ایران پرسمان
داستانک/ سرمای شدید و نماز
شنبه 21 تير 1399 - 08:41:00
ایران پرسمان - راسخون / سرما تا مغز استخوان آدم نفوذ می کرد. برف روی سنگرها را پوشانده بود. یک نفر، جلوی تانکر آب داشت وضو می گرفت، حمید بود.
از سرما می لرزید. به زور او را داخل سنگر آوردم. نمی توانست حرف بزند. یک پتو رویش انداختم. باز هم می لرزید. یک کتری آب جوش آوردم و گذاشتم روی پتو. آرام آرام حالش جا آمد.
گفت: «مرد مومن! تو که تازه از عملیات شناسایی دشمن برگشته ای، می آمدی داخل، کمی گرم می شدی، بعد می رفتی برای وضو گرفتن و نماز خواندن.»
نگاهم کرد. لبخندی زد و گفت: «مرد مؤمن! اگر می دانستی خواندن نماز اول وقت چه مزه ای دارد...» این را گفت و بلند شد و به نماز ایستاد.

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/160505/داستانک--سرمای-شدید-و-نماز
بستن   چاپ