اصولگرايي مفهومي مبهم ولي به ظاهر روشن است. نگاهي به صحنه سياسي و بازيگران آن در بستر اصولگرايي حاکي از ابهام شديد معرفتي، مفهومي و حتي عملياتي اصولگرايي است. بايد اصولگرايي از بنيادگرايي جدا شود. گرايش طيفهايي چون حاميان آيتالله مصباح رويکردي بنيادگرايانه را نشان ميدهد. از سوي ديگر، فقدان تعريف دقيق از اصولگرايي فرصت را براي سوءاستفاده فرصت طلبان بازگذاشته است.در همين حال فراتر از تعريف مجدد اصولگرايي بايد نقشها مجدد تعريف شده و روابط ميان عناصر صحنه بازتعريف شود. مثلا آيا اصولگرايان معادل نظام سياسي هستند يا بخشي از آن؟ رابطه اصولگرايان با رهبري نظام چگونه است؟ اصولگرايان آيا در نقدهاي اجتماعي و فرهنگي وارد شده يا معضلات اجتماعي را بدليل نگراني از سياه نمايي از نظام ناديده ميانگارند؟ کدام بخش از اعتقادات اصولگرايان جزء اصول است و کداميک جزء فروع؟ کداميک از اصول بنيادين و نامتاثر از شرايط و کداميک انعطاف پذير؟ و پرسشهايي از اين دست که بايد پاسخ داده شود.
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/244/منظوراز"-نيازمند-بازتعريف-اصولگرايي-هستيم"-چيست؟