سرمقاله ایران/ سؤال درباره رشد و توسعه
خبر خوب
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - ایران / « سؤال درباره رشد و توسعه » عنوان یادداشت روزنامه ایران به قلم محسن ایلچی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
برخی از متفکران حوزه سیاستگذاری عمومی براین باورند، پیش از آنکه یک کشور آرمان، چشمانداز و هدف برای توسعه داشته باشد، باید الگو یا پارادایم مسلط رشد و توسعه خود را مشخص کند.برخی هم داشتن آرمان و چشمانداز توسعه را مقدم بر الگوی توسعه میدانند.برخی هم اصولاً باوری به الگویهای رشد و توسعه با محوریت دولت ندارند و میگویند که سازوکارهای مبتنی بر بازاراست که مسیر رشد، پیشرفت و آبادانی را نشان میدهد.این مناظرههای نظری زمانی برای کشورما اهمیت پیدا میکند که با گذر از 7 برنامه توسعه و صرف منابع مادی و معنوی بسیار، کشور همچنان در مسیر ناهموار رشد و توسعه اقتصادی قرار دارد. فارغ از اهمیت داشتن و نداشتن پارادایم توسعه؛اقتصاددانان ایرانی در نظر خواهی امروز روزنامه «ایران»، دلایل متعددی برای عدم تحقق غالب هدفهای توسعه پنج ساله عنوان میکنند.عمدهترین علل آنها، فقدان دستیابی به شاخصهای رشد و توسعه اقتصادی با وجود تفکرات اقتصادی متنوع در دولت ها، اقتصاد درگیر دو راهی، نبود قطعیت در چشم انداز، نبود نگاه تبعیت از راهبردهای برنامهای در دولتها، تلاطمهای اقتصادی در سایه تکانههای برون زا نظیر تحریمها، نبود نظارت دقیق بر اجرای برنامهها، تمایل به فساد، دولت سالاری، فقدان روحیه ملی کار جمعی و تیمی، عدم تمایل به تشکل سرمایه از سوی بخش خصوصی به عنوان موانع یا چالشهای رشد است.
با وجود این میتوان موارد دیگری نظیر برنامهریزی برپایه توان ملی، انتخاب شیوه حکمرانی بر منابع ملی، تدوین قوانین متناسب با نیاز توسعهای و فرهنگ عمومی، مشارکت و تمایل جمعی به مشارکت در برنامههای توسعه، میزان نزدیکی الگوی منتخب با فرهنگ عمومی، شفافیت و بود یا نبود استانداردهای دوگانه در مواجهه با امور مختلف را از جمله دلایل تحقق یا عدم تحقق برنامههای توسعه کشور دانست.
افزون برای موارد فوق، یکی از چالشهای توسعه در ایران دوگانگی درانتخاب الگوی رشد و توسعه اقتصادی است.یک بخش از مؤثران جامعه ایرانی، الگوی رشد در ایران را درون زا میدانند.هواداران این الگو هم در تمامی طیفهای سیاسی کشور حاضر هستند.این گروه، راهبرد تولید ملی به جای واردات (جایگزینی) را همواره دنبال میکند.دلیل مهم تجویز راهبردی آنها، وجود تضاد ماهوی ایران با غرب است.گروه دوم، توسعه صادرات با اتکا به واردات فناوری، حضور در بازارهای رقابتی و تعامل با اقتصادهای توسعه یافته را نسخه رشد و توسعه ایران میدانند.طرفداران هر دو نظریه، در مباحثه یا جدال نظری، یکدیگر را به افراط و تفریط در انتخاب توسعه درون زا و توسعه برون زا متهم میکنند.اینکه کدام الگوی توسعه متناسب با محیط اقتصاد ایران و فرازو فرودهای سیاسی کشور است، همچنان بدون پاسخ است.این جدال نظری، جلوههای عملی و عینی هم داشته است.
مرور تاریخ برنامهریزی بعد از انقلاب این را نشان میدهد.برنامه سوم توسعه کشور مورد پسند کسانی بود که تعامل با اقتصادهای توسعه یافته و واردات - صادرات محور را نشانه میگرفتند و بلافاصله، برنامه چهارم توسعه غالباً مورد حمایت کسانی قرار گرفت که راهبرد جایگزینی واردات و توسعه صنایع داخلی و اشتغال محور را درمان رشد اقتصادی کشور دانستند.یعنی مسیر اقتصادی کشور وارد یک روند سینوسی پنج ساله متفاوت میشود.در این میان هم گاه دولتی مجری برنامهای شد که اساساً روح آن را هم قبول نداشت.منظور برنامه چهارم توسعه و رئیس جمهور دولت نهم.
اماچرا داشتن الگو یا پارادایم مشخص در روند اجرای برنامه و همچنین توسعه اهمیت و ضرورت دارد؟ به این دلیل که برنامههای پنج ساله(میان مدت)راهبرد و مسیر تحقق چشمانداز 20 ساله است.برخی از نخبگان اقتصادی میگویند، تغییر رویکردهای عمیق در نظام برنامهریزی کشور واکنشی فعالانه در برابر فشارهای خارجی و تأثیرگذاری بر کمیت و کیفیت تعامل ایران با سایر کشورهای جهان است.بعضی هم نبود پارادایم یا الگوی قالب توسعه را در نبود اجماع نیروهای داخلی برسر سمت و سوی و نظام ارزشی رشد و توسعه میدانند.
اما واقعاً چرا به توسعه نمیرسیم؟سادهترین و آنیترین پاسخ ملموسی که میتوان به آن داد، این است هنگامی که کشور فاقد الگوی معینی است، در نتیجه سیاستهای اقتصادی کشورهمیشه(بودجهای، مالی، پولی، تجاری، صنعتی، گمرکی، حمایتی، انرژی و...) دچار بد فهمی و رفت و برگشتهای مکرر است.
بعد از گذشت 7 برنامه توسعه در قبل و بعد از انقلاب اسلامی باید پاسخی محکم برای سؤال چرا و چگونه به رشد و توسعه نمیرسیم، داشته باشیم؟
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/67867/