سرمقاله اطلاعات/ درسهای یک واقعه
خبر خوب
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - اطلاعات / « درسهای یک واقعه » عنوان یادداشت سردبیر روزنامه اطلاعات، رضا خانی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
از میان 176 مسافر و خدمه پرواز شماره 752 هواپیمایی اوکراین که صبح چهارشنبه در حومه تهران سقوط کرد، 143 مسافر ایرانی بودند و از میان ایرانیان دست کم 29 نخبه فارغالتحصیل بهترین دانشگاههای کشور از جمله دانشگاه شریف، پلیتکنیک، تهران و علم و صنعت جان باختند.
اینکه چرا این هواپیما سقوط کرد و اینکه اساساً این سانحه قابل پیشگیری بود یا نه، موضوع این سخن نیست. موضوع از دست رفتن نخبگان کشور است. 29 نخبه و سرمایه انسانی از میان 143 مسافر هواپیما، شاخصی را نشان میدهد که فی نفسه نگرانکننده است. اینکه اساساً چرا نخبگان و فارغالتحصیلان دانشگاههای برتر و رشتههای برتر میل به خروج از کشور دارند و چرا پس از فارغالتحصیلی جلای وطن میکنند و معمولاً، جز برای تعطیلات یا ملاقات خویشاوندان به کشور بر نمیگردند، موضوعی است که پیش از این نیز در سطوح مختلف کارشناسی و حتی تصمیمگیری کشور مطرح شده بود، اما عملاً هیچ راه حل یا راهکاری برای کنترل آن به دست نیامده است.
بنیاد ملی نخبگان طی گزارشی که منتشر کرده است، میزان خروج نخبگان کشور را در دو مقطع سالهای 90 تا 92 و 95 تا 97 بررسی کرده است.
در این تحقیق رتبههای یک تا هزار کنکور سراسری و نیز برگزیدگان المپیادهای ریاضی، فیزیک، شیمی، کامپیوتر، نجوم و زیستشناسی پایش شدهاند. بنابر نتایج پایش، 38درصد رتبههای یک تا هزار گروه ریاضی کنکور سراسری در سالهای 95 تا 97 از کشور مهاجرت کردهاند. در همین سالها از رتبههای یک تا هزار گروههای علوم تجربی و انسانی به ترتیب 7 و 8 درصد مهاجرت کردهاند. همچنین 37 درصد برگزیدگان همه المپیادهای علمی به خارج از کشور هجرت کردهاند. این آمارها، طبق اعلام بنیاد ملی نخبگان، البته در سالهای قبل بسیار بیشتر بوده و در گروه علومریاضی تا 60 درصد و در گروه المپیادهای علمی تا 62 درصد بوده است.
تصور کنید، کشور پر جمعیتی چون ایران از میان سالانه حدود یک میلیون فارغالتحصیل دبیرستان، آزمون سراسری برگزار کند و هزار نفر اول آنها ـکه بدون شک نخبگان علمی محسوب میشوند ـ را غربیل کند و به بهترین دانشگاههای کشور بفرستد تا تحصیلات عالی کنند. آنگاه پس از فارغالتحصیلی 60 درصدشان، به عنوان نیروی تجهیزشده و مولد دانش و تکنولوژی، به خارج مهاجرت کنند و حاصل همه تلاش خانواده، نظام اجتماعی، نظام تعلیم و تربیت، نظام بهداشت و درمان، نظام اقتصادی و نظام آموزش عالی، به صورت یکجا در نخبگانی جمع شود که باید کشورشان را مرتبه و مراتبی ترقی و تعالی بخشند، اما درست در ابتدای بازدهی و ثمردهی، به خارج از کشور مهاجرت کنند و در خدمت ترقی و تعالی بیشتر جوامع توسعه یافته قرار گیرند؛ همان جوامعی که بعضاً در تعارض منافع و اختلافات بنیادی و حتی اصطکاک و درگیری با ما قرار دارند.
آقای سورنا ستاری معاون علمی رئیس جمهوری میگوید سالانه حدود 40 هزار نخبه از کشور خارج میشوند که البته این رقم چندان هم اعجابانگیز نیست، چون ما در جمع کشورهایی که دانشجویانش برای تحصیل به آمریکا میروند، در ردیف یازدهم تا دوازدهم هستیم. البته این سخن فینفسه نادرست نیست اما باید توجه کنیم که نخستین و دومین کشورهای دانشجو فرست به ایالات متحده چین و هند هستند که هر دو بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون نفر جمعیت دارند. نکته دیگر آن است که آماری ارائه نمیشود که از دانشجویان دیگر کشورها چه تعداد به کشورشان برمیگردند و از دانشجویان ما چه تعداد؟
جامعهشناسان معتقدند که در مهاجرت بیبازگشت نخبگان به خارج، جدای از فرصتهای شغلی، رفاه، و امکان رشد علمی در کشور مقصد، باید کمبود امید در کشور مبداء را جست. طبق یک پژوهش منتشر شده، 75 درصد نخبگانی که به خارج میروند در ایران شاغلند و از شغل مناسبی هم بهرهمندند اما احساس میکنند، در سرزمین دیگر امید به آینده بیشتر و بهتری دارند.
کوتاه سخن آنکه، برای پیشگیری از حراج و تاراج سرمایههای بزرگ کشور، که همان سرمایههای انسانیاند، باید فقط یک کار کرد؛ «امید» را در جامعه احیا کرد.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/90566/