چهره هایی که در کتابخانه طهوری آمدند و رفتند
خردنامه
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - همشهری / خبر تعطیلی کتابفروش، یا درستتر بگوییم کتابخانه طهوری، یکی از مهمترین خبرهای حوزه کتاب در این روزهاست. این کتابفروشی یکی از اولین و قدیمیترین کتابفروشیهای خیابان انقلاب است و در همه این سالها کار نشر هم انجام میداده و آثار مهمی در حوزۀ تاریخ و فرهنگ ایران منتشر کرده است. برای همین علیرغم اینکه شیوه فعالیت طهوری همچنان به شکل سنتی و به شکل سوال از کتابفروش است، فروش اینترنتی ندارد، هر روز ظهر دو ساعت تعطیل میکند، ... باز هم خبر تعطیلی این کتابفروشی، خبر بسیار مهم و تلخی به حساب میآید. مرتضی کاردر گزارش خوبی از این اتفاق نوشته که در بخشهایی از آن مصاحبه با احمدرضا طهوری، مدیر فعلی کتابفروشی و پسر عبدالغفور طهوری (بنیانگذار این مرکز که در 1374 درگذشت) است. این بخشها را بخوانید:
دانشجوی جوان به همراه استاد بزرگ به کتابفروشی آمده بود. استاد بزرگ، دانشجوی جوان را به آقای کتابفروش معرفی کرد و به شوخی گفت: او از شاگردهای تنبل من است. شاگرد تنبل حالا استاد بزرگ ادبیات دانشگاه تهران است. «من بچه بودم اما این تصویر را کامل در خاطر دارم.» استاد بزرگ بدیعالزمان فروزانفر بود و دانشجوی جوان محمدرضا شفیعیکدکنی.
کتابفروشی طهوری از 1343 به خیابان انقلاب آمد. پدر تعریف میکرد که آن زمان فقط کتابفروشی دانشجو و کتابفروشی دهخدا در این راسته بودند. کتابفروشی چهر که کتابهای پزشکی عرضه میکند نیز در خیابان فخر رازی بود که بعد به راسته انقلاب آمد. کتابفروشی ما از سال 1332 شکل گرفت. نخستین کتاب کتابخانه ما که در انبار موجود است «تذکرهالملوک» است که در سال 1332 منتشر شده. آن زمان طهوری در خیابان جمهوری فعلی بود. کتابفروشی در سال 1343 به جلوی دانشگاه آمد. از آن زمان تا امروز اینجاییم.
چیزی که از پدرم یاد گرفتهام این است که کتابفروشی با فروشگاههای دیگر فرق میکند. کتابفروشی سوپرمارکت نیست، بیشتر شبیه داروخانه است. اگر کتابی را به اشتباه به خواننده بدهیم روح خواننده را بیمار میکنیم. کتابفروش فروشنده محتوا است. من در طول این سالها همه کتابفروشان را ملزم کردهام که دستکم فهرست و مقدمه کتاب را بخوانند تا وقتی خریدار به کتابفروشی میآید و کتابی را طلب میکند کتابفروش از کتاب اطلاع داشته باشد و بتواند توضیح لازم را درباره کتاب بدهد.
خانم دکتر (رقیه) بهزادی (استاد بازنشسته فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران) میگوید از زمانی که معلم آموزش و پرورش بودم به کتابخانه طهوری میآمدم. مرحوم طهوری هر قدر کتاب لازم داشتم به من میداد. نه اسمم را یادداشت میکرد و نه شماره تلفن میگرفت. من هم هر وقت حقوق میگرفتم میآمدم و حسابم را خردخرد تسویه میکردم. خاطرم هست وقتی پدر درگذشت دکتر قاسم میرانصاری کتاب تازه خود را برای انتشار به طهوری داد و حقالتألیف نگرفت. میگفت به پاس سالهایی که طهوری در روزگار دانشجویی به ما کمک میکرد، من حقالتألیف نمیگیرم. هنوز هم مشتریان قدیمی کتابفروشی عصرهای پنجشنبه میآیند؛ بیآنکه دنبال کتابی باشند. میآیند و فاتحهای برای پدر میخوانند و میروند.
نمیدانم در دیگر کشورها نهادهای دولتی چقدر به کمک کتابفروشیها میآیند اما بدون هیچ تعارف و ملاحظهای باید بگویم که از وزارت ارشاد بسیار ممنونم. همچنین ممنونم از همه دوستانی که در این چند روز سراغ طهوری آمدند و محبت کردند. اما من تصمیم گرفتهام که کتابفروشی را واگذار کنم.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/95270/