بخشی از کتاب/ ما همگی نایب قهرمانان زندگی خودمان هستیم
خردنامه
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - آخرین خبر / نایب قهرمانی یک وضعیت است. هر روز تازه فرصتی است برای از نو جنگیدن که مگر در شعلههای همین جنگ ابدی بشود از زندگی کامی گرفت، کامی اندک، کامی نه از جنس قهرمان بودن.
ما همگی نایب قهرمانان زندگی خودمان هستیم. با خودمان جنگیدیم و شکست خوردیم... از پا اما نمیتوان نشست که قهرمان بودن، همان مراسم تدفین است. تمام شدن است. انتهای عطش است و آغاز این سوال که: 《خب؟ حالا باید چه کار کنیم؟》قهرمان شدن همان کاسهی چه کنم به دست گرفتن است و شهوت حریصانه برای حفظ داشتههای حقیرانه. نایب قهرمان بودن، کام گرفتن از ناکامی است. در آستانه ایستادن و من به چشم خود دیدم که جانم میرود؛ است. دست روی دست گذاشتن نیست که دست از همه چیز، حتی دست از افتخار هم شستن است. نایب قهرمان جنگ، جنگ تا پیروزی را به هیچ میگیرد که الحق جنگ، جنگ و باز هم جنگ، تا همیشه جنگ است.
هیچ کس در هیچ کجا عرق تن هیچ نایبقهرمانی را خشک نخواهد کرد که عرق تن او در تماشای خشک کردن عرق تن، قهرمان خودشان خشک میشوند.
آری! نایب قهرمانی یک وضعیت است، وضعیت انسان امروز، وضعیت تک تک ما...
... ناصر وقتی از توی سلول بیرون آمد، باز هم کلیسا میرفت. میگفت عاشق یکی از آن دخترها شده. آن یکی که موهایش تا پایین کمرش بوده. حالا همهشان رفته بودند. یک شب در میان توی خواب نعره میزد. همه مان جاکن میشدیم. بوی کاج، میگفت هنوز آنجا هست. میگفت تا مرخص شوم خودم را میگذارم اصفهان. آنقدر میروم محلهی جلفا تا بالاخره آن دختر را ببینم. توی یکی از همین کلیسا رفتنها بوده که صدای تیر میشنود...
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/75052/