از «تشریف» با قصه سرگشتگی تا «سوره آفلین» روایتی متفاوت از انقلاب
خردنامه
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - ایرنا / تازهترین اثر علی اصغر عزتی پاک تشریف نام دارد و داستان مردی به نام شهریار است که در شب عروسیاش متوجه میشود همسرش در دوران دانشسرا دوست صمیمی او، مصطفی، را به امنیتیها فروخته است، از آنجا که شهریار، مصطفی را بسیار دوست میداشته، تحمل از کف میدهد و حجله را ترک میکند، بدینشکل آوارگی سهروزه او آغاز میشود. آوارگیای که سرانجامش در دل برف و یخ تپههای اطراف همدان رقم میخورد. این داستان در آذرماه سال 1357 در همدان میگذرد و قصه سرگشتگیها و پیداشدنهاست.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
امشب اما کابوس شهریار اعمال عجیب و شگفت رازی نبود و سرشکستن ها و دست شکستن ها و روان پریش کردن هاش. مساله او سرنوشت دوستی گرامی بود که از نزدیک ترین کس او آسیب دیده بود و بعد هم بی اینکه حرفی از این آزردگی به زبان بیاورد ،مهر بر لب زده و خاموش مانده بود. یک درد جگر سوز !شاید اگر مصطفی روزی حرفی می زد حتی به کنایه ، یادآوری اش در این لحظات باعث آرامش شهریار می شد ، اما نزده بود. مصطفی فقط در پوشش شخصیت آرام و متینش، از مواجهه با مهری دوری کرده بود. مدت ها قرار هاش با شهریار را به شکلی برنامه ریزی میکرد که حضور مهری در آن ها ممکن نباشد. معنای آن سکوت مطلق درباره هم دانش سرایی و همسر نزدیک ترین دوستش ،حالا روشن شده بود. شهریار بالاخره بر هیجانات درون فائق آمده بود.(ص 153)
این رمان 320 صفحهای در شمارگان هزار نسخه از سوی انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسید.
علیاصغر عزتی پاک متولد 1353؛ کبودرآهنگ کوهین همدان؛ تحصیلکرده حوزهی علمیه قم است. وی کار ادبی را با نگارش داستان در مجلات آغاز کرد. در سال 1384، نخستین کتاب خود را با عنوان میمانم پشت در منتشر کرد.
وی تاکنون 9 جلد کتاب داستان نوشته و جوایز ادبی مختلفی را بدست آورده است.
روایتی متفاوت از انقلاب در سوره آفلین
سوره آفلین تازهترین کتاب ابراهیم اکبری دیزگاه به تازگی وارد بازار نشر شده است.
نویسنده در معرفی کتابش می گوید: سوره آفلین، داستانِ مردی است به نام خلیل حُجّتی در شبِ 12 بهمن 57 در خیابانهایِ پر آشوبِ تهران دنبالِ پسر گمشده اش اسماعیل می گردد و راه به راه به مردمِ انقلابی سفارش می کند که "کمی" آرامتر انقلاب کنند، اما کسی صدایِ او را نمیشنود! مسأله دیگر خلیل این است که علیِ رغم ناامیدی از یافتنِ پسرش ولی سخت معتقد است به روح الله! چون هر زمان که خیر میخواهد از قرآن؛ قرآن آیه "لاتیأسوا من روح الله" را به او میدهد. امیدوارم این کتاب مرهمی باشد برای انسانِ تحریم زده و احیاناً ناامیدِ امروز!
در بخشی از این کتاب میخوانید:
مردی که کنار گربه ها کز کرده بود ، گفت: آقا من خیلی میترسم من کارگرم، کارگر خانه یک سرهنگ اگر اسمش را بگویم همه می شناسید. من را فرستاد یسام خبر بگیرم اوضاع از چه قرار است .
آخر همه فرارمی کنند. من دوست دارم آقای خمینی بیاید ولی شاه هم به من بدی نکرده بود ،من نمی توانم اسمم را بگویم.
یک نفر از گوشه بی هوا جست،سرش که خورد به سقف آخی کرد ،نشست.
_تو اگر ایرانی باشی اگر غیرت داشته باشی میدانی که شاه به تک تک مردم ایران خیانت کرده همه چیز را به تاراج برده ! من شش سال در سیاه چال های ساواک بودم. آقایان من یک کمونیستم یک کمونیست توده ای !این آدم های حقیر مارا بیچاره کرده اند! (ص 115)
این رمان در 270 صفحه و با شمارگان هزار نسخه از سوی انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسید.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/192902/