داستانک/ سپاه پدرم در راه است
دانش و فناوری
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - آخرین خبر / هر روز فوج فوج مرد جنگی به لشگر مقابل افزوده میشد.
بچهها ترسیده بودند.
- بابا پس کی لشگر تو میرسد؟
- به زودی.
طولی نکشیده بچهها را صدا زد :
- بیایید عزیزانم، لشگر من نزدیک میشود.
بچهها خیره خیره به سپاه پدر که از دور میآمد نگاه میکردند.
مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر و غلامی که همراهیشان میکرد!!
فاطمه نانی زاد – تهران
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/196005/