ایران پرسمان
وقتی یک کارشناس ادبیات انگلیسی سعی کرد به ایزاک آسیموف درس دهد!
سه شنبه 6 اسفند 1398 - 12:13:16 AM
ایران پرسمان - مجله ایلیاد / نویسنده‌ی مشهور داستان‌های علمی-تخیلی، «ایزاک آسیموف» فردی افسانه‌ای در داستان‌نویسی است. کتاب‌های بی‌شمار او مملو از شخصیت‌های تحسین‌برانگیز، دنیاهای جذاب و مضامین تفکربرانگیز هستند که ناشی از هوش، تجربه‌ و تعهد نویسنده است. این تعهد در سراسر کتاب‌ها و دروس بیوشیمی او دیده می‌شود. آسیموف استاد دانشگاه بوستون بود و بسیاری از بزرگان تا حدی به او رسیده‌اند.
برادرش استنلی، در سال 1996، گفت: «برآورد من این است که آیزاک در زمان اشتغال حرفه‌ای‌‌اش تقریبأ 100 هزار نامه دریافت کرده است و قدرت تسخیر و اجبار که جزء شخصیت نویسنده‌ی 500 کتاب است، باعث شد که به 90 درصد از آن‌ها پاسخ دهد.» یکی از این نامه‌ها به کسی تعلق داشت که خودش را «کارشناس ادبیات انگلیسی» معرفی کرد. او آسیموف را به چالش کشید، به‌خاطر اینکه از زندگی در قرنی که مبنای جهان در آن کشف شده اظهار خوشحالی کرده است.
آسیموف گفته بود: «کارشناس جوانی در رشته‌ی ادبیات انگلیسی برایم نامه نوشت و سعی کرد به من درس بدهد که در هر قرن، مردم تصور می‌کنند جهان را در نهایت کشف کرده‌اند و در هر قرن عکس این قضیه ثابت می‌شود. تنها چیزی که می‌توانیم در مورد دانش مدرن‌مان بگوییم این است که اشتباه است. سپس این مرد جوان صحبت‌های سقراط در مورد اینکه پیشگویی او را عاقل‌ترین انسان در یونان معرفی کرده را تأیید کرد. سقراط به او جواب داد که اگر من عاقل‌ترین انسان هستم، فقط به‌خاطر این است که تنها خودم می‌دانم که هیچ چیز نمی‌دانم. مفهوم این است که من خیلی احمق بودم، چون فکر می‌کردم خیلی می‌دانم.»
آسیموف پاسخ خود به این کارشناس ادبیات انگلیسی را در مقاله‌ای نوشت که در مجله‌ی The Skeptical Inquirer در پاییز سال 1989 منتشر شد. پاسخ این بود: «جان، وقتی مردم تصور می‌کردند که زمین تخت است، اشتباه می‌کردند. وقتی مردم تصور می‌کردند زمین کروی است، اشتباه می‌کردند. اما اگر فکر می‌کنی کروی دانستنِ زمین به اندازه‌ی تخت دانستنِ آن اشتباه است، آنگاه دیدگاه تو اشتباه‌تر از هر دو دیدگاه است.»
می‌بینید که دانش از نظر آسیموف منتسب به دنیای سیاه و سفیدِ درست یا غلط نیست، بلکه از یک مرحله از اشتباه به مرحله‌ی دیگر آن تکامل پیدا می‌کند. به‌طور ایده‌آل، دانش با حرکت از اشتباهی به اشتباهِ کمتر و حتی اشتباهی خیلی کمتر پیشرفت می‌کند.
او با مثالی از نظریه‌ی زمین تخت، این موضوع را شرح داد. هزاران سال پیش، خیلی‌ها تصور می‌کردند زمین تخت است که براساس استانداردهای مدرن دیدگاهی مسخره است، اما در آن زمان غیرمعقول نبود. به‌طور کلی، سطح زمین در هر کیلومتر به میزان 20 سانتی‌متر منحرف می‌شود، بنابراین با توجه به ابزار اندازه‌گیری محدودی که در آن زمان وجود داشت، نباید بیش از این انتظار می‌داشتیم. بعدها، اشخاص باسوادی مثل ارسطو استدلال کردند که زمین گرد است. آسیموف مشاهدات آن‌ها را اینگونه توصیف می‌کند: «اول اینکه، وقتی فراتر از نیمکره‌ی جنوبی به شمال سفر می‌کنیم یا فراتر از نیمکره‌ی شمالی به جنوب سفر می‌کنیم، می‌بینیم که ستاره‌های خاصی ناپدید می‌شوند. دوم اینکه، سایه‌ی زمین بر روی ماه در حین خسوف همیشه به شکل قوس یک دایره بوده است. سوم اینکه، اینجا بر روی زمین، کشتی‌ها دورتر از افق در هر مسیری که سفر کنند، ناپدید می‌شوند.» اما حدس بزنید چه شده؟ تمامی آن‌ها اشتباه بودند! زمین کره‌ا‌ی کامل نیست.
«چارلز چویی» برای مجله‌ی آمریکای science نوشت: «آیزاک نیوتن، در ابتدا پیشنهاد داد که زمین کاملأ گرد نیست. درعوض، کره‌ی پهن شده در قطبین است؛ کره‌ای که در قطبین فشرده شده و در خط استوا متورم شده است. او درست می‌گفت و به‌خاطر این تورم، فاصله‌ی مرکز زمین تا سطح دریا در خط استوا تقریبأ 21 کیلومتر بیشتر از قطبین است.»
عالی بود نیوتن! اما متأسفم، تو از لحاظ فنی اشتباه کردی! اکنون می‌دانیم که زمین در خط استوا فقط پهن نشده، بلکه درواقع پُر از دست‌انداز، متغیر، کروی، ناهموار و گاهی‌اوقات ناهماهنگ و نامتعادل است و این نظریه‌ای است که تاکنون کمترین میزان اشتباه را داشته است. اما هنوز به نسبت به زمان شروع درست‌تر پیش نرفته‌ایم! دانشِ علم‌محور اینگونه پیشرفت می‌کند!
آسیموف نوشت: «وقتی دانشمندان به مفهوم خوبی رسیدند، به تدریج آن‌را پالایش می‌کنند و با دقت و ظرافت بیشتری آن‌را با ابزار اندازه‌گیری توسعه می‌دهند. نظریه‌ها بیشتر ناقص می‌شوند تا غلط! به‌طور خلاصه، دوست کارشناس ادبیات انگلیسی‌ام که در دنیای ذهنی از درست یا غلطِ محض زندگی می‌کند، ممکن است تصور کند از آنجایی‌که تمام نظریات اشتباه هستند، زمین که اکنون کروی به‌نظر می‌رسد در قرن بعدی می‌تواند مکعبی باشد، در قرن بعدتر بیست‌وجهی توخالی تصور شود و پس از آن به شکل دونات در نظر گرفته شود.»
نمی‌توانیم بگوییم چه چیزی درست است، اما می‌توانیم سعی کنیم کمتر اشتباه کنیم. اصل این مقاله در مجله‌ی RealClearScience منتشر شده است.

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/108729/وقتی-یک-کارشناس-ادبیات-انگلیسی-سعی-کرد-به-ایزاک-آسیموف-درس-دهد!
بستن   چاپ