مبارزه مدنی یک سلاح نیست
یکشنبه 12 فروردین 1397 - 10:10:59 AM
|
|
پرسمان نیوز - گاندی فردگرایی را قبول نداشت و عاشق جمعگرایی بود گفتوگوی عصر اندیشه با آرون گاندی پیرامون تلقی روشنفکران ایرانی از روش مبارزه خشونت پرهیز عصر اندیشه: در ایران برخی روشنفکران لیبرال یا متفکران غربزده که وابسته به کانونهای استعماری هستند، همواره کوشش کردهاند تفسیر متفاوتی از آموزههای«ماهاتما گاندی» ارائه دهند. در واقع، همان کسانی که گاندی مبارزه بدون خشونت را علیه آنان تئوریزه و توصیه میکرد، اکنون با تفسیر متفاوتی از آرای او، افکارش را علیه خودش به کار میگیرند. حتی جناحهای حامی سرمایهداری، برای مبارزه با انقلاب اسلامی ایران، سعی دارند فعالیتهای خود را به راهبردها و اصول گاندی ارجاع دهند و در باب مبارزه مدنی با حاکمیت دینی کتابهای زیادی نوشتهاند. نظر شما درباره این گونه تفسیرها از افکار گاندی چیست؟ آیا قبول دارید که جریانهای روشنفکری و کانونهای استعماری تمایل دارند، ایدههای گاندی را مصادره به مطلوب کنند؟ آرون گاندی: همانطور که مردم برای توجیه کارهایی که انجام میدهند به تعبیر غلط از کتب الهی میپردازند، در مورد «فلسفه پرهیز از خشونت گاندی» نیز تعابیر غلطی ارائه میدهند تا افعال خود را توجیه کنند. در هیچ یک از کتب آسمانی توصیه به نفرت نشده است، اما در همه جای دنیا نفرت دیده میشود؛ این قابل توجیه نیست. فلسفه گاندی و روش مبارزه او یک سلاح قابل انتخاب نیست، بلکه روشی برای زندگی است. اگر کسی این فلسفه را زندگی نکند و به آن معتقد نباشد، نمیتواند به آن عمل کند. این فسلفه مخالف هر نوع استثمار است و خوبی همه مردم را میخواهد، نه فقط خوبی اکثریت را. گاندی معتقد بود که باید تلاش کرد تا همه مرد م با احترام و فهم و قدردانی در کنار یکدیگر جمع شوند. هر فلسفهای که بعضی از مردم را به دلیل منافع برخی دیگر به استثمار میکشد، غلط است. نظامهای سرمایهداری، سوسیالیسم، کمونیسم و حکومتهای استبدادی، همگی توسط گاندی محکوم شده بودند. گاندی فردگرایی را قبول نداشت، اما عاشق جمعگرایی و نظام اشتراکی بود. هر آنچه ما در سطح فردی یا دولتی انجام میدهیم باید به گونهای باشد که برای همه مردم مفید باشیم، نه فقط برای شخص یا گروه خاصی از مردم. به نظر میرسد تحولاتی که دنیا پس از پیدایش «داعش» تجربه میکند، تئوری گاندی را با چالشهای جدیدی روبهرو کرده است. نمیتوان در برابر دشمنان مسلحی که به نحوی وحشیانه و بدوی به قتل عام انسانها میپردازند، تئوری گاندی را تجویز کرد. شاید اگر کسی امروز در برابر استعمار داعشی، تئوری گاندی را تجویز کند، کمی رمانتیک و ایدهآلیست به نظر برسد. البته مسائل کنونی جهان سبب نمیگردد که بگوییم اصول و راهبرد گاندی اهمیت خود را برای همیشه از دست داده، اما به نظر میرسد در این مقطع تاریخی، نمیتوان به صورت عام آن را تجویز کرد. آیا با این تفسیر موافقید؟ آرون گاندی: همانطور که پیش از این گفتم فلسفه گاندی سلاحی نیست که افرد هر وقت دوست داشته باشند و بخواهند، از آن استفاده کنند. فلسفه پرهیز از خشونت برای ایجاد جامعهای ایدهآل و سرشار از محبت و احترام است و در مورد جنگ با بدیها نیست. در پی دههها و قرنها ما«فرهنگ خشونت» را پدید آوردهایم که بر همه جنبههای زندگی بشر سایه افکنده است. همه چیز ما، از روابط ما گرفته تا ورزش و سرگرمی و تجارت و حتی دینمان خشونتآمیز شده است. این امر به تدریج باعث زوال انسانیت میشود. بنابراین، ما به سمت تمدن پیش نمیرویم، بلکه در حال تبدیل شدن به موجوداتی وحشی هستیم. داعشی و گروههای تندرو و مشابه آن که دست به اعمال خشونتآمیز و غیر انسانی میزنند، همه در نتیجه این فرهنگ خشونت بهوجود آمدهاند. اگر ما به فرهنگ خشونت اعتقاد داریم، باید عواقب آن را نیز بپذیریم. اگر شرایط این طور پیش برود، آنچه امروز شاهدش هستیم، در 15 یا 20 سال آینده چون بازی کودکانه به نظر خواهد رسید و امور جهان بیش از این خشونتآمیز و غیر انسانی خواهد شد. اینکه ما میتوانیم مردم را بکشیم تا بدی را از بین ببریم، مفهومی کودکانه است.این جهان از مردمی تشکیل میدهند که بسته به شرایط و تجربیاتی که با آن مواجه میشوند، میتوانند خوب یا بد عمل کنند؛ این طور نیست که از مردم خوب یا مردم بد تشکیل شده باشد، اما ما چون قدرت و اسلحه برای نابود کردن مردم و کشتن یکدیگر داریم، فکر میکنیم با این کار بدی را نابود میکنیم. ما این طور بدی را نابود نمیکنیم، بلکه به آن قدرت بیشتری برای تسلط بر خودمان میدهیم. بدی با بدی نابود نمیشود. تنها خوبی است که میتواند بدی را نابود کند. مشکل اینجاست که همه کشورهای جهان دنبالهروی سیاست قدرت هستند و هر کشوری به دنبال منابع خود است و به دنبال خوبی برای همه جهان نیست. ما سازمان ملل را به وجود آوردیم تا کمک کند درگیریها به صورت صلحآمیز و متمدنانه برطرف شوند، اما سپس آن را تبدیل به زمین بازی بینالمللی برای کارگزاران قدرت کردیم؛ تا جایی که به جای کمک در حل مشکلات، بر آنها میافزایند. پس مشکل از فلسفه پرهیز از خشونت نیست. ریشه مشکلات در آن است که میخواهیم رفتار غیر انسانی خود را توجیه کنیم. به نظر شما آیا در مواجهه باگاندی باید همه اصول و روح او را به «مبارزه مدنی» گره بزنیم؟ در این صورت ممکن است در بسیاری از رویدادهای تاریخی، گاندی اهمیت خود را از دست بدهد. اما آیا ممکن است تفکیکی میان فلسفه مبارزه گاندی با روشهای ناشی از آن (متناسب با زمان و مکان و شرایط) که امروز مبارزه غیر خشونتآمیز نامیده میشود، صورت داد؟ آرون گاندی: «ما خودمان باید همان تغییری باشیم که آرزو میکنیم در جهان ببینیم.» این چیزی است که گاندی به آن معتقد بود. آنچه امروز در جهان اتفاق میافتد، بازتاب چیزی است که تکتک ما به آن معتقدیم. ما شخصاً صلح را میطلبیم، اما دلمان میخواهد در مورد کارهای خودمان، حتی اگر منجر به آسیب به دیگران باشد، کسی کاری به کارمان نداشته باشد. حرص، خودخواهی، تعصب، جهالت و بدگمانی برافکار ما سایه افکنده است. تنها وقتی میتوانیم پرهیز از خشونت را درک کنیم که معنای خشونت را بدانیم. خشونت تنها درگیری فیزیکی و جنگهایی که در جهان اتفاق میافتد، نیست. خشونت هر روز به صورت پنهان و منفعل و بدون جنگ و درگیری در حال اتفاق است. وقتی ما غذایمان را دور میریزیم، در حالی که دیگران از گرسنگی در حال مردن هستند، وقتی ما در مصرف منابع جهان زیاده روی میکنیم و دیگران را مجبور به زندگی در فقر میکنیم، وقتی به روز بر مردم مسلط میشویم تا آنها را کنترل کنیم و مجبورشان کنیم به فلسفه ما ایمان بیاورند و در صدها مورد دیگر از کارهایی که هر روز به نفع خود انجام میدهیم و ممکن است به ضرر دیگری باشد، در واقع اعمال خشونت کردهایم. خشونت بپرهیزیم. باید به عادات خود بنگریم و بیشتر از آنکه نگران خود باشیم، نگران جامعه جهانی باشیم. درباره این آموزهها بسیار بحث شده است و اخیراً همایشی نیز در تهران برای شرح همین رهیافتها برگزار شد، اما آنچه کمتر بحث میشود این است که چگونه میتوان با الهام از آرای گاندی، به صورت واقعی نه رمانتیک، علیه استعمار جهانی مبازه کرد؟ آرون گاندی: همه کشورهای جهان طوری زندگی میکنند که گویا میتوانند جهان و منابع آن را همواره استثمار کنند و از خودشان توسط ثروت و ارتشی مقتدر حفاظت کنند. حقیقت آن است که ما افراد و ملتهایی به هم مرتبط، پیوسته و وابسته هستیم. ممکن است. گاهی بتوانیم با استثمار برای خود منفعتی کسب کنیم، اما در نهایت اگر قسمتی از جهان رو به سقوط و نابودی برود، بقیه جهان نیز دچار آن خواهند شد. ثبات و امنیت هر یک از کشورهای جهان وابسته به ثبات و امنیت کل جهان است. تنها زمانی که مردم جهان فراتر از خود را ببینند و برای خوبی همه جهان دست به کار بشوند، دولتها نیز همین کار را کرده و از آنها تبعیت خواهند کرد. بنابراین، باید با این روحیهها و روشهای سلطهجویانه مبارزه کنیم. ما باید بدانیم که این جهان تنها متعلق به یک شخص، کشور و یا مذهب نیست. ما باید بیاموزیم که تنوع و گوناگونی را پذیرفته و به آن احترام بگذاریم. این گونه اگر ذهن و قلبمان را نسبت به یکدیگر باز کنیم، میتوانیم در کنار یکدیگر با صلح زندگی خوبی داشته باشیم. دین مثل بالا رفتن از کوه است. ما همه میخواهیم به یک قله برسیم، پس چه اهمیتی دارد که مسیر بالا رفتنمان به سمت قله از کدام طرف کوه باشد؟ متاسفانه ما شاهد رقابت بین ادیان هستیم. هر کس میخواهد دین خود را به عنوان بهترین دین و تنها راه رسیدن به بهشت نشان دهد. ممکن است با امضای قراردادها بتوانیم جنگیدن را متوقف کنیم، اما اگر واقعاً به دنبال صلح هستیم باید آن را آجر به آجر از ابتدا بسازیم. گاندی میگوید:«من از حسین آموختم که چگونه پیروز باشم، حال آنکه تحت ستم قرار گرفتهام. من از حسین آموختم که در عین مظلومیت به پیروزی برسم.» گاندی چقدر از اسلام الهام گرفت و اصول و افکارش از کدام وجه اسلام متاثر بود؟ آرون گاندی: گاندی تا قبل از 18 سالگی که برای تحصیل در رشته حقوق به انگلستان رفت، در مورد هیچ دینی مطالعه نکرده بود. از آنجا که آئین هند و بسیار باز و در برگیرنده افکار مختلف است،گاندی در مورد دین خود نیز لازم نبود مطالعهای داشته باشد. در انگلستان پس از آنکه مردم از وی درباره دینش پرسیدند، شروع به مطالعه در مورد آئین هند و کرد و سپس تصمیم گرفت در مورد همه ادیان جهان اطلاعاتی به دست بیاورد. گاندی بعدها گفت:«مطالعه دوستانه کتب همه ادیان وظیفه مقدس هر انسان است.» او خود مطالعه دوستانهای انجام داد و فهمید هر یک از ادیان نکتههای مهمی برای ارائه دارند. در همین راستا او قرآن را نیز مطالعه کرد و چیزهای بسیاری در مورد «صلح» از آن آموخت.
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/2701/مبارزه-مدنی-یک-سلاح-نیست
|