مشکلات ایران و امریکا بزرگتر از آن است که با یک چرخش حل شود
تحلیل روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان -
مشکلات ایران و امریکا بزرگتر از آن است که با یک چرخش حل شود
٢٦٤
٠
اعتماد / متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
میثم سلیمانی| پس از اخراج جان بولتون از سمت مشاور امنیت ملی امریکا این سوال برای بسیاری مطرح شد که این اتفاق چه تاثیری میتواند بر آینده سیاست خارجی دولت دونالد ترامپ داشته باشد. برخی بر این عقیده هستند که بولتون نقش مهمی در پروندههایی مانند کره شمالی، ایران و ونزوئلا داشته است و نمیتوان رفتن او از کاخ سفید را نادیده گرفت. اما نادر انتصار، استاد علوم سیاسی دانشگاه آلابامای جنوبی در گفتوگو با «اعتماد» بر این عقیده است که نباید در خصوص نقش بولتون در دولت امریکا بزرگنمایی شود، چراکه جایگاه مشاور امنیت ملی در امریکا چندان تعیینکننده نیست. متن کامل این مصاحبه را در ادامه میخوانید.
خروج جان بولتون از کاخ سفید چه تاثیری میتواند روی شرایط سیاست خارجی امریکا بگذارد؟
با رفتن جان بولتون از کاخ سفید، تغییری در ساختار سیاست خارجی امریکا ایجاد نخواهد شد. بهطور کلی در ساخت سیاست خارجی امریکا، مشاور امنیت ملی رییسجمهور تصمیمگیرنده نیست. در تاریخ 50 یا 60 سال اخیر امریکا ممکن است تنها یک نفر تا دو نفر را مانند کسینجر پیدا کنید که در سمت مشاور امنیت ملی امریکا بود تا اندازهای روی نیکسون و تصمیمات سیاست خارجی رییسجمهور وقت امریکا اثرگذار باشد. اما آن هم به خودی خود در آن زمان مهم نبود و زمانی از جایگاه مهمی برخوردار شد که در جایگاه وزارت خارجه امریکا قرار گرفت. بنابراین اگر در ساختار کاخ سفید نگاه کنیم، مشاور امنیت ملی تنها نقش یک مشاور را دارد و در زمانی که رییسجمهور بخواهد در برخی موارد مشاوره میگیرد و نظرات او را میخواهد. مشکل اصلی اینجا بود که طی ماههای اخیر حرفهایی را مطرح کرده بود که سیاست خارجی ایالات متحده را با چالش مواجه کرده بود. به طور مثال عنوان کرده بود که هدف امریکا باید اینگونه باشد که همان سیاست امریکا در قبال لیبی را در خصوص کره شمالی دنبال کند. یعنی اول خلع سلاح صورت گیرد و سپس کاری کنیم که دولت کیم جونگ اون در کره شمالی سرنگون شود. این موضوعی بود که برای ترامپ خوشایند نبود، چراکه هدف او ادامه مذاکره با کره شمالی برای کسب نتیجه بود. رهبر کره شمالی نیز پس از حرف بولتون بود که عنوان کرد تا زمانی که بولتون در کاخ سفید حضور دارد ما با امریکا مذاکره نمیکنیم. از همینرو اینگونه سخنان به روابط بولتون و ترامپ آسیب وارد کرده بود. از طرفی اختلافات با مایک پمپئو وزیر امورخارجه امریکا را از دیگر دلایل این برکناری میتوان برشمرد. ولی این برکناری بولتون را نمیتوانیم به عنوان تغییر رویکرد سیاست خارجی ایالات متحده به حساب آوریم. رفتن یا بیرون کردن بولتون نشاندهنده تغییر نیست، بلکه نشان میدهد، فردی که به عنوان مشاور امنیت ملی رییسجمهور منصوب شده بود کاری را که باید انجام میداد، انجام نمیداد و از سمت خود برکنار شد.
فکر نمیکنید آقای بولتون به عنوان مشاور امنیت ملی طی ماههای اخیر روی افکار و سیاستهای دونالد ترامپ اثرگذار بود؟
من فکر نمیکنم، تاثیرگذاری بولتون به اندازهای بود که در رسانهها مطرح میشد. بولتون یکی از مهرههایی بود که در تیم ترامپ نقشآفرینی میکرد و به عنوان یک فرد تعیینکننده در سیاست خارجی امریکا نمیتوان از بولتون نام برد. اکنون مایک پمپئو و استیون منوشین به عنوان وزیر خزانهداری امریکا از نفوذ بیشتری در سیاست خارجی امریکا برخوردار هستند. بولتون فردی بود که طرفدار بسیار سخت اسراییل و تحت حمایت شلدون ادلسون (سرمایهدار یهودی ساکن امریکا و حامی بزرگ اسراییل) بود. گفته میشود که بولتون با حمایت ادلسون وارد کاخ سفید شد. در غیر این صورت بدون حمایت ادلسون و پیشنهاد نتانیاهو، دونالد ترامپ هیچ شناختی از بولتون نداشت که بخواهد او را وارد کاخ سفید کند.
در بحث کره شمالی جان بولتون نقش تعیینکنندهای در به نتیجه نرسیدن مذاکرات هانوی میان رهبران دو کشور ایفا کرد. در موضوع برجام و خروج امریکا از این توافق ترامپ را به شدت تحت فشار قرار داد و حتی متنهای سخنرانی ترامپ در این خصوص را بولتون تهیه کرده بود. حتی در خروج امریکا از معاهده INF نیز بولتون بسیار موثر بود. آیا فکر نمیکنید جان بولتون بیش از مایک پمپئو در دولت نقش د اشت؟
من فکر نمیکنم چنین چیزی بوده باشد. در بحث برجام نیز پیش از حضور بولتون در کاخ سفید دونالد ترامپ قصد داشت که از برجام خارج شود، چراکه اصلا مهمترین برنامه سیاست خارجی ترامپ در زمان انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 بود و به طور دایم این مساله را مطرح میکرد. حرفی در این نیست که جان بولتون از این موضوع راضی بود. بولتون فردی کاملا صریح و رک بود. هدف اصلی او همواره تغییر نظام در ایران بود؛ موضوعی که همیشه آن را مطرح کرد. او عنوان میکرد که این اقدام را میتوان از چند طریق صورت داد. یکی اینکه برجام را نابود کنیم، دیگر اینکه مجاهدین را به عنوان یک آلترناتیو در ایران میدید و در گام آخر او معتقد بود که اگر همه طرح و برنامهها شکست خورد باید به ایران حمله کرد. این موضوع را نیز همیشه مطرح میکرد.
به نظر شما سیاستهای امریکا در قبال کره شمالی، توافقنامه INF و در بحث ونزوئلا تا حد زیادی متاثر از آقای بولتون نبود؟
هدف دولت امریکا این بود که همین سیاستها را پیادهسازی کند و تصمیم نهایی توسط شخص ترامپ اتخاذ میشود و هیچ فرد دیگری نمیتواند مداخله کند و نفوذی که روی ترامپ کسانی مثل پمپئو دارند بیش از افرادی مانند بولتون است. بولتون به عنوان فردی که یک شخص منفور نهتنها در امریکا بلکه در سطح جهانی شناخته میشود، این نحوه حرف زدن و جنگطلبی او بیشتر به چشم میآمد و آن به معنای تعیینکنندگی در سیاستهای امریکا نبود. نباید به بولتون بیش از آن چیزی که بود، اهمیت داد. او فردی بد دهن، بداخلاق و جنگطلب بود که وارد بازی سیاسی امریکا شد و ترامپ با وجود عدم شناخت او را به عنوان مشاور امنیت ملی تعیین کرد. مشاور امنیت ملی امریکا میتواند فردی کاملا بیربط یا فردی بسیار مهم باشد. کیسینجر و برژینسکی از جمله مشاوران برجسته امنیت ملی امریکا بودند و سایرین نقش چندانی در تعیین سیاست خارجی امریکا نداشتند. مشاور، کارمند مستقیم رییسجمهور است و نمیتوان آنها را تعیینکننده دانست. رییسجمهور میتواند از آنها استفاده کند یا نکند.
فکر نمیکنید مایک پمپئو هم شرایطی مشابه بولتون داشته باشد و چندان نقشی در سیاستهای امریکا ایفا نمیکند؟
تفاوتی که میان بولتون و پمپئو وجود دارد، پمپئو فردی کاملا مطیع ترامپ است. اخیرا مقالهای منتشر شد که در آن عنوان شده بود که مایک پمپئو وزیرخارجه ترامپ است نه وزیرخارجه امریکا؛ کاملا مطیع اوامر ترامپ است و حتی یکبار هم نشده که خلاف نظر ترامپ اظهارنظر کند. پمپئو فردی کاملا جاهطلب است. هرچند بولتون نیز فردی جاهطلب محسوب میشد اما حرف خود را صریح بیان میکرد. پمپئو میداند چگونه نقش ایفا کند، چراکه مانند یک نوکر دنبال ترامپ حرکت میکند. حتی برخی عنوان میکنند که شاید پمپئو با هدف جانشینی ترامپ این نقش را ایفا میکند و حتی برنامه 10 سال آینده خود را طرحریزی میکند. این حرف نیز کاملا درست است پمپئو هم به مانند بولتون تصمیمگیر نیست، ولی هیچگاه ترامپ را به چالش نکشیده است.
در خردادماه با شما گفتوگویی داشتم که در آن عنوان کردید که دلیلی برای اخراج بولتون از کاخ سفید نمیبینید. به نظر شما در طول حدود 3ماه گذشته چه چیزی تغییر کرد که دونالد ترامپ بولتون را اخراج کرد؟
چند اتفاق مهم رخ داد؛ یکی اینکه اختلافهای شدیدی که در داخل دولت در خصوص روند سیاستهای امریکا در قبال کره شمالی بود را عیانتر کرد. پیشتر بولتون انتقادات خود را در جمع خبرنگاران مطرح نمیکرد اما طی چند ماه اخیر این کار را شروع کرد و ترامپ به شدت ناراحت شد. شخصیت ترامپ به گونهای است که اگر فردی یک قدم علیه او بردارد آن را دشمن خود محسوب میکند. موضوعی دیگر که از برخی محافل مطرح میشود اما صحت آن به طور دقیق روشن نیست، طی چند ماه اخیر اختلافات بین نتانیاهو و شلدون ادلسون به وجود آمده و شکاف میان دو طرف نیز بیشتر شده است. ترامپ برای اینکه پایه اسراییل را در حمایت از خود حفظ کند، بولتون را به عنوان شخص طرفدار شدید ادلسون محسوب میکند. ترامپ نیز به دلیل اینکه قصد دارد حمایت نتانیاهو را حفظ کند و به هر طریق ممکن به دنبال آن است که در انتخابات آتی برنده شود. از همینرو سعی کرد که بولتون را به عنوان فردی که نزدیک به ادلسون شناخته میشود برکنار کند. این موضوع بسیار پیچیده است ولی این امکان وجود دارد که در بحث اخراج بولتون یک زاویه اسراییل نیز مطرح باشد.
چیزی از اختلافات آقای ادلسون و نتانیاهو مطرح شده است؟
به نظر میرسد که اختلافات کاملا شخصی است و به مسائل سیاسی باز نمیگردد. نتانیاهو اخیرا در یک پرونده فساد متهم شده است و گفته میشود بخشی از پولهایی که ادلسون در اسراییل سرمایهگذاری کرده در این پرونده نیز مطرح شده است و اسم او در این فسادها وارد شده و ادلسون نمیخواهد نامش در پرونده فساد نتانیاهو مطرح شود. از همینرو اختلافات دو طرف کاملا شخصی بوده است. هر چند برخی تحلیلگران مهم امریکایی روی این موضوع تاکید کردهاند اما این دلیل محکمی برای ترامپ نیست که بولتون را اخراج کند.
پس چالش اصلی را دقیقا چه چیزی میدانید؟
نخست حرف زدنهای زیاد بولتون در چند وقت اخیر به خصوص در بحث کره شمالی بود. هرچند ترامپ در گام اول به دنبال عکس گرفتن است، اما در نهایت به نتیجه نیز فکر میکند. یا اینکه حداقل میخواهد شرایط فضای مثبت با کره شمالی را حفظ کند تا از آن در انتخابات بهره لازم را ببرد. موضوع دیگر اختلافات بین پمپئو و بولتون از اهمیت بالایی برخوردار است. گفته میشود بیش از موضوعات سیاسی اختلافات این دو نیز شخصی بوده است و طی ماههای اخیر این اختلافات به حدی شدید شد که ترامپ تصمیم گرفت به وزیرخارجه اهمیت بیشتری بدهد، چراکه دیگر بولتون نه میتوانست با پمپئو کار کند نه استیون منوشین.
بولتون ضد ایرانیترین چهره کابینه کاخ سفید محسوب میشد و اکنون پس از اخراج بولتون دوباره در محافل امریکایی تایید طرح فرانسه در خصوص ایران مطرح میشود. آیا رفتن بولتون میتواند سیگنال مثبتی برای ایران باشد؟
اگر آن را بخواهیم یک سیگنال به حساب آوریم، میتوانیم آن را یک سیگنال غیرمستقیم و حداقلی بدانیم. البته رفتن چنین شخصی از کاخ سفید واقعا خوشحالکننده است. ولی اگر انتظار داشته باشیم که با رفتن بولتون یک چرخش مهم در رابطه با ایران ایجاد شود این کار نخواهد شد. در امریکا بیان میشود که بولتون سگی بود که بیشتر سروصدا داشت. اما تصمیمگیر نبود و همان سخنان ترامپ را با لفظی بسیار بدتر بیان میکرد ولی تصمیمگیر نهایی شخص ترامپ بود.
پیشتر عنوان شده بود که امریکا پیشنهاد فرانسه را در خصوص ایران نپذیرفته و حالا بار دیگر بحث تایید کانال 15میلیارد دلاری برای ایران توسط امریکا مطرح شده است. به نظر شما این موضوع تا چه حد جدی است؟
خبرها بیشتر از گذشته شده است و این موضوع نشان میدهد که بحث جدیتر دنبال میشود. اما اعطای خط اعتباری به ایران مساله اصلی تهران نیست، بلکه مساله اصلی فروش نفت ایران است. ایران میخواهد بار دیگر بتواند به راحتی با دنیا تجارت کند و روابط عادی داشته باشد. کشورهای امضاکننده برجام تعهد دادند که این فضا را برای ایران فراهم کنند. ایران بارها عنوان کرده و آقای روحانی نیز به تازگی تاکید کرده یا برجام هست یا نیست، اگر هست باید همگی به تعهدات خود ذیل برجام پایبند باشند. حالا یک عضو از آن خارج شده، ولی سایرین باید به تعهدات خود عمل کنند. بحث اعطای خط اعتباری 15 میلیارد دلاری، شبیه همان چیزی است که به صدام برای فروش نفت و خرید مواد غذایی به عراق داده بودند. این خط اعتباری درد اقتصاد ایران را درمان نمیکند. آقای ظریف نیز به طور واضح این موضوع را بیان کرده بود که ما منتظر صدقه نیستیم. این خط اعتباری شبیه یک صدقه بینالمللی میماند. ایران میخواهد نفت خود را به فروش برساند و رابطه معمولی با سایر کشورها داشته باشد و در برجام این حق برای ایران در نظر گرفته شده است. من حتی نمیدانم که ایران بحث پذیرش این خط اعتباری 15 میلیارد دلاری را موضوع مهمی برای خود در نظر میگیرد یا خیر. اگر ایران بخواهد این پیشنهاد را بپذیرد قطعا آن را به عنوان یک قدم بسیار اولیه میبیند تا یک راهحل نهایی.
دونالد ترامپ بیش از یکسال است که بحث فشار حداکثری روی ایران را امتحان میکند. آیا فکر نمیکنید با توجه به نگاه نتیجهگرای ترامپ به سیاست خارجی و به دلیل اینکه دنبال یک دستاورد در این زمینه است نگاه به ایران را تغییر دهد؟
حرفی در این نیست که ترامپ به دنبال آن است که چندین دستاورد در عرصه سیاستخارجی پیش از انتخابات 2020 داشته باشد. اگر ترامپ به نحوی بتواند مذاکره با ایران را آغاز کند و امتیازات بیشتری را نیز از ایران بگیرد، این یک برد بسیار مهم خواهد بود که از آن میتواند به عنوان یک دستاورد مهم استفاده کند. حتی در مساله کره شمالی نیز خواسته ترامپ است تا به نتیجه برسد. به عقیده من احتمال به نتیجه رسیدن مذاکرات با کره شمالی بیش از ایران است که بتوانند به یک توافق برسند. ولی اگر این کار را نتواند انجام دهد ترامپ حتی یک دستاورد مهم سیاست خارجی ندارد.
آیا تغییر محتمل در خصوص ایران نمیبینید؟
من فکر نمیکنم. اختلافات میان ایران و امریکا بسیار ریشهای است و به نحوی نیست که یک نفر با یک چرخش بخواهد ایجاد کند. این اختلافات ریشههای قدیمی دارد. اگر به تحریمهای پیشین امریکا علیه ایران نگاه کنید که حداقل تحریمها در دوره ترامپ وضع شده، میتوان یک کتاب چند صد صفحهای منتشر کرد. به لحاظ قوانین امریکا برخی تحریمها را رییسجمهور میتواند بردارد اما تحریمهای مربوط به ریاستجمهوری به نسبت سایر تحریمها بسیار ناچیز است. حتی اگر روابط رسمی میان ایران و امریکا شکل بگیرد برداشتن کامل تحریمها سالها به طول خواهد انجامید. از همینرو نمیتوانیم روابط ایران و امریکا را به صورت ساده و شخصی ببینیم که با دیدار دو رییسجمهور با یکدیگر حل و فصل شود.
نباید در خصوص جایگاه بولتون بزرگنمایی کرد.
با رفتن جان بولتون از کاخ سفید، تغییری در ساختار سیاست خارجی امریکا ایجاد نخواهد شد. بهطور کلی در ساخت سیاست خارجی امریکا، مشاور امنیت ملی رییسجمهور تصمیمگیرنده نیست.
بولتون فردی بود که طرفدار بسیار سخت اسراییل و تحت حمایت شلدون ادلسون (سرمایهدار یهودی ساکن امریکا و حامی بزرگ اسراییل) بود. گفته میشود که بولتون با حمایت ادلسون وارد کاخ سفید شد.
در بحث برجام نیز پیش از حضور بولتون در کاخ سفید دونالد ترامپ قصد داشت که از برجام خارج شود، چراکه اصلا مهمترین برنامه سیاست خارجی ترامپ در زمان انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 بود و به طور دایم این مساله را مطرح میکرد.
بولتون به عنوان فردی که یک شخص منفور نهتنها در امریکا بلکه در سطح جهانی شناخته میشود، این نحوه حرف زدن و جنگطلبی او بیشتر به چشم میآمد و آن به معنای تعیینکنندگی در سیاستهای امریکا نبود.
تفاوتی که میان بولتون و پمپئو وجود دارد، پمپئو فردی کاملا مطیع ترامپ است. اخیرا مقالهای منتشر شد که در آن عنوان شده بود که مایک پمپئو وزیرخارجه ترامپ است نه وزیرخارجه امریکا.
اعطای خط اعتباری به ایران مساله اصلی تهران نیست، بلکه مساله اصلی فروش نفت ایران است. ایران میخواهد بار دیگر بتواند به راحتی با دنیا تجارت کند و روابط عادی داشته باشد.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/51743/