داستانک/ از ماست که بر ماست
يکشنبه 19 مرداد 1399 - 16:37:25
|
|
ایران پرسمان - یکی بود / درخت جوانی نزد درخت پیری رفت و گفت: «خبر داری که چیزی آمده که ما را میبُرد و از پایمان میاندازد؟» درخت پیر گفت: «برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟» درخت جوان رفت و دید سری از آهن و دستهای از چوب دارد. پس نزد درخت پیر برگشت و گفت: «سرش آهن و تنهاش چوب است.» درخت پیر آهی کشید و گفت: «از ماست که بر ماست.»
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/172959/داستانک--از-ماست-که-بر-ماست
|