافع اقتصادی نبود. اهداف فشار حداکثری همگی سیاسی بود، دوازده پیششرط پمپئو همه سیاسی بود، امریکاییها تاکنون در رسیدن به همه اهداف اعلامیشان شکست خوردهاند. معیشت مردم از این سیاستهای امریکا آسیب دیدهاند، فشار امریکا مستقیما مردم را تحت فشار قرار میدهد، اما حقیقت این است که فشار امریکا به جای شکست دادن ایران، باعث پیروزی برای ایران شده است. نمونه این پیروزی، ناکامیهای پی در پی امریکا، در شورای امنیت است و قطعنامهای که فقط برای مطرح شدن در صحن شورا، از 16 صفحه به یک صفحه و نیم میرسد.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/174664/