نهضت ملی در دام باندگرایی
دوشنبه 28 مرداد 1398 - 19:10:00
|
|
ایران پرسمان - نهضت ملی در دام باندگرایی ٢٤١ ٠ ایران / متن پیش رو در ایران منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست داریوش رحمانیان| «شک نیست که چرک اندرون میباید که پاک شود که ذرهای از چرک اندرون آن کند که صد هزار چرک برون نکند.» شمس تبریزی چنانچه بخواهیم سرنوشت تاریخی ایران و ایرانیان در روزگار جدید را به پرسش بگیریم به ناگزیر بایستی در سرشت و سرنوشت جنبشها و حرکتهای سیاسی ایرانیان به تأمل بنشینیم و در آن میان نهضت ملی شدن صنعت نفت جایگاهی ویژه و بنیادین دارد. پژوهشگری که بخواهد سرشت و سرنوشت این نهضت را به پرسش بگیرد با مسأله رهبری نهضت روبهرو خواهد بود. مسألهای بسیار بدمناقشه و اختلاف انگیز که نه تنها خود نهضت را تحت تأثیر قرار داد که تاریخنگاری نهضت را نیز بشدت متأثر ساخته است. رهبر نهضت ملی که بود؟ بسیاری از کسانی که با این پرسش روبهرو میشوند بیدرنگ پاسخ خواهند داد: محمد مصدق. آری مصدق رهبر نهضت ملی ایران بود. فراتر از آن برای بسیاری از دوستداران و هوادارانش –از آن زمان تاکنون - پیشوای ملت ایران و بزرگترین و برجستهترین رهبر دموکراسی خواه شناخته شده و میشود. خود مصدق نیز چنین میاندیشید اما این یک روی سکه مسأله رهبری است یا به عبارت دقیقتر یک روایت از آن است. روایت دیگر این است که مصدق یکی از رهبران نهضت- و نه یگانه رهبر آن- بود؛ دیگرانی نیز بودند که هر یک به درجات، سهمی برای خود قائل بودند. سهمی دیگر نه بیشتر از مصدق نه کمتر از آن. در این میان نام سه نفر دیگر مطرح است: آیتالله کاشانی، مظفر بقایی و حسین مکی. هر یک از این سه نفر برای خود نقش بزرگ و بنیادین- و حتی از جهانی ویژه و بیهمتا- در شکلگیری و پیشرفت و بالندگی نهضت قائل بودند. یک روایت جا افتاده- یا نسبتاً جا افتاده- نهضت ملی را دارای رهبری دوگانه تعریف و تلقی میکنند: مصدق- کاشانی. طبق این روایت رهبری نهضت ملی دو محور داشت و حول محور دو شخصیت اصلی میچرخید: محور مصدق و محور کاشانی.اما هم بقایی و هم مکی نیز- هر یک به درجات- برای خود سهمی بزرگ در نهضت قائل بودند. چشمانداز آینده نیز از نظر آنان چنان بود که نقش و جایگاه آنان را میتوانست بزرگتر و بالاتر از آن کند که تا آن زمان بود. هر دو این اندازه به خود اطمینان داشتند که بتوانند ردای زمامداری بر تن کنند. با این مقدمه کوتاه و اشارات کلی و گذرا، شاید بخشی از پاسخ به این پرسش مهم و بنیادی که راز بروز اختلاف میان سران نهضت چه بوده داده شده باشد اما جا دارد که در این یادداشت کوتاه به چند وجه دیگر موضوع اجمالاً نظری بیندازیم: اختلاف در میان همه گروه ها- بویژه در کسانی که سیاستورزی می کنند - طبیعی و ناگزیر است؛ حتی مایه برکت و رحمت تلقی خواهند شد. به عبارت دیگر اختلاف آرا و دیدگاهها و مواضع- اگر در حد و اندازه معمول و در چارچوب قانون و اخلاق و برپایه اصول و قواعد باشد- نه تنها بد و زیانبار نیست که خوب و سودمند است. درباره نهضت ملی و روابط سران و رهبران آن با این نوع اختلاف سروکار نداریم. اختلاف میان آنان از نوعی دیگر بود. اختلافی فزاینده که در یک روند شتابناک به نقار و کینه و ستیزه و دشمنی انجامید و سرانجام نه تنها نهضت ملی را به کام خود کشید که رهبر و بازیگران اصلی نهضت را نیز برای همیشه از دور خارج کرد. این آفت مهلک چگونه به پیکر نهضت راه یافت و چرا سران و بزرگان نهضت نتوانستند آن را چاره کنند؟ پاسخهایی که تاکنون داده شده گوناگون است. موافقان و مخالفان مصدق هر یک بر وفق مرام پاسخی دادهاند، اگر مسأله اینگونه صورت بندی بشود که «چه کسی منحرف شد؟» هر یک از دو طرف یکدیگر را متهم و محکوم میکنند. البته لحن آنها و طرز بیان و تلقی و نوع روایتگری در آثار و گفتهها و نوشتههای آنان در طول شش دهه اخیر به طرز محسوسی متفاوت بوده است. این مناقشه و صف آرایی البته فراتر از دو دسته موافقان و مخالفان گریبان کل تاریخ نگاری ما را نیز گرفته است و رها نمیکند. کار به جایی کشیده که تحلیل و تبیین و داوری علمی و روشمند که بخواهد خارج از خط مصدقی و خط ضد مصدقی باشد به درجات دشوار شده است. اینجا مجالی برای ورود به این بحث نیست بنابراین به همین اشاره کلی بسنده میکنیم و به موضوع اصلی این یادداشت یعنی ساز اختلاف و دشمنی سران نهضت بازمیگردیم؛عمده تحلیلها و تبیینهایی که تاکنون درباره علل و عوامل و دلایل اختلاف و دشمنی میان سران نهضت شده است به پایه سوژه باوری و شخصیت محوری بوده و به علل و عوامل ساختاری و زمینه ها کمتر تأکید و توجه شده است. در بروز دشمنی و رویارویی سلیقه و اراده و نیت و منش و خلق و خوی اشخاص صد البته که نقش داشت اما خطاست اگر صرفاً بر آنجا تکیه کنیم و از بافت و زمینه غافل شویم. راست این است که زمین سیاست ایران – بنا به علل و عواملی که جای تفصیل آن اینجا نیست – زمینی بود فرقه گرا و فرقه ساز و باند خیز. چنانکه تاریخ نشان داده در این زمین بیشتر باندها و دار و دسته ها – و نه احزاب و انجمن ها و تشکلهای راستین و اصیل – مجال رویش و پیدایش و بالندگی داشتند، دو گواه و نمونه روشن این معنی در دهه بیست عبارت بودند از : حزب دموکرات قوام و حزب زحمتکشان بقایی. این هر دو در حقیقت باندها و دار و دستههایی بودند که نام حزب را یدک میکشیدند. به این نکته باید اشاره کرد که فکر و فرهنگ سیاسی ایران گرفتار شخص محوری و شخصیت پرستی بود. سرشت و سرنوشت حرکتهای ایران روزگار جدید را بر پایه مفهوم «قهرمان خویی» که ناظر بر آفت شخص باوری است میتوان به پرسش گرفت. این آفت که پیکر فکر و فرهنگ ایران را برای سده های دراز دربرگرفته بود راه را برای برآمدن و چیرگی قهرمان نماها باز میکرد. مدعیان رهبری و زمامداری بی آنکه شایستگی شان در طول زمان محک خورده و به اثبات رسیده باشد میتوانستند قد علم کنند.در روایتی که موافقان و هواداران مصدق از ماجرا ارائه دادهاند بر انگیزههای شخصی بسیار تأکید میشود: جاه طلبی، شهرت طلبی، کینه، حسادت و ... از نظر کاشانی و هوادارانش این مصدق بود که از نهضت و اصول و مرام آن منحرف شده بود و در راه نابودی مشروطیت ایران گام برمیداشت. مکی و بقایی و سید ابوالحسن حائری زاده و عبدالقدیر آزاد و پارهای دیگر از یاران و همراهان پیشین مصدق نیز هم آوا با دیگر گروههای مخالف مصدق چنین دیدگاهی را ابراز و تبلیغ میکردند. در زمستان 1331 و بهار 1332 تبلیغاتی از این دست علیه مصدق بسیار شدت گرفت. اینان در سخنرانیها و اعلامیهها و در روزنامههای شان بارها مصدق را به صراحت به کوشش در راه از میان بردن مشروطه و برپایی دیکتاتوری متهم کردند. مصدق به روایت اینان غول خون آشامی بود که آمده بود تا ایران و ایرانی را به بند بندگی بکشد. انواع اتهامات دیگر – ریز و درشت – مطرح میشد: جاده صاف کن کمونیستها و همراه و همگام با تودهایها، عامل دست نشانده امریکایی و حتی انگلیسیها و فردی بی دین و بی ایمان که در پی از بین بردن اسلام است و .... چه کسی از این دشمنیها سود میبرد؟ مخالفان نهضت ملی، دار و دسته دربار و بویژه انگلیس و امریکا. پیداست که نمیتوان به نقش بسیار مؤثر اینان در رشد و گسترش اختلافات و دشمنیها میان سران نهضت ملی کم اعتنا بود. افراد و گروههای وابسته به انگلیس از آغاز زمامداری مصدق سخت در این راه کوشیده و بسیار امیدوار بودند که با دامن زدن به این اختلافات بتوانند طومار مصدق و نضهت ملی را درهم بپیچند.
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/42739/نهضت-ملی-در-دام-باندگرایی
|