گاردین: آیا دیپلماسی پرهزینه است؟
تحلیل روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - گاردین: آیا دیپلماسی پرهزینه است؟
سایز متن الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد! http://akhr.ir/6018685
١٦٥
٠
اعتماد / متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
جولیان برگر، دبیر بخش جهان نشریه «گاردین» که سالها برنامه هستهای ایران و به تبع آن مذاکرات هستهای ایران با اروپا و سپس 1+5 را پوشش داده در تازهترین گزارشش به بررسی این موضوع پرداخته که چطور شد پس از سالها مذاکره برای دستیابی به توافق هستهای بار دیگر طرفین در حال بازگشت از مسیری هستند که در بیش از یک دهه گذشته آمدهاند. برگر در این گزارش برجام را به عنوان دستاورد دیپلماسی با شرایط امروز مقایسه میکند که در این گزارش آن شرایط را با عنوان در آستانه جنگ قرار گرفتن تشریح کرده است: «هر گاه دیپلماسی کارایی خود را از دست بدهد، کشورها به جنگ روی میآورند. اما با وجود اینکه دیپلماسی تهران و واشنگتن موفق بود، این دو اکنون در مقابل هم قرار گرفتهاند. این موفقیت از طریق توافقی به نام برجام به دست آمده بود که افتخارآمیزترین دستاورد سیاست خارجی باراک اوباما، رییسجمهور سابق امریکا محسوب میشد، اما دونالد ترامپ، رییسجمهور فعلی امریکا مصمم بود آن را از بین ببرد. امریکا و ایران در حال حرکت به سمت درگیری هستند. اگر در جریان حمله انتقامجویانه ایران به پایگاه عینالاسد امریکا در عراق، در پی ترور (شهید) سردار سلیمانی از سوی واشنگتن یکی از موشکها کمی آنطرفتر فرود میآمد، احتمالا تاکنون کار به جنگ کشیده بود.
برگر در ادامه با اشاره به اینکه نشریه «گاردین» تاکنون تلاش کرده است دیپلماسی را با همان شدت و تاکیدی که مانورهای نظامی را پوشش میداده، به تصویر بکشد - حتی زمانی که دیپلماسی پیچیده به نظر میآمده و حرکت کندی داشته است - مینویسد: «زمانی که مذاکرات رسمی میان دولت اوباما و دولت تازه روی کار آمده حسن روحانی، (رییسجمهور فعلی ایران) در سپتامبر سال 2013 آغاز شد، جیمی ویلسون، کارشناس مسائل خارجی ما تصمیم گرفت به دلیل ماهیت بالقوه تاریخی موفقیت و همچنین هزینه بسیار بالای شکست، همه پروسه را با جزییات پوشش دهد. این تصمیم آغاز سفری 22 ماهه برای من بود، رفتن به دنبال دیپلماتهای کشورهای مختلف و منتظر ماندن در لابی هتل آنها تا اینکه غذای خاص و گرانقیمتشان را میل کنند. با توجه به اینکه برای طرفین توافق در مجموعه هتلهای زنجیرهای «هالیدی این اکسپرس» اتاق رزرو شده بود، این سوال در ذهن من و همکارانم ایجاد شد که مگر میشود (با وجود چنین امکاناتی) مذاکرات حرکتی رو به جلو نداشته باشد؟ از سوی دیگر، اگر تمامی هزینههای مربوط به اقامت سران مذاکره در طول یک ماه را با هم جمع کنیم باز هم هزینه آن کمتر از یک جفت موشک کروز است. همیشه به نظر میرسد دیپلماسی پرهزینه باشد تا زمانی که جایگزینی برای آن در نظر گرفته شود. در آن زمان نکتهای قهرمانانه درباره دیپلماسی وجود داشت. جان کری، وزیر امور خارجه وقت امریکا و محمدجواد ظریف، همتای ایرانی او، کار خود را در ساعات اولیه روز آغاز میکردند و باقی افراد نیز باید از این روند پیروی میکردند. اکنون حتی تصور آن همه تلاش برای دستیابی به مصالحه دشوار است. در ابتدا خیلی شانسی به دنیای پیچیده برنامه هستهای ایران کشیده شدم. در جولای 2007 یکی از دیپلماتهای ایرانی با من تماس گرفت و پیشنهاد ویژهای داد. او گفت موقعیت نادری پیش آمده است و اینکه آیا من دوست دارم به عنوان عضوی از یک گروه کوچک خبرنگاران اروپایی و امریکایی از تاسیسات هستهای ایران بازدید کنم؟ در آن زمان احساس کردم بلیت بختآزماییام برنده شده است، اما جایزه من تنها بازدید از یک رآکتور هستهای بود. رمزآلود بودن شرایط در سال 2002 موجب شد سرویسهای غربی ادعا کنند ایران در برنامه هستهای خود در حال ساخت مخفیانه یک مرکز غنیسازی اورانیوم و یک کارخانه تولید آب سنگین است که هر دو از موارد مورد نیاز برای تولید بمب اتم هستند. زمانی که از سفارت ایران با من تماس گرفته شد، چندین روز از تصویب اولین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه برنامه هستهای ایران میگذشت. بنابراین در نوزدهم جولای زمانی که ما در فرودگاه با یکدیگر دیدار کردیم، گویی قرار بود به مرکز توفان برویم. زمانی که به تهران رسیدیم از میزان رمزآلود بودن وضعیت کم شد.
برگر در ادامه این گزارش با این ادعا که ظاهرا بخشهایی از بدنه تصمیمگیرنده در ایران با بازدید تیم خبرنگاران از تمام تاسیسات هستهای ایران موافق نبودند، نوشت: «در تهران گزینههایی از منوی ما حذف شد. آیا میتوان از تاسیسات غنیسازی نطنز بازدید کرد؟ بازدید از آن دیگر امکانپذیر نخواهد بود. تاسیسات آب سنگین اراک چطور؟ اوه، بازدید از آنکه هیچ وقت امکانپذیر نبوده است. مصاحبه با احمدینژاد، رییسجمهور سابق ایران چطور؟ سکوتی معنادار! شاید بدترین آنها این بود که ما پنج ساعت در راه بودیم تا از تاسیسات تبدیل اورانیوم بازدید کنیم اما با این خبر از ما استقبال شد که این مرکز خاموش است، اما یک کارخانه فولاد بسیار چشمگیر در این نزدیکی وجود دارد. نتیجه خوشحالکننده حضور در میان خبرنگاران سرکش و مقامات مصمم این بود که دو روز فرصت داشتیم تا در پایتخت قدیمی پارس قدم بزنیم که قطعا یکی از زیباترین شهرهای جهان است. وقتی دونالد ترامپ چند هفته پیش تهدید کرد که اماکن فرهنگی ایران را هدف قرار میدهد، من اصفهان را در آتش تصور کردم. در نهایت ما اجازه ورود به کارخانه تبدیل اورانیوم را گرفتیم (جایی که اورانیوم تبدیل به گازی میشود که میتوان آن را غنیتر کرد تا شکافت بیشتری پیدا کند) مجموعهای از ساختمانهای کوتاه با آجرهای زردرنگ در یک ناحیه نیمهبیابانی در 10 مایلی اصفهان در محلی که دور تا دور آن را واحدهای پدافند هوایی احاطه کردهاند. زمانی که وارد شدیم و به ماشینهای پرنور خیره شده بودیم، متوجه ابعاد احتمالا منفی این سفر هم شدم. آن ماشین میتوانست برای ما یک ماشین ظرفشویی بزرگ باشد چرا که هیچ اطلاعاتی در مورد آن نداشتیم. تنها استثنا در ناآگاهی جمعی ما دیدن سیمهای قرمز و مشکی بود که از یک دیوار بتونی تا مخازن غولپیکر سفید پر از اورانیوم کشیده شده بود و از میان یک پوشش برنجی رد میشد. این پادمانی بود که بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی امیدوار بودند بتوانند از طریق آن تشخیص دهند که آیا این اورانیوم در بخش دیگری به غیر از فناوری صلحآمیز استفاده شده است یا خیر.
دبیر بخش جهان گاردین در ادامه با تکرار پرسشهایی که در سالهای گذشته درباره برنامه هستهای ایران مطرح بوده، نوشت: «سوال اصلی و بیپاسخ در آن زمان این بود که آیا ایران برنامه تسلیحاتی دارد یا خیر؟ و اینکه اگر پاسخ مثبت است تا چه اندازه پیش رفته است؟ دولت ایالات متحده در تلاش بود به گزارشهای مربوط به برنامه تسلیحاتی مخفی کمتر اهمیت دهد، چرا که نمیخواست کلیت توافق را از بین ببرد، در حالی که بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به این مورد مشکوک بودند. سرانجام ظن آنها در مورد ابعاد نظامی احتمالی این برنامه به عنوان ضمیمه گزارش آژانس در نوامبر 2011 منتشر شد. بازرسان شواهدی از مطالعات طراحی اسلحه پیدا کردند، اما همچنین دریافتند که «هیچ نشانه معتبری» مبنی بر ادامه این روند پس از سال 2009 وجود ندارد. ایران به عنوان بخشی از توافق هستهای سال 2015 (برنامه جامع اقدام مشترک، برجام) متعهد شد برای پیشبرد تحقیقات آژانس بینالمللی انرژی اتمی با بازرسان این نهاد همکاری کند، اما هیچ تعریف مشخصی از نحوه این همکاریها وجود نداشت. منتقدان آن سریعا به این نکته اشاره کردند که با این روش نمیتوان مشکل برنامه هستهای ایران را حل کرد.
برگر در پایان نوشت: در نهایت با توجه به شرایط امروز حاکم بر برجام به نظر میرسد که سالها دیپلماسی و مذاکرات ظریفی که منجر به توافق برجام شده بود، در آستانه تبدیل شدن به هیچ و پوچ قرار دارد. اکنون ایران توسعه برنامه هستهای خود را از سر گرفته و تهران و واشنگتن یک بار دیگر در آستانه جنگ قرار دارند. روسای جمهور امریکا همیشه کارتهای پلاستیکی کوچکی به نام «بیسکویت هستهای» همراه خود دارند که میتوانند با استفاده کدهای تایید روی آن، فرمان جنگ هستهای را صادر کنند. نکته ترسناک این است که اگر ترامپ بخواهد روزی از این کارتها استفاده کند، هیچ کس در حاکمیت امریکا آنقدر قدرت ندارد که بتواند جلوی او را بگیرد.
بحث گرمایش زمین نیز که حیات همه موجودات زمین را به خطر انداخته است، یکی دیگر از تهدیدهای جدی است که با آن روبرو هستیم. این اتفاقات آنقدر زیاد شدهاند که وقتی برای دنبال کردن همه آنها باقی نمیماند. اما تهدید هستهای چیز دیگری است؛ وقتی عملی شود دیگر هیچ چیز باقی نمیماند. شاید روزی که بخواهیم در مورد آن گزارش دهیم دیگر خیلی دیر شده باشد.
ترجمه هدیه عابدی
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/97167/