بزرگنمايي:
ایران پرسمان -
خاورمیانه جدید
k ١.١
٠
فرهیختگان / متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
تصاویر وقایع مهم سیاسی و امنیتی هفته گذشته و چند اتفاق کمی قدیمیتر که هرکدامشان بهنوعی، مستقیم یا غیرمستقیم با ایران و کنشگری سیاسی آن ارتباط داشت، اگر کنار هم بنشینند نهتنها آلبوم بسیار جذاب و حتی حیرتانگیزی را میسازند که یک پیام قابلتوجه و تامل برای هر کسی که پیگیر سیاسی و حکومت در خاورمیانه باشد بهدنبال خواهد داشت. مثلا همین ماجرای حضور مقتدی صدر در تهران و نشستن در کنار رهبر انقلاب و سرلشکر قاسم سلیمانی در مراسم عزاداری اباعبداللهالحسین(علیه السلام) در بیت رهبری را ببینید، خبری که سرمنشأ آن عکسهای آن مراسم بود و همچون یک بمب صوتی ظرف مدت کوتاهی یک پیام راهبردی درباره سهضلعی ایران- عراق – سعودی را به گوش همه رساند. مقتدی صدری که این روزها همه از رابطه خوبش با سعودی و اختلافش با سیاستمداران عراقی نزدیک به ایران سخن میگویند حالا در تهران است و همنشین سرلشکر سلیمانی. ماجرای دوم جدایی عجیب و غریب و حتی طنزگونه جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید از تیم دونالد ترامپ است، کسی که همواره نامش بهعنوان یکی از موثرین افراد بر رئیسجمهور آمریکا مطرح میشد به ناگهان و در فرآیندی که میتوان آن را «بیرون انداختن» هم نامید، از کاخ سفید رفت تا یکی از تندروترین سیاستمداران آمریکایی که همواره نسبت به کشورهایی مانند ایران نگاهی خشن و منتهی به جنگ داشت، از جمع تصمیمگیران کاخ سفید کنار رود. این اتفاق در بسیاری از رسانهها حتی رسانههای آمریکا بهعنوان نشانهای از شکست سیاست تند آمریکا نسبت به ایران قلمداد شد. این دو اتفاق وقتی مهمتر جلوه کردند که همزمان با آنها، سرلشکر محمد باقری در پکن میهمان عالیترین مقامات نظامی چین بود و ملاقاتهای مهمی را با سران این کشور برگزار کرد. تصاویر استقبال رسمی از وی در پکن و حضور او در بندر شانگهای و بازدید از تسلیحات پیشرفته چینی، در حالی از همکاری استراتژیک ایران با این ابرقدرت جهانی خبر میدهد که این اتفاق بعد از اعلام خبر برگزاری رزمایش مشترک میان ایران و روسیه در دریای عمان و خلیجفارس، دومین واکنش رسمی و جدی ایران و همکارانش در منطقه به حضور نظامی آمریکا، انگلیس، استرالیا و بحرین در خلیجفارس برای تشکیل ائتلاف دریایی بوده است. چهارمین واقعه سخنرانی سیدحسن نصرالله در شب عاشوراست، جایی که او چندینبار نام رهبر انقلاب را بهعنوان فرزند حسین(ع) و رهبر شیعیان ذکر و تاکید کرد «اگر هزاربار کشته شویم دست از یاری امام خامنهای برنخواهیم داشت»؛ سخنانی که نشان داد قویترین گروه سیاسی- نظامی در غرب آسیا چه مواضع نسبت عمیقی با ایران دارد و تا کجا حاضر است برای منافع ایران اقدام کند.
کنار هم نشستن این مجموعه اتفاقات که البته به همین چهار مورد محدود نیست و قطعا در ادامه آنها باید وقایعی چون حضور نمایندگان حماس در تهران و از پی آن نامه اسماعیل هنیه به رهبر انقلاب یا حضور هیات بلندپایهای از انصارالله یمن در تهران و چندی قبلتر سفر بشار اسد، رئیسجمهور سوریه به تهران را هم ذکر کرد، به وضوح روایتکننده موفقیت سیاست منطقهای کشوری است که در بالاترین سطح ممکن با آمریکا و همکارانش در منطقه درگیر شده و در اوج تحریم و تهدید نهتنها عقب ننشسته که اولا اقتصاد و امنیت خود را تثبیت کرده و فروش نفت خود را تداوم بخشید، ثانیا همکاران آمریکا ازجمله امارات و عربستان منفعل و آنان را به عقبنشینی وادار کرد، ثالثا بهعنوان نمادی از اقتدار نظامی، پهپاد پیشرفته آمریکایی را ساقط کرد و ایالات متحده نتوانسته پاسخی به آن بدهد و بعد از آن نفتکش انگلیسی را هم توقیف و لندن را مجبور به آزادی گریس- 1 کرد و چندین و چند دستاورد استراتژیک دیگر. روایت این سیاست کارآمد که در داخل ایران با عناوینی چون عقلانیت انقلابی و در یکسال گذشته با تگ مقاومت فعال شناخته میشود همزمان با توضیح پیروزی، ایجادکننده یک دوقطبی مقابل نگاهی است که برخی سیاستمداران ایرانی مدافعش هستند و با دنبال کردن آن میخواهند منافع ایران را تامین کنند، نگاه یا سیاستی که محتوای آن جز انفعال و دلخوش کردن به مسائل کماهمیت، کوتاهمدت و شکنندهای چون برجام، اینستکس و حالا خط اعتباری 15 میلیارد دلاری چیزی نیست.
موفقیت مقاومت فعال البته زمانی مشخصتر میشود که دقت کنیم بعد از یکسال سکوت اروپایی و همراهی با واشنگتن و در روزهایی که تهدیدها و تحریمهای آمریکا علیه ایران به اوج خود رسید و شاید کمتر کسی تصور برخاستن ایران را داشت و خیلیها همراه با جان بولتون تصور میکردند جمهوری اسلامی 40 سالگی خود را نبیند، ابتکارعملهای ایران بود که توانست ورق را برگرداند و نهتنها ایران را احیا کند، بلکه دشمن را عقب براند و شاکله جدیدی از نظم و توازن قوا را در منطقه برپا سازد.
گامهای ایران در کاهش تعهدات برجامی
یکسال بعد از خروج آمریکا از برجام و انفعال محض اروپا در تامین منافع مورد انتظار تهران از توافق هستهای، بالاخره کاسه صبر استراتژیک ایران لبریز شد و استراتژی مذاکره صرف و انتظار برای به نتیجه رسیدن مکانیسم مالی اروپا جای خود را به مقاومت فعال داد. حدفاصل 18 اردیبهشت 97 تا 18 اردیبهشت 98 در حالی سپری شد که مذاکرات یکساله با اروپا برای بهرهمندی ایران از مواهب توافق هستهای ذیل راهبرد تعامل صرف با غرب هیچ نتیجه روشنی جز مذاکره برای مذاکره را بهدنبال نداشت و این یکسال در کنار بحران ارزی و تشدید مشکلات اقتصادی و نیز تعمیق تحریمهای آمریکا، تنها به سپری شدن زمان به ضرر ایران منجر شد.
همین موضوع باعث شد ایران در چارچوب عقلانیت انقلابی رویکردی جدید و البته متفاوت از سالهای اخیر را در مواجهه با آمریکا و اروپا اتخاذ کند؛ رویکردی که کشور را در مسیر کاهش تعهدات هستهای قرار داد و براساس آن تهران در نخستین گام محدودیت ذخایر اورانیوم 3.67 و نیز آب سنگین را کنار گذاشت.
این رویه البته به همینجا محدود نشد و براساس اعلام ایران، مقرر شد در چارچوب بندهای 26 و 36 برجام، در فواصل 60 روزه بخشی از تعهدات هستهای ایران ذیل برجام کاسته شود؛ فرجههای 60 روزهای که برای اروپاییها در نظر گرفته شد تا بتوانند به تعهدات خود در حوزه مالی و پولی و نیز موضوع فروش نفت عمل کنند.
اروپا اما همانطور که پیشبینی میشد بهرغم برخی مانورهای رسانهای درخصوص راهاندازی اینستکس دست روی دست گذاشت و ایران را ناگزیر به برداشتن گام دوم ساخت؛ گامی که عبارت بود از عبور از سطح غنیسازی
3.67 تا حد مورد نیاز. پیام «ایران به هر قیمتی حاضر نیست در برجام بماند» در این مرحله رساتر از همیشه به بیرون مخابره شد و این در حالی بود که سفر میانجی چشمبادامی به تهران هم در متوقف ساختن ایران در این مسیر راه بهجایی نبرد. همین رویه باعث شد مکرون نیز به نمایندگی از اروپا و به نیابت از ترامپ شانس خود را امتحان کند و از همان روز، دور جدیدی از مذاکرات فشرده با تهران را جهت بازگشت ایران به نقطه اول و گرفتن امتیازات موشکی و منطقهای از آن کلید بزند؛ مذاکراتی که البته اروپاییها هم هیچوقت در خلال آن به تضمین فروش نفت و عادیسازی مبادلات مالی با ایران تن ندادند. اینگونه شد که ایران با کنار گذاشتن محدودیتهای تحقیق و توسعه در زمینه انواع سانتریفیوژهای جدید، گام سوم کاهش تعهدات برجامی را هم برداشت و ترجیح داد اینبار هم به آبنبات 15 میلیارد دلاری اروپا «نه» بگوید.
سرنگونی پهپاد
یکهفته بعد از سفر ناکام آبه شینزو به تهران در نخستین ساعات بامداد پنجشنبه، 30 خرداد رسانهها خبر دادند یک پهپاد فوقپیشرفته آمریکایی در خلیجفارس سرنگون شد. خبری که خیلی زود با بیانیه رسمی سپاه تایید و اعلام شد پهپاد جاسوسی گلوبالهاوک متعلق به نیروی دریایی ارتش آمریکا بهدلیل ورود به حریم هوایی کشور در نزدیکی تنگه هرمز، توسط سامانه پدافند هوایی سوم خرداد نیروی هوافضای سپاه منهدم شد.
در این میان اگرچه حضور پهپاد آمریکایی در حریم هوایی ایران یا پرواز بر فراز آبهای بینالمللی در ساعتهای ابتدایی ماجرا به محل مناقشه اصلی مبدل شده بود اما رفتهرفته این فضای رسانهای جای خود را به واقعیتهایی داد که بیش از هر چیز قدرت سخت جمهوری اسلامی ایران را به رخ میکشید.
ترامپ در نخستین واکنش در پیامی توئیتری نوشت: «ایران مرتکب اشتباه بسیار بزرگی شد» و تلویحا از واکنش سخت ایالات متحده به این اقدام ایران خبر داد. «نیویورکتایمز» هم نوشت ترامپ دستور انجام حمله محدود به برخی اهداف در ایران نظیر سایتهای موشکی و راداری را صادر کرد، اما در مراحل اولیه دستور لغو عملیات را داد.
علت روشن بود. همانطور که پیش از این بارها اعلام شده بود شروع هر نوع حمله نظامی از سوی آمریکا محدود یا غیرمحدود میتوانست با آمریکا باشد اما پایانش خیر. همین باعث شد ترامپی که برخی در داخل نگران واکنش نظامیاش به انهدام پهپاد آمریکایی بودند در همان روزهای ابتدایی دستکم سهبار تصمیمش مبنیبر پرهیز از هرگونه حمله نظامی به ایران را اعلام کند.
رئیسجمهور آمریکا البته به این میزان بسنده نکرد و لازم دانست از مقامات ایرانی بابت منهدم نکردن هواپیمای P8 که همزمان با سرنگونی گلوبالهاوک با 38 سرنشین در آسمان ایران حضور داشت تشکر کند و ضمن خردمندانه توصیف کردن این تصمیم، بگوید «ما بابت این تصمیم هوشمندانه از آنها سپاسگزاریم.»
مجموعه تحولات ناظر به پهپاد، فارغ از تحولاتی که به موازات آن بر فضای مناسبات ایران و غرب در جریان بود باعث شد تحلیلی که رویکرد مقاومت هوشمندانه را تنشزا تلقی میکرد بیش از همیشه رنگ باخته و امنیتزا بودن این استراتژی را بیش از همیشه به اثبات برساند.
دستی که گلوی اسرائیل را میفشارد
از میان سخنرانیهای سیدحسن نصرالله که کم هم نیست، سخنرانی او در شب عاشورای اباعبدالله رنگوبوی دیگری داشت، آنقدر که کار به تحلیل و بررسی از سوی مدافعان و همراهان حزبالله تا منتقدان و دشمنان کشید. اظهارات فوقالعاده مهمی که از موضع قدرت، بیانکننده عمق راهبردی ایران تا مرز سرزمینهای اشغالی و بیخ گوش اشغالگران قدس بود.
دبیرکل حزبالله لبنان در این سخنرانی و همزمان با ایامی که رژیم صهیونیستی از یکسو ایران و محور مقاومت را هدف حملات سیاسی و نظامی خود قرار داده و از سوی دیگر آمریکا و متحدانش بزرگترین تحریمها و فشارهای اقتصادی را بر تهران اعمال کردهاند و حتی پای تهدیدات نظامی را به میان کشیدهاند، میگوید اگر هزاربار کشته شویم دست از یاری امام خامنهای برنخواهیم داشت. او رهبر انقلاب را حسین زمان نامید و گفت: «ما در حال جنگ در نبردی بزرگ هستیم و آمریکا و اسرائیل میخواهند خیمهگاه ما را محاصره کنند. امروز فرمانده خیمهگاه ما امام خامنهای و مرکز آن جمهوری اسلامی ایران است و آمریکا تلاش میکند آن را محاصره کند.»
ارزش استراتژیک سخنان نصرالله البته صرفا به بیان چند جمله در حمایت از ایران خلاصه نمیشود، چراکه او همزمان با اینکه خطاب به ترامپ و نتانیاهو میگوید: «ما قومی هستیم که نه محاصره، نه تحریمها، نه فقر و نه گرسنگی به اراده ما خللی وارد نمیکند» در پاسخی دندانشکن به رژیم اشغالگر قدس که البته تاکنون بیجواب هم مانده، سرزمینهای اشغالی را رسما مورد هدف قرار میدهد و تاکید میکند این تازه پاسخ یکی از اقداماتتان بود و پاسخ بعدی نیز در راه است. حزبالله البته امروز تهدید دیگری هم برای اسرائیل ساخته که از حرف و چند موشک مهمتر است و شاید بسیاری از اقدامات ماههای اخیر رژیم اشغالگر قدس نیز در آن ریشه دارد. استقرار در نزدیکی مرزهای جولان اشغالی و آمادگی برای بازگرداندن تصرفات عدوانی غاصبان سرزمین مسلمانان، چالش جدی امروز نتانیاهو است.
فرماندهان نظامی ایران در چین
تصاویر استقبال رسمی ژنرال «لی شو چنگ»، رئیس ستاد مشترک ارتش چین از سرلشکر محمد باقری، رئیس ستادکل نیروهای مسلح ایران آنقدر پیام واضحی داشت که کارشناسان رسانههای غربی برنامههای عادی خود را قطع کنند و به تحلیل این سفر بپردازند. تحلیلهایی که این سفر را حداقل در دو بستر تعریف میکردند، یکی وضعیت سیاسی و امنیتی غرب و جنوب غرب آسیا و دیگری فرآیند دیپلماسی نظامی که با حضور سرلشکر باقری شکل گرفته و این روزها با قوتتر از گذشته در حال پیگیری است. صبح روز چهارشنبه در حالی هیات بلندپایهای از فرماندهان نظامی ایران وارد پکن شد که این سوی آسیا، آمریکا پس از مدتها قیل و قال، تنها توانست سه کشور و نصفی را برای ایجاد یک ائتلاف دریایی همراه خود کند و عملا در ائتلافسازی علیه ایران و به دست گرفتن قدرت در تنگه هرمز و آبهای خلیجفارس ناکام بماند. همکاری نظامی ایران با چین وقتی در کنار خبر برگزاری قریبالوقوع رزمایش نظامی مشترک ایران با روسیه در منطقهای وسیع که از آبهای غرب اقیانوس هند شروع شده و با گذشتن از ساحل مکران به تنگه هرمز و خلیجفارس میرسد، قرار بگیرد اهمیت دوچندانی مییابد و از شکلگیری یک فرآیند جدید مبتنیبر قوای نظامی در مقابل حضور سنتی آمریکا در حاشیه جنوبی خلیجفارس حکایت دارد. به این مساله البته باید ماجرای فروش نفت ایران را هم اضافه کرد، آنجاکه در ایام تحریمهای آمریکا، چین و روسیه مراودات اقتصادی خود را با ایران تقویت کردهاند و حالا با همکاریهای نظامی، بر استفاده از همه توانمندیهای خود برای تثبیت همکاریهای اقتصادی تاکید میکنند.
صرفنظر از این مساله، نکته مهمی که این روزها در جریان روابط اقتصادی ایران و چین قابل ذکر است، ماجرای سرمایهگذاری 400 میلیارد دلاری چین در ایران طی 25 سال آینده است، رقمی که 280 میلیارد دلار آن در عرصه نفت و گاز خواهد بود و درصورت اجراییشدن میتواند اقتصاد ایران را با تغییرات چشمگیری مواجه کند.
غائله نفتکشها
13 تیرماه بود که تفنگداران دریایی ارتش انگلیس با ورود به نفتکش «گریس-1» در تنگه جبلالطارق، اقدام به توقیف آن کردند. نفتکشی که حامل دومیلیون بشکه نفت ایران بود و گفته میشد به مقصد پالایشگاه بانیاس سوریه در حرکت است. علت این توقیف اگرچه در ظاهر تحریمهای اتحادیه اروپا علیه سوریه اعلام شد، اما همان روزها دولت اسپانیا که بر سر تنگه جبلالطارق با انگلیس دچار تنش است خبر داد توقیف این نفتکش با خواست ایالات متحده آمریکا از بریتانیا صورت گرفته است. هرچه بود اقدام ارتش انگلیس هم مانند ماجرای پهپاد، بیپاسخ نماند و دو هفته بعد نفتکش انگلیسی «استیناامپرو» که به مقصد عربستان در حرکت بود از سوی نیروی دریایی سپاه توقیف شد. علت اعلامشده برای این توقیف هم در نوع خود جالب توجه بود. عدم رعایت اصل عبور بیضرر از تنگه هرمز و وارد کردن پسماند نفت موجود در مخازن این کشتی که موجب ایجاد آلودگی و لطمهزدن به محیطزیست خلیجفارس میشود. بهعبارتی، نفتکش دولت بریتانیای کبیر بهدلیل ریختن زباله در آبهای خلیجفارس در اقدامی بیسابقه توقیف شد و این در حالی بود که خیلیها آن را نوعی مقابلهبهمثل با توقیف «گریس-1» تلقی کردند. در این مدت مقامات انگلیسی بارها از لزوم آزادی استینا گفتند و ضمن هشدار نسبت به عواقب توقیف آن حتی به پیشنهاد تلویحی تهران مبنیبر آزادسازی متقابل نفتکشهای هر دو طرف، پاسخ منفی دادند. گوش مقامات در تهران اما به خطونشانهای لندن بدهکار نبود.
عاقبت این کشمکش به حکم دادگاه جبلالطارق برای آزادی «گریس-1» بهرغم فشارهای آمریکا برای توقیف مجدد آن ختم شد. حکم دادگاه آمریکایی دراینباره هم کارگر نیفتاد و «گریس-1» پس از خروج از جبلالطارق نهایتا در سواحل سوریه پهلو گرفت. نفتکش استینا اما همچنان در توقیف ایران بهسر میبرد و هیچ چشمانداز روشنی هم برای آن تصویر نشده است. ماجرایی که در کنار سرنگونی پهپاد آمریکایی، موازنه قدرت در خلیجفارس را بهطور محسوسی به سود ایران تغییر داد.
امتداد مقاومت تا بابالمندب
قطعا یکی از وقایع بسیار مهم یکی، دو ماه اخیر در منطقه، حضور هیاتی بلندپایه از جریان مقاومت مردمی یمن در تهران و دیدار رسمی با رهبر انقلاب بود. 22 مردادماه تیتر اول اغلب رسانههای منطقه دیدار هیاتی از جنبش انصارالله یمن با رهبر انقلاب اسلامی و تقدیم پیام سیدعبدالملک بدرالدین، رهبر این جنبش به ایشان بود. این دیدار از چند جهت واجد ارزشهای استراتژیک در منطقه بود؛ اول اینکه یمنیها در حالی به تهران آمده بودند که امارات از یمن عقب کشیده و بخش قابلتوجهی از نیروهای خود را از خاک این کشور و آبهای اطراف خارج ساخته است؛ سعودیها نیز بهنوعی در همین موضع قرار دارند ولی هنوز جسارت اعلام و اعمال آن را ندارند و از اینرو این دیدار آغاز فصلی جدید در حیات سیاسی یمنیها به حساب میآمد و حتی پیشخبر اعلام پیروزی. مساله دوم مربوط به زمان برگزاری این دیدار بود. انصارالله در حالی با رهبر عالی ایران دیدار کردند و سپس سفیر خود را در تهران منصوب کردند که آمریکا ادعای به دست گرفتن حاکمیت دریایی در خلیجفارس و دریای عمان و منزویکردن ایران در این مناطق را داشت و یمنیها با این دیدار، از بابالمندب پیام امتداد زنجیره مقاومت تا دریای سرخ را مخابره کردند. سومین نکته درباره محتوای این دیدار است که قطعا قابلتوجهترین نکته بود. در این دیدار نماینده هیات عالی یمن در توصیف انصارالله به جایگاه رهبری انقلاب گفت که «ما ولایت شما را امتداد خط پیامبر اسلام و ولایت امیرالمومنین میدانیم» و بهنوعی ابراز کرد نگاه آنها به ایران فراتر از یک همکار یا حتی متحد استراتژیک است. درواقع باید گفت نمایندگان انصارالله در این دیدار اعلام کردند رهبری ایران و حضرت آیتالله خامنهای را پذیرفتهاند و به آن اعتقاد دارند.
سفیر پیروزی در تهران
وقتی که رهبر انقلاب اسلامی بشار اسد، رئیسجمهور سوریه را در آغوش کشیدند، حتی آنهایی که تاکنون بر مواضع قبلی خود ایستاده بودند و پیروزی جریان مقاومت را قبول نمیکردند، فهمیدند در تهران جشن پیروزی برپا شده است، جشن موفقیت و غلبه بر جنگ نیابتی با تروریستهایی که حامیان آنها از جنوب خلیجفارس تا کاخ سفید ماهها تلاش کرده بودند با شکستن کمر مقاومت در سوریه، نظم جدیدی را بر منطقه تحمیل کنند که در آن نه نامی از مقاومت باقی بماند، نه کشورهای مستقل منطقه؛ خاورمیانهای جدید که حتما در آن ایران، عراق و حتی ترکیه تجزیه شدهاند و بهعبارتی، بزرگترین تهدید رژیم صهیونیستی و ایالات متحده شاید برای همیشه از میان رفته باشد. حضور بشار اسد در تهران در کنار سرلشکر سلیمانی گویای این بود که محور مقاومت محکمتر از هر زمان دیگری است و حالا آنها هستند که ترتیبات منطقه ازجمله ترتیبات اقتصادی را مشخص میکنند. همچون دیگر وقایعی که چندماه اخیر اتفاق افتاده و روایت برخی از آنها در شماره امروز «فرهیختگان» رفت، این دیدار نیز در شرایطی برگزار شد که شدیدترین تحریمها علیه ایران در جریان بود و حتما در کنار مساله امنیت، زمانی که خبر انتقال نفت ایران از عراق به سوریه و از آنجا به مدیترانه مخابره یا بعدا که اعلام شد ایران اداره بندر لاذقیه را از پاییز امسال در دست خواهد گرفت، دشمنان ایران فهمیدند تهران چه ظرفیت بزرگ و بهعبارت دقیقتر، «تحریمشکنی» را از مسیر مقاومت و توسعه نفوذ استراتژیک خود در منطقه با حمایت از مردم کشورهای عراق و سوریه و لبنان و فلسطین به دست آورده و حالا از آن برای شکستن فشار آمریکا و متحدانش بهره میبرد. این دیدار البته پیام داخلی مهمی نیز داشت و به آنهایی که میگفتند سوریه هم برجام میخواهد، فهماندند که در ایام زوال توافق هستهای، راهبرد مقاومت موفقتر از همیشه کارآمدی خود را نشان میدهد و میتواند کشور را از بنبست خارج کند.
سفر هیات بلندپایه حماس به تهران
سفر هیات بلندپایه جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) به تهران و دیدار با رهبر انقلاب موضوع دیگری بود که در کنار سایر تحولات ماههای اخیر، ضلع دیگری از آرایش جدید منطقه را با محوریت ایران به تصویر میکشید. سفری که بهرغم مخالفت صریح عربستان و مصر با آن و تاکید آنها بر لزوم قطع ارتباط حماس با تهران صورت گرفت و معادلات زیادی را تحتالشعاع قرار داد.
حمایت قاطع رهبر انقلاب از حماس و اعلام آمادگی ایران برای تجهیز مقاومت به آنچه برای انجام وظیفه به آن نیاز دارد در کنار اعلام همبستگی صالح العاروری، نایبرئیس دفتر سیاسی این گروه مبارز فلسطینی با تهران و اعلام اینکه «هرگونه اقدام خصمانه درمورد ایران درواقع اقدام خصمانه بر ضد فلسطین و جریان مقاومت است و ما خود را در خط مقدم حمایت از ایران میدانیم» بیش از هرچیز حکایت از تغییر ماهیت روابط دو طرف و ارتقای آن به سطح روابط راهبردی داشت؛ روابطی که اگرچه در مقطعی بهواسطه اختلاف نگاه در موضوع سوریه به سردی گراییده بود، اما آرایش جدید محور مقاومت وجههای متفاوت به آن بخشیده است. روزنامه لبنانی «الاخبار» دراینباره نوشت: «آیتالله خامنهای چند روز بعد از اینکه پیام دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا را که آبه شینزو، نخستوزیر ژاپن حامل آن بود نپذیرفت پیام اسماعیل هنیه را دریافت کرد و حماسیها این مساله را دلیلی بر عمق روابط دو طرف میدانند.» دامنه این تجدید پیمان البته به دیدار در تهران محدود نشد و اسماعیل هنیه پس از بازگشت همرزمانش به فلسطین و اطلاع از جزئیات مذاکرات در نامهای خطاب به رهبر انقلاب از «رویکرد تجدیدناپذیر» خود برای حضور در سنگر «مقاومت پایدار» با محوریت جمهوری اسلامی ایران گفت و اعلام کرد حمایتهای صریح و مساعدت ویژه ایران افقهای وسیعی را پیش روی مبارزان فلسطینی گشود و تاثیرات فراوانی را در ابعاد راهبردی و صحنه میدانی با دشمن صهیونیستی بههمراه خواهد داشت.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/51744/