متوقف در کوچه بنبست
تحلیل روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - متوقف در کوچه بنبست
سایز متن الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد! http://akhr.ir/6013022
k ١.١
١
فرهیختگان / متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
عبور از کنار فاجعه ترور سردار سلیمانی باعث خواهد شد آمریکا تصور کند میتواند هر کسی را در هر کجای دنیا هدف ترور قرار داده و بعد با یک رفتوبرگشت محدود، ماجرا به دست فراموشی سپرده شده و بدون پرداخت هزینههای لازم، دوباره به نقطه اول بازگردد.
چند نکته از گفتوگوی محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه با نشریه آلمانی اشپیگل که روز گذشته منتشر شد، بهصورت ویژه مورد توجه رسانههای بینالمللی قرار گرفت. آنجایی که ظریف در پاسخ به سوال خبرنگار این نشریه درباره امکان مذاکره با آمریکا پس از ترور شهید سلیمانی، این اتفاق را محتمل دانسته و تاکید میکند درصورتی که آمریکا تحریمهای وضعشده بر ایران پس از خروج از توافق هستهای را بردارد، امکان آغاز این مذاکره وجود خواهد داشت. این اظهارنظر عجیب مورد نقد بسیاری از کارشناسان و فعالان سیاسی و رسانهای قرار گرفت. اگرچه برخی گفتند وی برای نشان دادن چهرهای صلحطلب از کشور این حرفها را بیان کرده اما این توجیه هم باعث نشد سیل نقدهای علمی و سیاسی به این اظهارنظر متوقف شود، لذا کارشناسان از طیفهای مختلف به نقد این حرف پرداختند، نقدهایی که جمعبندی آنها میتواند روشن کند چرا ایندست مواضع وزیر امور خارجه که البته برای اولینبار نیست و احتمالا آخرینبار آن هم نخواهد بود، هم اشتباه است و هم میتواند تبعات سنگینی برای کشور بهدنبال داشته باشد.
گذشتن از خطای آمریکا و پاسخی که مردم نمیپذیرند
اول شهادت سردار سلیمانی نشان داد آمریکا برای رسیدن به اهدافش، خود را در هیچ حد و مرزی از تجاوزگری و جنایت محدود نمیکند و امکان دست زدن به هر اقدامی برای آن وجود دارد. در این مسیر البته هیچ تفاوتی میان دموکرات وجمهوریخواه وجود ندارد، چراکه همان دموکراتهایی که امروز مورد تمجید جریان خاصی درون کشور هستند، حامی اقدام تروریستی ترامپ در به شهادت رساندن سپهبد سلیمانی بودند. حالا اما مردم با وجود اینکه عینالاسد هدف قرار گرفته، خسارت و تلفاتی هم در پی داشته، قبول نمیکنند که بهاصطلاح حساب آمریکا با ایران صاف شده باشد. مردم هنوز داغ بسیار بزرگی را بر دلهای خود احساس میکنند، لذا قبل از هرچیز سوالشان از وزیر امور خارجه کشور این است که اگر سردار سلیمانی برای شما «برادر عزیز»ی بود که گفتید، چطور میتوانید با کسی که برادرتان را ترور کرده بر سر میز مذاکره بنشینید؟ از جانب دیگر باید این را مدنظر داشت که افکارعمومی کشور، مردم منطقه و بهویژه گروههای مقاومت چه واکنشی خواهند داشت در مقابل اینکه ببینند تهران به این سادگی از کنار چنین جنایت بزرگی گذشته است؟
باید گفت عبور از کنار فاجعه ترور سردار سلیمانی باعث خواهد شد آمریکا تصور کند میتواند هر کسی را در هر کجای دنیا هدف ترور قرار داده و بعد با یک رفتوبرگشت محدود، ماجرا به دست فراموشی سپرده شده و بدون پرداخت هزینههای لازم، دوباره به نقطه اول بازگردد. مساله آخر در این مورد هم مربوط به پیامی است که آمریکاییها از این اظهارنظر دریافت میکنند، آنها تصور خواهند کرد «دودستگی» و فاصله جدی میان دولت و مردم وجود دارد و الزما دولت مستقر، حرف چندین میلیون نفری که در خیابان آمدند و فریاد ضدیت با آمریکا را سر دادند، نمیزند. این مساله قطعا بهخودیخود یک نقطه ضعف برای کلیت کشور خواهد بود و موجب نزول جایگاه آن در سطح منطقه و فضای بینالمللی. دوم آمریکا هیچگاه حاضر به مذاکره در شرایط برابر نبوده و نیست، امروز که این کشور پیشنهاد مذاکره بدون پیششرط را میدهد و برخی هم ذوق میکنند، در حالی است که سنگینترین تحریمها را علیه ایران وضع کرده، بیشترین فشارها را به کشور وارد کرده و دست به ترور بزرگی هم زده است، از اینرو اساسا با چنین دولت متخاصمی که هیچ حرف حسابی را نشنیده، فهم نمیکند و معتقد به مذاکره تحت فشار به طرف مقابل است، امکانی برای تعامل وجود ندارد و حتما کسی که در این مسیر قدم برمیدارد و امیدوار به چنین مسیری است، خطای محاسباتی بزرگی را داراست.
ناگفته نماند از امروز تا هر زمان دیگری که اسمی بهنام برجام و قطعنامهای بهنام 2231 وجود دارد، یک فشار سنگین علیه تهران برای ورود به میز مذاکره با آمریکا، ذیل نهاییشدن مکانیسم ماشه وجود دارد، همان سازوکاری که ترامپ بهصورت جدی پیگیر اجرای آن است. سوم دولت آمریکا یکبار ثابت کرده هیچ اعتباری برای معاهدات بینالمللی و توافق با کشورهای مختلف قائل نیست و با تغییر یک رئیسجمهور ممکن است همهچیز زیر و رو شود. از سوی دیگر ترامپ بدون هیچ دلیلی از توافق هستهای خارج شده و بیش از یکسال و نیم است که تحریمهای ظالمانهای علیه ایران وضع کرده، از اینرو باید پرسید چه امکانی برای مذاکره با ایالات متحده که نه به ساختار و سازمان آن اعتماد است و نه به کارگزارانش، وجود دارد؟
از وجه دیگر اما باید از جناب ظریف پرسید چرا بر یک امر محال، اینگونه پافشاری میکند؟ اگر ایشان به مسائل سیاسی اشراف کامل دارد بهخوبی باید بداند آمریکا اگر میخواست به این سادگیها عقب بنشیند تا اینجا جلو نمیآمد و از همین وجه هم اصرار بر وجود امکان مذاکره چیزی جز ارسال پیام ضعف به طرف مقابل نخواهد بود. چهارم خسارتی که بهلحاظ سیاسی، اقتصادی و حتما اجتماعی در یکسال و نیم اخیر و پس از اعمال تحریمهای ظالمانه به ایران وارد شده آنقدر سنگین است که صرفا مرتفعشدن تحریمها نمیتواند جبرانکننده بوده و افکارعمومی کشور را به شکلگیری یک مذاکره جدید راغب کند.
سوءاستفاده از قدرت و نظریههای نقضشده
پنجم بههیچعنوان بنا نداریم و در این مجال هم نمیگنجد که از منظر تئوریهای روابط بینالملل به حلاجی این موضوع بپردازیم اما میان درگیری واقعگرایان با آرمانگراها و سنتیها با مدرنها و پسامدرنها، شاید آنجایی که بیشترین اتفاقنظر وجود دارد، همان نقاطی باشد که مسالهای تجربهشده و حتی مخالفان یک امر هم بهخاطر وقوع و تکرار یک پدیده، حاضرند نظر خود را تغییر دهند. از این منظر باید گفت قطعا مفهوم «قدرت» نهتنها یکی از اساسیترین مفاهیم این تئوریهاست بلکه در گذر زمان برداشتهای متفاوتی میان نظریهپردازان داشته و این برداشتها هر روز در حال تغییر و تحول است. اگر از مفهوم قدرت یک برداشت کلی را مفروض دانسته و آن بهعنوان مجموعهای از امکانها از امر سیاسی تا مسائل اجتماعی و اقتصادی و صدالبته نظامی توصیف شود، آنگاه میتوان در مواجهه کسانی که معتقدند «صرف تکیه بر روابط و ساختارهای حاکم بر جامعه ملل و بهرهگیری از قوانین موضوعه امکان احقاق حقوق یک ملت در سطح جهان وجود دارد»، با افرادی که میگویند قدرت حرف اول و آخر را میزند و این قدرت است که در میدان واقعیت پیشبرنده حرف یک دولت خواهد بود، طرف گروه دوم را گرفت و مصادیق زیادی را هم برای آن نام برد. ازجمله آنکه همین ترور سپهبد شهید سلیمانی مصداق واقعی بیاعتبار کردن همه قواعد و قوانین و اساسا نظریههای قدیمی در روابط بینالملل است. البته آمریکاییها تنها در این یک مثال با استفاده از قدرت خود قوانین، معاهدات و عرفهای بینالمللی را مخدوش نکردهاند چه آنکه در مصادیق زیادی هم در دوره ترامپ و هم در زمان تصدی دیگر روسایجمهور آمریکا هم میتوان نمونههای زیادی یافت.
از اینرو باید اجمالا به این نکته اکتفا کرد که اگر ایالات متحدهای وجود دارد که علیه قوانین بینالمللی و عرفهای رایج اقدام میکند و هیچ سازمان و نهادی نمیتواند آن را بازخواست کند، بهدلیل وجود همان قدرتی است که سوءاستفاده از آن امکان چنین اقدامات جنایتکارانهای را به آن میدهد و در مقابل قاعدتا پذیرفتنی است که بگوییم اگر ایران پهپاد چنین دولت متجاوزی را سرنگون میکند یا بهصورت رسمی پایگاه این کشور را مورد هدف قرار میدهد و آن را درهم میکوبد و پاسخی دریافت نمیکند نه بهخاطر عرفها و قوانین بینالمللی، که بهواقع بهخاطر قدرت بازدارندگی در این حوزه است. از همینرو اعتبار آن سخنی که میگوید اگر قوت اقتصادی و اجتماعی کشور بالا باشد اساسا امکان تهدید نه حتی تحریم از بین میرود تاییدشده و ایده کسانی که میگویند صرفا با اتکا به ظرفیتهای حقوقی حاکم بر روابط بین کشورها امکان استیفای حق ملتی وجود دارد، مخدوش میشود. البته تجربه هم نشان داده که در میدان واقعیت و در ماجرایی مثل برجام چنین روندهایی رخ داده و بهعبارتی، نمونه واضح آن پیشروی همه هست، لذا نمیتوان دوباره این مسیر را امتحان کرد و دوباره متحمل ضربه سنگینتری شد.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/96297/