سرمقاله ایران/ معلولیت رسانهای تا کی؟
دوشنبه 12 اسفند 1398 - 11:13:19 AM
|
|
ایران پرسمان - ایران / « معلولیت رسانهای تا کی؟ » عنوان ستون "اول دفتر" روزنامه ایران است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید: خودویرانگری هم حد و اندازهای دارد، ولی ظاهراً برخی از ما مردم برای این کار اندازهای قائل نیستیم. البته میدانیم و نیک هم میدانیم که رسانه رسمی کشور در وضعیتی نیست که نیازهای ارتباطی و رسانهای مردم را حتی در شرایط عادی تأمین کند، چه رسد به اینکه چنین وظیفهای را بخواهد در شرایط حاد انجام دهد. این ناکارآمدی منجر به این نتیجه میشود که مردم تشنه کسب خبرها و اطلاعات درست و بهنگام شوند از اینرو به سوی استفاده از سایر رسانهها گام برمیدارند. اکنون مهمترین این رسانهها شبکههای اجتماعی هستند که اخبار سایر رسانهها را نیز بازتاب میدهند. شبکههایی که بشدت مورد استقبال مردم هستند. ولی این شبکهها در عین مفید بودن میتوانند حامل ویروسهای خطرناک ارتباطی و مفهومی نیز باشند. چرا مردم از رسانه رسمی منزجر شدهاند؟ به این دلیل که یا حقیقت را نمیگوید یا همه حقیقت را نمیگوید یا بعضاً خلاف حقیقت هم گفته میشود. یا حقیقت را هم میگویند اما کسی به آنان اعتمادی ندارد در نتیجه حقیقت قربانی این وضعیت میشود. این را همه میدانیم. حتی دستاندرکاران رسانههای ضد حقیقت نیز آن را میدانند، ولی اگر دلیل مخالفت ما با اینگونه رسانههای رسمی فاصلهگیری آنان از انتشار حقیقت است، بنابراین نباید در مواجهه با آنها به دامن رسانههای بینام و نشان دیگری که بویی از حقیقت نبردهاند بیفتیم. مشکل اینجاست که انتشار فایلهای صوتی یا مکتوب از قول این و آنکه هیچ مرجعیتی ندارند و تولیدکنندگان آنها شناخته شده نیستند، موجب افتادن در دامی میشود که از آن گریزان هستیم. در واقع به تعبیر دقیقتر پس از بیرون آمدن از چاله، خود را به داخل چاه میاندازیم. متأسفانه رفتار بسیاری از ما موجب میشود که تولیدکنندگان این شایعات از کار خودشان رضایت پیدا کنند و هر روز بیشتر از گذشته بر کوره داغ شایعات بدمند. چند روز پیش فایلی صوتی بهنام آقای دکتر حریرچی معاون وزارت بهداشت و درمان جعل و منتشر شد که اطلاعات آن غلط بود. ولی مهمتر از اطلاعات نادرست آن، نشان داد که ما در داخل کشور در برابر اینگونه شایعات چقدر ضربهپذیر هستیم. اگر کسی که نقاش متوسط یا حتی ضعیف است یک تابلو از مونالیزا کپی کند و آن را به جای تابلوی اصل به ما بفروشد و ما نیز به خیال خود که تابلوی اصل است آن را بخریم و در خانه قرار دهیم، دیگران به ما چه خواهند گفت؟ بدیهی است که جز تمسخر رفتار دیگری با ما نخواهد شد. حال چگونه است که یک نفر با صدای فارسی، بهجای کسی صحبت میکند که بارها در تلویزیون گفتوگو کرده و همه میدانند که ته لهجه ترکی دارد و تُن صدایش نیز کاملاً مشخص است، ولی بسیاری فریب میخورند و آن فایل صوتی جعلی را در بسیاری از گروههای شبکههای اجتماعی دستبهدست میکنند؟ این خباثت تولیدکنندگان است که از بیماری عمومی و اپیدمی نیز برای ضربه زدن به مردم نمیگذرند، ولی در عوض سادهلوحی و نادانی کسانی نیز هست که اینگونه نوارها و مطالب را بازنشر کرده و مردم و حتی خودشان را نگران میکنند و عامل قربانی کردن حقیقت میشوند. چگونه به خود اجازه میدهیم که بهنام مبارزه با اخبار دروغ و اطلاعات نادرست، بدترین اطلاعات و شایعات را انتشار دهیم؟ فارغ از این ضعف اجتماعی، آیا وقت آن نرسیده که در سیاست رسانهای اصلاح و تجدیدنظر اساسی صورت گیرد. تا کی باید جامعه ما به لحاظ رسانهای و اطلاعرسانی معلول و از کارافتاده باشد؟ آیا یک انسان معلول میتواند در مسابقه دوومیدانی با کسانی شرکت کند که نه تنها سالم هستند، بلکه یک موتور جت هم پشت خود بستهاند؟! واقعیت موقعیت رسانه رسمی ما در جهان امروز رسانهای همین تمثیلی است که بیان شد.
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/110530/سرمقاله-ایران--معلولیت-رسانهای-تا-کی؟
|