ایران پرسمان
حکایت/ بخیل تر از بخیل
يکشنبه 4 خرداد 1399 - 23:44:48
ایران پرسمان - حوزه / آورده اند که در کوفه بخیلی بود که در بخل مشهور گشته و داستان بخل او بر سر زبان ها افتاده بود. او را گفتند: « در بصره مردی است ثروتمند، اما در بخل هزار بار از تو بخیل تر است».[1]
مرد کوفی به هوس افتاد که به بصره رود تا آن بخیل را ببیند. چون به بصره رسید، نزد آن مرد رفت و گفت: «من نیز مانند تو بخیلم، اما نزد تو آمده ام که خسّت، بیشتر فراگیرم».
او گفت: «اینجا خانه توست. صبر کن تا اسباب پذیرایی فراهم کنم.» پس یکسر به دکّان طباخ آمد و گفت: «نان نیکو داری؟» نانوا گفت: «امروز نانی پخته ام چون روغن گاو».
بخیل گفت: «پس روغن گاو از نان نیکوتر است.» پس به دکان بقال آمد و گفت: «روغن گاو داری؟»
بقال گفت: «امروز روغن گاوی خریده ام هزار بار پاکیزه تر از روغن زیتون.» بخیل گفت: «هراینه روغن زیتون نیکوتر باشد.» به نزد بقال دیگر رفت و گفت: «روغن زیتون داری؟» بقال گفت: روغن زیتونی دارم که هزار بار از آب روشن تر و صافی تر است».
بخیل گفت: «نیکو گفتی. پول خود را ضایع نمی کنم، چون دو خمره آب در خانه دارم».
پس به خانه آمد و گفت: «ای برادر! بهترین خوردنی ها آب است.» و داستان را برای او بازگفت. بخیل کوفی گفت: «انصاف می دهم که تو در خست، از من و دیگران گوی سبقت ربوده ای».[2]

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/144582/حکایت--بخیل-تر-از-بخیل
بستن   چاپ