محسن رضايي
باز بيني گروه هاي سياسي و جريان جناحي تا انحلال در دوران انقلاب
تحلیل روز
بزرگنمايي:
دکتر رضايي در مقاله اي به نقل از سايت تابناک اقدام به آسيب شناسي جريانات گروهاي سياسي تحت عنوان فروپاشي جناحهاي سياسي ايران؛ بخود بيائيم نموده است که در ادامه آنرا پي مي گيريم.
ازهمان ابتداي انقلاب درجامعه ايران يک فضاي دوقلو بوجود امد. فضاي سياسي وجهادي وبدنبال ان دوجريان سياسي وانقلابي متولد شد. محور هردوجريان حضرت امام وانديشههاي سياسي او بود. جوانان انقلاب که غالبا زير سي سال سن داشتند جريان انقلابي را شکل دادند. آنها درپاسخ به فضاي ناامني کشور وترورها وشورشها ازيکسو وتوجه به محرومين از سوي ديگر و پاسخ به تقاضاهاي نهضتهاي ازاديبخش جريان انقلابي را شکل دادند. به همين دليل جريان انقلابي از دغدغه انتخابات وسياست داخلي به موضوعات فوق توجه کرد. درجبهه بندي دردرون انقلاب شرکت نکرد. جريان دوم يک جريان جناحي بود که غالبا بالاي سي سالههاي انقلاب آن را بوجود اوردند ودر چهارتشکل، حزب جمهوري اسلامي ودفتر هماهنگي آقاي بني صدر و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، وروحانيت مبارز شکل گرفت. جريان جناحي تمامي انتخابات دهه اول انقلاب را انجام داد. هدف وتلاش خودرا وقف تشکيل دولت و مجلس کرد. مهمترين فعاليت جريان جناحي برگزاري سي انتخابات وتشکيل دولت و مجلسهاي سي وپنج سال گذشته بوده است. جريان جناحي سياست داخلي وخارجي دولت واقتصاد کشور را به دست گرفت. در حالي که بخش دفاع و امنيت دردست نيروهاي انقلابي قرارگرفت. دفاع مقدس را اداره کردند. مناطق شورشي را ازاد کردند. کودتا را خنثي نمودند. ترورها را پايان دادند. به روستاها رسيدند. البته هردوجريان درکار يکديگر تداخلهايي هم ميکردند. مثلا جريان جناحي در پشتيباني از جنگ و امنيت نظراتي مغاير جريان انقلابي داشت و جريان انقلابي نسبت به سياست خارجي واقتصاد نظرياتي ديگري داشت. هرچند پس از برکناري بني صدر به صورت مسالمتآميز و برادرانه با يکديگر کار ميکردند و با دخالتهاي بموقع حضرت امام اختلافات برادران بزرگتر و کوچکتر برطرف ميشد. اما ديدگاههاي متفاوت آنها در موضوعات فوق وجود داشت.
جريان جناحي
چهار گروهي که جريان جناحي را شکل داده بودند، ابتدا در دو جبهه موافقين بني صدر و مخالفين بني صدر آرايش سياسي گرفتند، هرچند بني صدر افرادي از هر کدام از سه گروه را با خود همراه کرد ولي هر سه گروه ديگر در يک جبهه و دفتر هماهنگي بني صدر در جبهه ديگر به رقابت و سپس به منازعه با يکديگر پرداختند. به هر حال هر دو جبهه و يا هر دو جناح اولين شکل گيري جناحي در کشور را شکل دادند. جريان جناحي به دنبال انتخابات و فعاليت سياسي رفت وخيلي زود منازعات سياسي بين آنها بالا گرفت. البته بني صدر همزمان با حمله به جناح سياسي مقابل که انرا رقيب خود ميدانست به جريان انقلابي هم حمله ميکرد. جريان جناحي بيشتر متأثر از فضاي سياسي دهه سي و چهل و مقداري هم دهه پنجاه جامعه ايران بودند و به همين دليل هم مؤسسين ان بالاي سي و اکثرا بالاي چهل سال سن داشتند. آنها از انديشههاي سياسي امام و از انديشههاي سياسي احزاب وجناحهاي گذشته متاثر بودند، نوعي التقاط سياسي در برخي از آنها ديده ميشد. افرادي مثل شهيد بزگوار بهشتي ومقام معظم رهبري واقاي هاشمي هرچند دريک جناح بودند ولي بيشتر به جريان انقلابي نزديک بودند. و از شاگردان برجسته حضرت امام به حساب ميآمدند و در مکتب سياسي امام رشد کرده بودند.
البته در حاشيه اين دو جناح يک اپوزيسيون و يک جريان ارتجاعي شکل گرفت که هر دو پس از رحلت حضرت امام به فضاي سياسي کشور وارد شدند. اين دو جريان ارتجاعي و اپوزيسيون غربزده در حوادث سال 1378 وفتنه سال 1388موثر بودند.
جريان جناحي به تشکيل حزب در بيرون از دولت و مجلس و همزمان به دست گرفتن مسئوليتهاي دولت و مجلس پرداختند. لذا در دو خانه زندگي ميکردند؛ شبها در خانه حزبي و جناحي جلسه داشتند و روزها در دولت و مجلس به اداره کشور مشغول بودند. پس از کنار رفتن بني صدر جناح مقابل او به دو جناح چپ و راست تبديل شد و پس از مدتي منازعات بين آنها شروع شد. در برخي از مقاطع زماني امام ناچارا به برخورد تند با آنها شد. بيشترين ادبيات امام درمبارزه با تفرقه وحفظ وحدت درهمين دوران شکل گرفت. حضرت امام در ماههاي پاياني عمر خويش روحانيون مبارز وروحانيت مبارز را مورد تأييد قرار داد تا گروههاي سياسي کشور هر کدام با سليقههاي مختلف زير اين دو چتر سياسي قرار گيرند. متأسفانه پس از امام رهبران اين دو جريان نتوانستند در صحنه سياسي از خود پايداري نشان دهند و لذا گروههاي سياسي با کنار زدن آنها خود به صحنه سياسي وارد شدند. مهندسي سياسي حضرت امام را به هم زدند. تلاش رهبر انقلاب در تأييد هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب براي حفظ ايده سياسي امام با افراطگرايي افراد تندرو مواجه شد. جريان جناحي پس از رشد قابل توجه در دهه هفتاد سير نزولي را به سوي فروپاشي شروع کردند، به گونهاي که در انتخابات رياست جمهوري نهم و دهم و انتخابات مجلس هشتم و نهم نتوانستند ليست واحدي بدهند.
جريان انقلابي
جريان انقلابي که عموما از جوانان انقلابي شکل گرفته بودند و غالبا زير سي سال داشتند کاملا برگرفته از افکار و انديشههاي سياسي امام بودند.
فضاي سياسي دهه پنجاه و به ويژه دهه شصت انقلاب، افکار و اعتقادات آنها را شکل داده بود. اين افراد در قالب هيجده نهاد انقلابي که مهمترين آنها سپاه پاسداران و جهاد سازندگي بود شکل گرفتند، امام فرمان دادند که اعضاي نهادهاي انقلاب از جناحهاي سياسي بيرون بيايند. لذا مرز کاملا شفافي بين جريان انقلابي و جريان جناحي شکل گرفت. البته امام تا آنجايي پيش رفتند که هر نوع گروه سياسي منتسب به خود يا نظام جمهوري اسلامي را از جمله حزب جمهوري اسلامي و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را منحل کردند، ولي اين به معناي عدم اعتقاد امام به جناحهاي سياسي کشور نبود.
جريان انقلابي تلاشهاي خودرا براي نگهباني از انقلاب و ارزشها و دستاوردهاي آن قرار داد لذا يا راه سازندگي در روستاها و محرومين را در پيش گرفت و يا راه مناطق جبهه و مقابله با شورشها را انتخاب کرد. خيلي زود جريان انقلابي با حمايتهاي حضرت امام و بزرگان انقلاب مانند شهيد بهشتي و مقام معظم رهبري و آقاي هاشمي محور اداره کشور شد.
دفاع مقدس را به خوبي اداره کرد و تمام سرزمينهاي اشغالي را آزاد و کودتا را خنثي کرد. به ترورها پايان داد. مناطق شورشي در کردستان و سيستان وبلوچستان را آرام کرد. متن قدرت را در دست گرفت و جريان جناحي با وجود آنکه قدرت را در دولت ومجلس وقوه قضاييه را داشت در حاشيه قرار گرفت. جريان انقلابي پس از جنگ سير نزولي را شروع کرد. از متن قدرت به حاشيه رفت. برخي از نهادهاي انقلابي را در ادارات دولتي ادغام کردند. بقيه از جنبه مردمي بودن ضعيف و بيشتر حکومتي شدند.
نقطه مشترک جريان انقلابي و جناحي
جريان انقلابي هميشه ماهيت خود را به رهبري و انقلاب گره ميزد. لذا پشت سر رهبري و ارزشهاي انقلاب حرکت ميکرد. جريان جناحي متفاوت بود. يکي از آنها به رهبري نزديکتر و ديگري فاصله بيشتري داشت. در زمان حضرت امام جناح چپ به امام نزديکتر وجناح راست فاصله بيشتري داشت. در زمان رهبري حضرت آيت الله خامنهاي اين حالت تغيير کرد. جناح راست به رهبري نزديک وجناح چپ فاصله گرفت. ولي جريان انقلابي کاملا پشت سر ايشان قرار گرفت. جريان جناحي حق و باطل را به يکديگر نسبت ميدادند. به همين دليل جريان انقلابي را يا در مقابل خود ميديدند و يا کاملا همراه خود نميديدند و لذا از آن ناراضي بودند.
در حاليکه جريان انقلابي چون به ولايت فقيه اعتقاد داشت در هر دو دوره با رهبري و ارزشهاي انقلاب بود. اعتقادات جريان انقلابي از نوع مکتبي ولي جريان جناحي از نوع سياسي بود. به همين دليل جناح چپ در زمان حضرت امام به جريان انقلابي نزديک شد، ولي درزمان رهبري حضرت آيتاله خامنهاي دور شد و جناح راست در زمان امام از جريان انقلابي فاصله داشت و پس از امام اصولگرايان به جريان انقلابي نزديک شدند. هرچند همين نزديکي و دوري باعث يکي فرض کردن جريان انقلابي با جناحها ميشد، ولي در واقعيت تفاوتهاي زيادي بين جريان انقلابي وجريان جناحي وجود داشت. البته نبايد به هم ريختن اين مرزها را در سالهاي اخير ناديده گرفت. در سالهاي اخير با ضعيف شدن مرزهاي انقلابي و جناحي باعث شد که جريان انقلابي با جناح اصولگرا يکي فرض شود. به اعتقاد برخي بدترين دوران جريان انقلابي دوران آقاي احمدينژاد بود. در حالي که بسياري آن را ظهور دوباره جريان انقلابي تلقي کردند. در حالي که همه مشاهده کردند که جريان انقلابي رخ نداد.
سرنوشت جريان جناحي
جناحهاي راست وچپ دهه اول انقلاب به دوجناح اصولگرا واصلاح طلب دردهه دوم وسوم انقلاب تبديل شد. اصلاح طلبان به برخي از ارزشها ازجمله آزادي وجمهوريت نظام وزن بيشتري درانديشه سياسي خود دادند واصولگرايان به اسلاميت وعدالت نقش بيشتري درانديشه سياسي خود دادند. اصلاح طلبان به مذاکره با امريکا واصولگرايان به ايستادگي درمقابل امريکا گرايش پيدا کردند. اصولگرايان با شعار بازيابي ارزشهاي انقلاب ازدل جناح راست بوجود آمد ولي خيلي زود به يک جناح تبديل شد. جالب است که در دهه اول انقلاب هرکدام ازاين دوجناح از ارزشهاي حمايت ميکردند که دردهه دوم وسوم آنها را تغيير دادند به تعبيري ديگرهردوجناح صندليهاي خودرا تغيير دادند.
ازطرف ديگر هردو جناح پس از رشد قابل توجهي که دردهه هفتاد ازخود نشان دادند، طي سالهاي اخير به شدت ضعيف شدند. بنابراين جريان جناحي ابتدا استحاله شد وبعد هم در آستانه فروپاشي قرارگرفته است. اگر جريان جناحي از ريل خارج نميشد، حوادث تلخ ده سال اخير صورت نميگرفت. و اگر در آستانه فروپاشي قرارنمي گرفتند، چند ليست وچند گروه متخاصم نميشدند.
سرنوشت جريان انقلابي
پايان جنگ پايان ناامنيها هم بود. به همين دليل برخي تلاش کردند آن را پايان انقلاب کنند. به دليل تغيير شرايط سياسي ايران ازحالت غير عادي ازقبيل شورشها وجنگ ونا امنيها به يک محيط عادي بستر جريان انقلابي خشکيد و به حاشيه رفت وجريان جناحي وارد متن شد. چند اتفاق مهم شکل گرفت:
1-فضاي سياسي کشور از فضاي جهادي به يک فضاي معمولي تبديل شد. مرزهاي جريان انقلابي با جريان جناحي به هم ريخت. جريان جناحي وارد نهادهاي انقلاب شد وبه عضوگيري از آنها پرداخت.
2- نهادهاي انقلاب تغيير ماهيت دادند و چهارچوب دولتي به خود گرفتند. برخي از آنها درنهادهاي دولتي ادغام شدند.
3- ورود نيروهاي انقلابي به سياست جز با اجازه گرفتن ورفتن درجناحهاي سياسي غير ممکن شد. هردوجناح محيط سياسي را بين خود تقسيم کردند.
بازگشت به خود
امروز پس ازسي وپنج سال تجربه حکومت داري وکشورداري وزيانهاي جدي ازدرگيريهاي جناحي ومشکلاتي که درجامعه وجود دارد وتحريمهاي ظالمانه غرب عليه ايران بايد آسيبشناسي جديدي در آرايش سياسي کشور صورت گيرد. هردو جريان جناحي وانقلابي مورد نياز جامعه سياسي ايران هستند. ولي هردو جريان از ريل خارج شده ودراستانه فروپاشي هستند. عدهاي نامحرم ومخالف نظام وانقلاب از اين شرايط سوءاستفاده کرده ووارد جامعه سياسي ايران شدهاند. دراداره کشور نفوذ کردهاند. برخي که کوچکترين کمک را به امام وانقلاب ودفاع مقدس نداشتند، ميخواهند ميراث نظام را ابتدا مصادره کنندوسپس آن را تغيير دهند. گروه ديگري که روبهروي نظام و انقلاب قرار داشتند به فروپاشي آن چشم دوختهاند.
به نظر ميرسد احياوبازسازي هردو جريان انقلابي وجناحي در کشور ما ضروري است، تحريمهاي اقتصادي سرآغاز يک چالش جديد غرب با جمهوري اسلامي وايران است. اين درگيري حداقل ده سال ديگر طول ميکشد. مذاکرات شش ماه اخير نشان ميدهد که غرب جز يک نرمش کوتاه کار ديگري نخواهد کرد، براي سومين بار غرب ممکن است که نشان دهد قابل اعتماد نيست. حتي اگرغرب به خواست ملت ايران تن دهد وهمه تحريمها را بردارند، مشکلات کشورومردم آنقدر بالاست که جز با يک وفاق و وحدت واقعي نميتوانيم از عهده حل همه مسائل بيرون بياييم.
به نظر من احيا و بازسازي و اصلاح مجدد روحانيت مبارز وروحانيون مبارز از يک سو و زير چتر قرار دادن گروهها و احزاب همسو با خود وکنترل انديشههاي سياسي آنها که باهر سليقهاي که هستند از دايره اصولگرايي واصلاح طلبي وقانون خارج نشوند واگر خارج شدند آنها را طرد کنند، ازطرف ديگر احياي جريان انقلابي با ساز وکاري که مورد تأييد رهبري باشد وتفکيک مرزهاي خود با جريان جناحي وپذيرفتن مسئوليتهاي انقلابي خود در داخل وخارج از کشور در چهارچوب ارزشهاي انقلاب امکان پذير و ضروري است. جريان انقلابي در حوزههايي که جامعه ما وجهان اسلام وجامعه جهاني به آن نياز دارد و ظرفيتهاي دولتي قادر به تأمين آن نيست ميتواند فعال شود. جامعه انقلابي درکنار جامعه مدني با کارکردهاي خود ميتوانند بازآرايي شوند. جريان جناحي با جامعه مدني و جريان انقلابي با جامعه انقلابي ميتواند مهندسي سياسي جامعه ايران را پوششش دهد. رهبري و ولايت فقيه نقطه کانوني و وحدت هر دو جريان خواهد بود.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/352/