ایران پرسمان
ماجرای توبه کفن دزدی در بنی اسرائیل
دوشنبه 5 آبان 1399 - 00:30:29
ایران پرسمان - اهل بیت/ در بحار الانوار باب الخوف الرجاء مرحوم علامه مجلسى رضوان اللّه تعالى علیه دارد:
در بنى اسرائیل مردى بود که کفن دزدى مى کرد، همسایه اى داشت که او را می شناخت یک روز مریض شد و ترسید بمیرد و کفن او را بدزدد براى همین خاطر کفن دزد را طلبید و باو گفت : من چطور همسایه اى براى تو بودم ؟ کفن دزد گفت : خوب همسایه اى بودى . گفت : از تو یک درخواست دارم ؟! گفت : بفرمائید من در خدمت شما هستم هرکارى دارى انجام میدهم . مرد همسایه رفت و دو کفن آورد و گفت : هر کدام را دوست دارى و بهتر است براى خودت بردار. تا مرا در کفن دیگر بپوشانند و چون مرا دفن کردند قبر مرا نشکاف و مرا برهنه نکن . کفن دزد نپذیرفت و گفت این حرفها چیست من خدمت گذار شما هستم . ولى مرد همسایه با اصرار کفن بهتر را به او داد و رفت .
مرد همسایه از دنیا رفت و دفنش کردند. کفن دزد گفت مرده که شعورى ندارد که بفهمد من خُلف وعده با او کرده ام ، میروم و کفن او را میدزدم . پس قبرش را شکافت و چون خواست او را برهنه کند، صیحه شدیدى شنید که میگوید: نکن . از ترس او را برهنه نکرد و قبرش را پوشانید. و تا هنگام مردن پشیمان و ناراحت بود، یک روز که در حال احتضار بود و فرزندانش دور بسترش جمع شده بودند گفت : اى فرزندان من ، من چطور پدرى براى شما بودم ؟ گفتن : خوب پدرى بودى گفت : پس یک در خواستى از شما دارم و آن هم اینست که هروقت از دار دنیا رفتم بدنم را آتش بزنید و خاکسترم را بباد دهید نصفى را در دریا و نصفى را در صحرا بریزید، زیرا من گناهى کرده ام که شاید خدا به خاطر این کار از سر تقصیر من در گذرد در حالى که من توبه کرده ام اما نمى دانم مورد قبول قرار گرفته یا نه ، بچه هایش ‍ اول قبول نمى کردند ولى با اصرار موافقت کردند.
کفن دزد مُرد و بچه هایش به ناچارى جسدش را آتش زدند و طبق وصیتش عمل نمودند، خداوند متعال خاکسترهاى متفرقه بدن او را جمع نمود و زنده اش کرد و فرمود: چه چیز سبب این شد که تو چنین وصیتى کردى ؟ گفت : بعزت و جلالت قسم ترس از عذابت مرا بر این وصیت وادار نمود.
خداوند متعال خطاب فرمود: منهم بخاطر اینکار ترا بخشیدم و ترس ‍ تو را به امن مبدل کردم و طلب کارانت را راضى خواهم کرد.
که هرگاه گنهکارى از گناهش پشیمان شود و از عذاب الهى بترسد خداوند هم او را خواهد آمرزید و خصمائش را از او راضى خواهد فرمود.
اى خالقى که صانع ارض و سما توئى
معبود کائنات ز شاه و گدا توئى
چشم امید سوى تو دارند ممکنات
آنکس که بوده است و بود با بقا توئى
در ورطه مهالک و آن هم صعب و سخت
یارى دهنده همه در هر کجا توئى
در تنگناى قبر و بتاریکى سحر
یار و انیس و مونس و نور ضیا توئى
در روز حشر و وقت حساب و دم صراط
دیّان دین و حاکم یوم الجزا توئى
بر عاصیان بى سر و پا از طریق لطف
از راه توبه جانب خود رهنما توئى
جرم و گنه زما و عطا و کرم زتو
بیگانگى زما و بما آشنا توئى
منبع: قصص التوابین؛داستان توبه کنندگان،علی میر خلف زاده

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/209009/ماجرای-توبه-کفن-دزدی-در-بنی-اسرائیل
بستن   چاپ