سرمقاله شرق/ زندهباد فراموشی
دوشنبه 12 اسفند 1398 - 10:15:14
|
|
ایران پرسمان - شرق / « زندهباد فراموشی » عنوان یادداشت سردبیر روزنامه شرق؛ احمد غلامی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید: - این هم سالنامه 98، تقدیم به شما. سالنامهای که تاریخی است. تاریخی نه به آن معنا که سالنامهای بدون نقص است. تاریخی است به دلایل بیرونی؛ به دلیل حوادثی که مردم در سال 98 آن را تجربه کردهاند. حتی زمان انتشار این سالنامه که مصادف است با 12 اسفند 98 نیز تاریخی است. دوشنبه یکی از روزهایی است که اعلام کردهاند دوره دوم موج ویروس فراگیر کرونا در راه است. تولد این سالنامه در روزهای بیموامید ایرانیان اتفاق افتاده است. هراس از ابتلا به بیماری کرونا، انزوا، حتی مرگ و امید به رسیدن بهار 99 که شاید سالی دیگر باشد. بوی بهار، نسیم بهاری و صدای پرندگان در هر شرایطی نویدبخش است. بهار یعنی زندگی! این را پرندهها بهتر از هرکسی میدانند که بهار به خانههایشان بازمیگردند. به هرتقدیر ما روزهای شگفتانگیزی را پشتسر میگذاریم. اگر مطبوعات طلایهدار این روزها نیستند اما میکوشند در بطن این روزها تنفس کنند. سال بگذرد و این روزها جز خاطراتی دور و محو در یادها نماند. انسان به فراموشی زنده است. زندهباد فراموشی. البته این فراموشی تیغ دو دم است. یک دم آن حکم به فراموشی میدهد و دم دیگرش حکم به ثبتوضبط تاریخ میکند تا غبار فراموشی آن را نپوشاند. راستی اگر فراموشی نبود، جدایی عاشق از معشوق چگونه ممکن بود، تابآوری بهانهای است در پناه فراموشی! اگر فراموشی نبود و حافظه مقتدر حکم میراند چیزی از سیاست و سیاستمدار باقی نمیماند. اگر فراموشی نبود، انتقام را پایان نبود و بخشش را خریدار. سالنامه 98 که حوادث این سال تمام صفحات آن را به خود اختصاص داده در چشم برهمزدنی فراموش خواهد شد و اگر اینگونه نبود، این صفحهها تلخترین روزهای مردم را ثبتوضبط نمیکرد. اصلا همین ثبتوضبط کردنها از بیم فراموشی است. بدانید ما چهها کشیدهایم، حکم دوم: فراموشم نکن. مگرنه این است که همه ما میترسیم فراموش شویم. ترس از فراموششدن کابوسی بیانتها است. آدم و حوا چشم گشوده و خود را در زمین تنها یافتند. چگونه به این دیار پرتاب شدند؟ کجا است آن نهرهای جاری شیر و عسل. اینجا هرچه هست خاک است و خاکدان و غربت دلآزار غروب که خفگی میآورد. چه زود دریافتند با طلوع هر صبح امیدی است به رهایی. آنها از طبیعت دریافتند غروب را پایانی است و طلوع را پایان و حدفاصل این دو فراموشی است و بس. ما با کدامین طلوع آغازیدیم و با کدامین غروب بار رفتن خواهیم بست. ای تیغ دودم با کدامین تیغ درباره ما حکم خواهی کرد. هنوز اندکی بیش نگذشته حوادث 98 را به دست فراموشی سپردهایم. آن را ثبتوضبط میکنیم تا آنان که در راهاند فراموشمان نکنند. اینکه ما چگونه زیستیم، چگونه ایستادیم و زمین خوردیم. گاه در اوج و گاه در حضیض بودیم، ما که همواره مایل به اوج بودیم. پس ما را فراموش نکنید. ما دلمان میخواست بهتر از اینی که هست زندگی کنیم. نشد، نتوانستیم، نگذاشتند. چه اهمیتی دارد. ما که خود را فراموش کردهایم، شما ما را فراموش نکنید!
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/110533/سرمقاله-شرق--زندهباد-فراموشی
|