بزرگنمايي:
«نزار الخرزجي» در کتاب خاطرات خود گام به گام تمامي حوادث جنگ ايران و عراق را که در آغاز با عنوان سرتيپ و سپس با سمت فرمانده لشکر و بعدها به عنوان مدير کل وزارت دفاع و معاون رياست ستاد ارتش و در نهايت در سالهاي پاياني جنگ به عنوان فرمانده ستاد کل ارتش عراق در آن حضور داشت، روايت ميکند.
وي که با شبکه خبري «کتابات» عراق سخن ميگفت،از واقعيتهاي سرمايهگذاري کشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه مشارکت مصر، سودان،يمن و اردن در اين جنگ سخن گفت و از برخي اختلافات پيرامون حجم اين سرمايه گذاريها و ميزان سهم هر يک از کشورهاي عربي اينگونه گفت: «حمايتهاي کشورهاي حوزه خليج فارس از عراق در طول هشت سال جنگ از 10 درصد کل هزينههاي اين جنگ فراتر نميرود و گرداني که «ملک حسين»، پادشاه اردن قول آن را به ارتش عراق داده بود، در نهايت به يک مجموعه هزار نفري که اکثرشان را زندانيان اردني تشکيل ميدادند، کاهش يافت.اين در حالي است که يمن هر شش ماه يکبار يک تيپ را براي آموزش نظامي به عراق ميفرستاد.»
اين فرمانده نظامي سابق حزب بعث عراق در مورد تفاهمنامه عراق با مصر مبني بر صنعتيسازي جنگ هم گفت: نتيجه اين تفاهمنامه از دست رفتن بودجه ارسالي عراق بود چرا که دولت مصر در مقابل مبلغ دريافتي تانکهاي مستهلک و فرسودهاي را به عراق ارسال کرد اما صدام حسين اعتراضي نکرد و براي حفظ روابط عراق با مصر دستور پرداخت کل مبلغ را صادر کرد.
سپهبد خزرجي همچنين در ادامه از نقش کشور ليبي از زمان اصابت نخستين موشک «اسکاد» در بغداد از سوي ارتش ايران مدعي شد: اين موشکها را «معمر قذافي» در اختيار ايران قرار داده بود.
الخزرجي از نقش واقعي آمريکا در جنگ تحميلي عراق عليه ايران و بازي آمريکا با ارتش عراق گفت: آمريکا هميشه ميخواست اين جنگ طولاني شود چرا که به نظر ميرسيد اطلاعات عمليات آزادسازي منطقه «فاو» از سوي آمريکاييها در اختيار نيروهاي ايراني قرار ميگيرد.
به گزارش شبکه خبري «کتابات عراق«،سپهبد الخزرجي بخش اول خاطرات خود را با عنوان جنگ ايران و عراق 1988 – 1980 «خاطرات يک جنگجو» را با مقدمهاي از دکتر عبدالوهاب القصاب از سوي مرکز پژوهشها و تحقيقات سياسي عراق در آوريل 2014 وارد بازار کرده است.
او هم اکنون بر روي بخش دوم اين کتاب تمرکز کرده که به تفصيل به فرار وي از عراق در سال 1996 و پناهندگياش در دانمارک و صدور حکم تبعيد در سال 2001 به اتهام مشارکت در بمباران شيميايي «حلبچه» در مارس 1998 و سپس فرار از دانمارک و ورود پنهاني به عراق در سال 2003 و نقشاش در کودتايي که قبل از هجوم نيروهاي آمريکايي به عراق عليه رژيم صدام حسين انجام شد، ميپردازد.
صدام
حضور صدام حسين،رئيس سابق عراق در مجموعه خاطرات ارتشبد خزرجي از اولين ديدارش در سفارت عراق در مسکو در سال 1971 بخش وسيعي از خاطرات او را در بر ميگيرد. در آن زمان خزرجي نائبرئيس وابسته نظامي عراق و صدام معاون رياست قوا بود و الخزرجي براي عمويش سرتيپ ابراهيم الانصاري رئيس ستاد ارتش عراق در زمان انقلاب بعث( 1968 ) ميانجيگري کرد و صدام هم به وعده خود وفا کرد. نقطه تناقض اينجاست که دوست الخزرجي که او را به صدام معرفي کرد - فاضل براک- همان کسي که بعدها به مديريت سازمان امنيت و اطلاعات منصوب ميشود، در سال 1991 توسط صدام اعدام شد.
تصوير کتاب الخزرجي
از آن لحظه رابطه خاصي ميان اين دو مرد شکل گرفت. الخزرجي در بيشتر دوران ضعف و قدرت صدام همراه او بوده است. از جمله دوبار شاهد اشکهاي صدام بود: يکبار زماني که در يک مراسم نظامي مدالهايي را ميان کساني که در آزاد سازي منطقه «فاو» نقش داشتند، تقسيم ميکرد و بار دوم هم زماني که ارتش عراق از کويت عقبنشيني کرد.
الخزرجي در انتفاضه الناصريه سال 1991 مجروح شد و صدام حسين به عيادت او در بيمارستان آمد. الخزرجي در کتاب خاطرات خود از عشق و علاقه صدام حسين به رهبري و فرماندهي و بازديد وي از نواحي جنگي «جولان» صدام با ماشين لندکروزر در اين مناطق سخن ميگويد و از صدام نقل ميکند که او در حالي که به خود افتخار ميکرد ميگفت: من در شرايط سختي فرماندهي را برعهده گرفتم.
خزرجي علت معافيتش از منصب رياست ستاد کل ارتش را اعتراضش نسبت به موضوع حمله هجوم صدام به کويت در سال 1990 بدون اطلاع رهبران از جمله رئيس ستاد ارتش و وزير دفاع خلاصه ميکند و با اشاره به تبديل وضعيتش به عنوان مشاور رياست جمهوري عراق ميگويد: او حتي براي يک لحظه هم در اين منصب باقي نماند و از آنجا به سازمان پيشقراولان ارتش فرستاده شد.
الخزرجي همچنين در گفتوگو با شبکه «العربي الجديد»،حقيقت روابطش با حزب مراکز دولتي ارتش و روابط ميان مسئولان عراقي را برملا ميکند؛ از جمله رابطه بدي که وي با عزت ابراهيمالدوري، معاون صدام داشت و گزارشي که از او نوشت و همچنين از سپهبد ماهر رشيد دايي خيرالله طلفاح داستانهايي را روايت ميکند.
صدام در سال پاياني جنگ هشت ساله عراق عليه ايران (جنگ از تاريخ چهار سپتامبر 1980 تا هشت آگوست 1988 طول کشيد) منصب فرماندهي ستادکل ارتش را به الخزرجي سپرد. در اين دوره ارتش عراق شکستها و پيروزيها متعددي را تجربه کرد. زماني که اين منصب به خزرجي واگذار شد، ارتش وضعيت خوبي نداشت چرا که ايرانيها مناطق مرزي را به دست گرفته بودند. خزرجي در زمان انتصاب تعهد کرد در طول يک سال با ارتش پيروزي را براي عراقيها به ارمغان آورد. با اين حال او از همان ابتدا به نتايج جنگ بدبين بود و از ميزان خسارتها ميترسيد.
خزرجي معتقد است: با اينکه بيش از 150 هزار نيروهاي مسلح کشته شدند و 700 هزار زخمي و 85 هزار اسير و مفقود اثر برجاي گذاشت اما عراق در جنگ با ايران پيروز شد. خزرجي در زمان فرماندهي «لشکر 7»، يادداشتي با عنوان «انديشههاي يک سرباز در قادسيه» به صدام حسين پيشنهاد داد: ارتش عراق را به ارتش نخبهها تبديل کند.
گنجينه اسرار
خزرجي که هنوز در عراق زندگي ميکند، تمام جزئيات زندگياش پيرامون عراق و همراه با عراق است. سالهاي جواني خزرجي در يک مرکز نظامي ويژه عشاير عراق و وابسته به ارتش آغاز شد و از آنجايي که او يکي از نوادگان مشايخ طايفه خزرجيها بود او از اين طريق وارد ارتش شد.
اين چهره سياسي عراق، گنيجنه اسرار جنگ عراق عليه ايران است و بسيار سخت است که او را به حرف آورد. او دائما محافظه کاري پيشه ميکند و تمامي اسرارش را براي چاپ در کتاب دومش نگه ميدارد.
اين نکته قابل توجه و سوال برانگيز نيست که او چگونه توانست در دورهاي که بسياري از چهرههايي نظامي و سياسي به راحتي از بين ميرفتند، جان خود را حفظ کند و از مهلکه بگريزد.
خزرجي در ادامه از علاقه و رابطهاش با کردها پس از آشنايي با «جلال طالباني» رئيس کردهاي عراق و ديدار شخصياش با او هم سخن ميگويد.همچنين از مطالبي که در سال 1984 درباره او و پس از برعهده گرفتن منصب سپهبدي و آغاز گفتوگوهاي حکومت عراق با کردها ميگويد و تصريح ميکند که در اين زمينه با دولت عراق موافق نبوده است.
خزرجي همچنين حضورش در بعضي از حوادث جنگي از جمله همراهي با ارتش عراق در جنگ عليه جبهه «جولان» را فراموش نکرده است و تمامي مشاهدات خود را از تانکهاي «گروهان دفاع» که ميدان را ترک کردند و دمشق از ترس ارتش عراق همچنان نگهباني ميداد،در ذهن دارد.
به گزارش روزنامه لبناني «الحياة»، کتاب «جنگ ايران و عراق؛ خاطرات يک جنگجو» در 638 صفحه به تازگي از سوي «مرکز پژوهشها و تحقيقات سياسي عراق» در بخش خاطرات و اسناد وارد بازار کتاب عراق شده است.