سرمقاله شرق/ جامه مندرس سیاست
شنبه 23 فروردين 1399 - 09:36:08
|
|
ایران پرسمان - شرق / « جامه مندرس سیاست » عنوان سرمقاله سردبیر روزنامه شرق، احمد غلامی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید: دولت دوازدهم تجربههای تلخی را پشت سر میگذارد؛ تجربههایی که دولتهای پیشین با آن روبهرو نبودهاند. تقدیر چنین حکم کرده که خطاهای انباشتهشده پیشینیان هم گریبان دولت روحانی را بگیرد. وقایع و حوادث، از دی 96 تاکنون، چنان زنجیروار حادث شده که مجال نگاه به گذشته و جبران خطاها را نمیدهد. اگر رؤسای جمهور پیشین در مواجهه با نهادهای رسمی و جریانهای سیاسی و قدرتهای موازی دچار تلاطمهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میشدند، اینبار حتی نهادهای رسمی به کمک دولت روحانی آمدند تا آن را از وضعیتهای توفانی و بحرانی همچون سیل، زلزله، اعتراضات دی 96 و آبان 98 رها کنند؛ اینک که دیگر شرایط اظهرمنالشمس است. ازاینرو آن تضادهایی که دولتهای پیشین با نهادهای رسمی داشتند، بهظاهر رخت بربسته و دولت روحانی هم وابستگیاش به دولت بماهو دولت و نهادهای رسمی بیش از پیش شده است. جامعه بیدولت و دولت بدون جامعه، وضعیت کنونی است که مطلوب هیچکس نیست، اما نباید نادیده انگاشت حوادث پیدرپی که برشمردیم و ناکامیهای دولت روحانی در تحقق برنامههایش که مبتنی بر آشتی ملی و جناحهای سیاسی و مدارای جهانی بود، ضربات سنگینی به لحاظ اقتصادی و سیاسی بر دولت او و جامعه وارد کرد. اگرچه جامعه در سیطره ویروس کرونا روزهای تلخی را سپری میکند، مخالفان و رقبای دولت روحانی خرسندند و در کمین نشستهاند؛ در کمین روزهای بهتر و شرایط عادی. آنان میدانند بالاخره هر بیماری را بهبودی است و دوره نقاهتی. دولت روحانی اگر از این ویروس کرونا جان سالم به در برد، مستلزم گذراندن یک دوره نقاهت است که مصادف است با پایان دولت دوازدهم. دولت روحانی وارث خرابیهای بسیاری بود، اما ارثیه بهجامانده از آن، جامعه بیسیاست و سیاست بدون جامعه است. جامعه بیسیاست، نابینا و سیاست بیجامعه تهی از معناست و به کار هیچ دولتی نمیآید. اگر سیاست را تدبیر قدرت بگیریم و قدرت را آنگونه که فوکو میفهمد، هدایت رفتارها و اثرگذاری بر اعمال مردم و هنر واداشتن دیگران به انجام کارها تعبیر کنیم، رابطه سیاست با جامعه، اگر نگوییم ناممکن، بسیار دشوار است. وضعیتی که مخالفان و رقبای روحانی تمایل به تأمل در آن ندارند. شاهد این مدعا، رقابت جناحهای سیاسی برای تصاحب صندلی ریاست مجلس است؛ رقابتی آشکار در سیطره بیماری فراگیر کرونا. مسئله اینجاست که مخالفان یا رقبای روحانی که در انتخابات مجلس یازدهم به پیروزی رسیدهاند، کدامیک از طبقات اجتماعی را نمایندگی میکنند. اینک سخنگفتن از آرای پایین این نمایندگان، بیش از طعنه و کنایه سیاسی، واقعیت پیشرو را آشکار میکند. این نمایندگان در ستیزهای طبقاتی چه نقشی را ایفا خواهند کرد و نمایندگان چه طبقهای خواهند بود؟ آنهم جامعهای که با سیاست وداع کرده و عطایش را به لقایش بخشیده است. سیاست داخلی ایران در آینده چه اسلوبی خواهد داشت؟ برخی از نمایندگان مجلس یازدهم، پیش از این، نامزد ریاستجمهوری بودهاند و هنوز این سودا را در سر میپرورانند که مستقیم یا غیرمستقیم در مهمترین جایگاه اجرائی کشور نقشآفرینی کنند. پرسش اساسی اینجاست که با چه اسلوبی؟ بیایید سیاست را بهمثابه یک متن بخوانیم. سارتر، زبان و سبک را عوامل مهم ادبیات میداند. به باور سارتر زبان، ابداعی جمعی است که مجموعه نشانههای قراردادی خود را در اختیار نویسنده قرار میدهد و سبک، چگونگی انتقال آن چیزی است که نویسنده میخواهد بنویسد. تحقق این دو عامل بیش از این در سیاست داخلی ایران به سهولت صورت میگرفت. زبان سیاست بهسرعت با سبک آن چفتوبست میشد و این سبک از فضای سیاسی موجود در جامعه نشئت میگرفت. دولت خاتمی نمونه بارز چفتوبستشدن زبان و سبک با سیاست است. در دولت هاشمی و احمدینژاد نیز چنین بود. این چفتوبستشدنها که در جامعه قبل از دولت روحانی ممکن بود، بعد از دوره دوم ریاستجمهوری روحانی، با پیدایی حوادث نامترقبه و تغییرات بنیادی در شیوه برداشت و تفکر مردم، دشوار و گاه ناممکن به نظر میرسد؛ چراکه اثرگذاری در جامعه سیاستزداییشده بیش از زبان و سبک به عوامل دیگری نیاز دارد و آن چیزی نیست جز اسلوب. رولان بارت، عامل سومی با عنوان «اسلوب نوشتار» را به دو عامل اخیر اضافه میکند. تعریف بارت از دو عامل دیگر با سارتر متفاوت است، اما در اینجا این بحث کارساز نیست و آنچه در این بحث به کار میآید، همین اسلوب نوشتار است. اسلوب نوشتار یعنی تأثیر عوامل تاریخی و طبقاتی بر شیوه نگارش یک اثر. اسلوب نوشتار یک کارکرد به شمار میرود و نسبت میان آفرینش و جامعه است. نکته سیاسی و ظریف بارت در اینجا نهفته است که او باور دارد اسلوب نوشتار دولتهای ایدئولوژیک بسیار به یکدیگر شبیه است. با ایده بارت، کسانی میتوانند جامعه را با سیاست چفتوبست کنند که سر برآورده از عوامل تاریخی و ستیزهای طبقاتی باشند و این امر محقق نمیشود مگر در جامعه سیاسی؛ جامعهای که سیاست در آن حیاتی واقعی دارد. نباید از این نکته غفلت کرد که اگر در گذشته با ایدههای سارتر امکان ظهور ادبیات متعهد وجود داشت، شاید یکی از دلایلش حضور جامعهای متعهد به سیاست بود. جامعهای که تعهدش را به سیاست از دست داده است، نه نویسندهاش میتواند جامعه را خطاب قرار دهد و نه سیاستمدارانش. پس عیان است که بازگشت به گذشته میسر نیست و آینده از مسیر اسلوب سیاست میگذرد؛ اسلوب سیاست به معنای تجلی سیاستی نشئتگرفته از عوامل تاریخی و طبقاتی. ایدهای که شاید جامه مندرس سیاست را نو کند.
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/124627/سرمقاله-شرق--جامه-مندرس-سیاست
|