ایران پرسمان
یادگارهای یونانی
دوشنبه 31 ارديبهشت 1397 - 13:12:47
پرسمان نیوز - مهم‌ترین دستاورد زندگی شهری در یونان باستان در زمینه سازمان اجتماعی بود. تاسیس دولتشهر (polis) گام مهمی بود که یونانیان برداشتند؛ واحد زندگی مدنی در یونان شهرهایی با حکومت مستقل بودند که دولتشهر خوانده می‌شدند. در یونان باستان هرگز دولت ملی بزرگ از شهر به وجود نیامده در یونان شهروند کسی بود که اجدادش به خدایانی می‌رسید که مسئول نگهبان شهر بودند؛ به همین جهت وقتی سقراط به خاطر تردید کردن در وجود خدایان محکوم شناخته شد، به او اختیار دادند تا میان تبعید یا نوشیدن جام شوکران یکی را انتخاب کند و سقراط بی درنگ نوشیدن زهر را برگزید زیرا برای یک شهروند یونان باستان که منبع تمام هویتش شهری بود که به آن تعلق داشت. نفی بلد به معنای بی هویتی و نابودی کامل روحی و وضعیتی غیرقابل تحمل بود، به هر ترتیب در این گفت‌وگو با دکتر حسین کلباسی-استاد فلسفه دانشگاه علامه-سعی شده به بعضی از وجوه فلسفی شهر در یونان باستان به خصوص در آرای افلاطون و ارسطو پرداخته شود.
شهر یونانی در گفت‌وگو با دکتر حسین کلباسی
خردنامه: مفهوم شهر در میان فیلسوفان یونانی ناظر بر چه موضوعی بوده و هدف آنها از تبیین فلسفی برای شهر چه چیزی بوده است؟
حسین کلباسی: به نظر می‌رسد مفهوم شهر و شهروندی اساسا با نوعی نگاه هستی شناختی و خاستگاه‌های وجودشناسانه پیوند نزدیکی دارد. در واقع شهر با شهروندی ساحتی از زیست بشر در پیکره و پهنای هستی است. بنابراین هر جا ما سخن از این مفهوم داشته باشیم چه به معنای سنتی و چه به معنای کلاسیک آن باز می گردد به نوع نگاه انسان به کیهان و طبعا نوع نگاه وجود شناختی هم در اینجا مطرح است از آنجایی که این سوال ناظر به سنت یونانی است باید بگویم که یونانیان گرچه در مفهوم شهر و شهروندی پیشتاز مطلق نیستند اما به احتمال قوی این مفهوم را از تمدن های دیگر اقتباس کرده اند.اما بی تردید یونانیان اولین کسانی بودند که که این مفهوم را طرح و جزییات و لوازم آن را تبیین کردند و ما انعکاس مهم وسازمان یافته آن را در آثار افلاطون و ارسطو می بینیم. مفهوم POLIS اگرچه قبل از افلاطون مطرح شده و در نوشته های مورخان شاعران و تراژدی نویسان آمده اما وقتی که نوبت به افلاطون رسید با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی قرن چهارم پیش از میلاد این مفهوم را با شرایط و مقتضیاتش بیان کرده است.اولین چیزی که از POLIS یونانی به نظر می رسد این است که دولت شهر یا مدینه یونانی انعکاسی از یک مدینه آسمانی و کیهانی است.آسمانی الزاما الهی و الوهیتی نیست؛در واقع شهری است که مسکن و ماوای خدایان است و مناسبات آن را هم خدایان تعیین می کنند. این گرته‌برداری از نمونه آسمانی است. در اینکه چرا یونانیان از شهر آسمانی اقتباس کردند، می‌توانیم بحث مستقلی بکنیم و هم زمینه های ادبی یونان و هم غایات شهر یونانی را روشن کنیم.اما اگر به طور مشخص این موضوع را در متن افلاطون جست و جو کنیم تقریبا نسخه و قانونمندی این شهر را درکتاب «جمهوری» می‌بینیم. ساختار کتاب جهموری اختصاصا سیاست نیست و حتی بعضی معتقدند عنوان اصلی این کتاب جمهوری نبوده بلکه سیاست با پولیشکا بوده بعدها در اثر تغییراتی به جمهوری تبدیل شده است، اما در هر صورت یک نکته مهم در دولت شهر افلاطونی غایات تربیتی و اخلاقی است. چون شهر به منظور اهداف تربیتی و اخلاقی تاسیس می‌شود؛ به این منظور که استعدادهای شهروندان جهت تحقق اخلاقیات مهیا شود.
 آیا شما معتقد هستید که افلاطون در بحث شهر یونانی بیشتر نگاه معرفت‌شناختی دارد یا وجودشناختی؟
حسین کلباسی: در فلسفه افلاطون این مسائل به یکدیگر پیوسته اند، مدتها در شهرافلاطون باید این شهر مطلق با شهر آسمانی باشد. بنابراین تمام سازوکار مناسبات حقوقی و مدنی، اخلاقی، دینی و اقتصادی بر اساس این نمونه تنظیم می شوند. البته یک هدف مشخص و مشترک در میان همه این موضوعات هست و آن اینکه فرد شبیه آن نمونه ای شود که در شهرآسمانی وجود دارد. نظر به معرفت یا معرفت شناسی افلاطون در کل فلسفه وی قابل استخراج است و شما در این موضوع کاملا می بینید اما تنها معرفت شناسی نیست بلکه اخلاق «حقوق» علم فی النفس و حتی نظریه هنر هم در اینجا مطرح هستند.
 شما کدام یک از این موارد را در شهر یونانی برجسته‌تر می‌بینید؟ به نظر می‌رسد در شهر یونانی بحث سیاسی پررنگ‌تر است.
حسین کلباسی: اگر بخواهیم بگوییم کدام یک از مسائل افلاطون در پرسش های فلسفی در صدر قرار می گیرد و پرسش اصلی او چه بوده بر اساس اعتقاد بیشتر محققان پرسش اصلی اش مساله سیاست بوده است. اقوالات و زندگی افلاطون هم موید این موضوع است؛ مسافرت های افلاطون به سیسیل و سیراکوز و مکاتبات او با دیون، فرمانروای آنجا و آمال و آرزویی که برای تاسیس یک مدینه نمونه در آنجا داشته که البته ناکام مانده است و...
 حتی تئوری فیلسوف-شاه؟
حسین کلباسی: بله چیزهایی بوده که به نظر می رسد بخش های فلسفه افلاطون را به خودش مشغول کرده است، حتی شما می توانید علم النفس افلاطون را هم چنین موضوعاتی ارتباط دهید. اگر کسی به دقت نگاه کند،می بیند دیدگاه زیبایی شناسی افلاطون هم با این نظر پیوند می خورد.در نظر او زیبایی با دو محور تناسب و اندازه پیوند خورده است.این تناسب و اندازه در رفتار،هنجارها،در تعلیم و تربیت و به طور کلی در غایات مدینه باید لحاظ شود حتی فرمانروایی که اشاره کردید(فیلسوف-شاه)کسی است که باید در یک نعادل روحی و روانی،فعلی،عقلی و شخصیتی حرکت کند یا به این اندازه و سبک نائل شود. بنابراین باید بگوییم تفکر افلاطون که پیوند و انسجام فوق‌العاده ای را نشان می دهد در نهایت متوجه تاسیس مدینه ای است که غایات آن برآیند اخلاقی، هنری، سیاسی و... است.
 افلاطون این موضوعات را به لحاظ فلسفی طرح می کند، آیا مصداق و نمونه هم ارائه می شود؟
حسین کلباسی: مصداق عینی و انضمامی‌ای که مورد اشاره حسی باشد، خیر. وقتی به افلاطون به منزله آرمان و مشخصا مدینه آرمانی اشاره می کنیم جنبه ایده‌آلش تخیلی و توهمی نیست، ایده‌آل او چه از حیات هم واقعی‌تر باشد؛ یعنی آنچه تحقق دارد آن جنبه آرمانی است اما این تحقیق محسوس نیست مامدینه افلاطون را گویی با تحقق خصلت ها و آرمان بشری چه در مقام جامعه-ملاحظه می کنیم. اما نکته مهم این است که این آرمان در یک نکته و تناسبی باید به یکدیگر پیوند بخورد.
 مفهوم شهر در اندیشه افلاطون و ارسطو دارای چه تمایزاتی است؟
حسین کلباسی: یقینا در سایر نظریاتی که ما میان این دو تمایزاتی را میبینیم،در بحث حکومت سیاسی و تشکیل مدینه هم هست می توان گفت که ارسطو در کل فلسفه اش و خصوصا نظریه سیاسی به طبیعت پایه تعبیری وضع انضمام امور بیشتر توجه دارد تا به یک غایت آرمانی و نسبتا دوردست.
 چرا چنین اتفاقی می افتد؟ ارسطو به موضوعات انضمامی می‌اندیشد و افلاطون آرمانی تر است؛ در حالی که این دو متعلق به یک دوره تاریخی هستند.
حسین کلباسی: تفاوت های جغرافیایی؛ تاریخی و شخصیتی در اینجا مطرح است و از سوی دیگر اراده ای که ارسطو خواسته برای ترمیم و بازسازی فلسفه افلاطون به زعم خودش خرج کند؛یعنی تلقی ارسطواین بوده است که مثال و صورت افلاطونی گویا برای همه قابل وصول نیست.در فلسف افلاطون گویی محسوس به نفع معقول نادیده گرفته شده است.البته این تلقی ارسطویی است و نمی توان این را به حساب او گذاشت.خیلی ها معتقدند که شاید ارسطو آن عمق فلسفه افلاطون را در نیافته است اما هر آنچه هست،ارسطویی که ما می بینیم با سنت آکادمی فاصله گرفته و به همان اندازه در جزییات و مشاهده مستقیم و ثبت و ضبط آنها تلاش بیشتری نشان می دهد این خصلت پژوهش اوست که می توان گفت شاید ارسطو بر آن بوده است که با فاصله گرفتن از طرح های مثالی افلاطون غایات در دسترس تر و نزدیک تری را برای مخاطبانش ترسیم کند.ابته به همان نسبت هم جنبه های استنیک و ما بعدالطبیعه افلاطون را ازدست داده است.در این دو،نظام افلاطونی به اندازه تقرب به یک امراز یک جهانی هم فاصله گرفته شده است.
 بعدها میبینیم در میان فیلسوفان اسلامی در بحث مدینه هم گرایش بیشتر به سوی افلاطون است تا ارسطو، به نظر شما این گرایش از چه روزی بوده است؟
حسین کلباسی: مشخصا به نزدیک شدن غایات افلاطونی باز می گردد؛یعنی دقیق تر بگویم برای فارابی مدینه هم مدینه الهی است.دولتشهر مخلوق او انعکاسی از شهر خدایی است.البته این واژه را در فلسفه فارابی پیدا نمی کنیم و صراحتا آن را در آگوستین و تلقی کلامی و الهیایی او از مفهوم شهر و شهروندی می بینیم اما هر آنچه هست این مدینه الهی فارابی سازوکاری را پیشه کند که رویکردی فلسفی و عقلانی دارد البته فارابی فیلسوفی الهی است که مدینه اش تشبیه به الهی بودن دارد و در ازای او این نگرش مضموط است.بنابراین حتی می توان گفت کوشش فارابی این است که جنبه هایی از فلسفه افلاطون را بیشتر آشکار کند تا وجوه تمایزی در ساحات سیاسی فارابی نزدیک کردن فلسفه سیاست افلاطون و ارسطو به چشم می خورد کتاب«الجمع»فارابی نماینده نزدیکی افلاطون و ارسطو با قرائت نسبتا افلاطونی است.
 همان قدر که افلاطون به مفهوم عدالت در سیاست مورد توجه است، آیا در ارسطو هم این مفهوم به نظریه شهر نزدیک است؟
حسین کلباسی: مفهوم عدالت در ارسطو و افلاطون کاملا محوری است. اساسا عدالت یک مفهوم اجتماعی است و بدون شرایط سست میان آحاد معنی پیدا نمی کند.در اصل باید بگوییم عدالت افلاطونی با عدالت ارسطویی چقدر فاصله دارد.عدالت افلاطونی یک نوع انعکاس است؛در حالی که عدالت ارسطویی را با مهارت و نوعی عمل،فعلیت ببخشیم و عدالت طولانی را از بالا به پایین و عدالت ارسطویی از پایین به بالا جریان پیدا می کند.
 در مفهوم شهر کدام یک از این دو نوع عدالت که مورد بحث قرار گرفت-یعنی عدالت از منظر افلاطون و عدالت از دیدگاه ارسطو-بیشتر می تواند تجلی پیدا کند؟
حسین کلباسی: من فکر می کنم این سوال باز می گردد به اینکه آغاز این طرح ما چه خواهد بود.بستگی به این دارد که به همان جهان شناسی و هستی شناسی موضوع تامل کنیم ببینیم که از آن منظر شهر و شهروندی معنا می یابد.اما می توان گفت که اگر شما احیانا به اخلاف ارسطو رجوع کنید،بعد از آگوستین مفهوم اتیوپیایی و شهر آرمانی دچار دستکاری های متعددی شد.اخرین نمونه ای که پایان قرون وسطی و دوره جدیدالخالق می شود. «اتوپیا»ی تامس مور است، به نظر من این کتاب نماینده کوششی فلسفی برای نزدیک شدن طرح ها و انکاره های آسمانی و زمینی افلاطون وار ارسطو است.همین طور شهر خورشید کامپلانا هم اثر مهمی در این زمینه است به نظر می آید تجاربی که بشر که بعد از دوره قرون وسطی پشت سر گذاشته است.متوجه محدودیت ها و تاسیس امکان شهر آسمانی است.بنابراین سعی شده مزایا و نقاط ضعف این طرح شناسایی و به یک طرح ثالث قابل اجرا نزدیک شود،اما وجه مشترک تمام این کوشش ها هم چنان مدینه آرمانی و کیهانی است.چه از منظر الهیاتی و کلامی یا از منظر دیگر افلاطونی نگاه کنید و چه پشتوانه کاملا اجتماعی و سیاسی را انتخاب کنید و در هر صورت از وضع موجود باید فراتر رویده یعنی به شرایط موجود در هر مقطعی نمی توانید قانع شوید؛ اینکه شما نظر به آینده و امکاناتی را در جست و جو می کنید، ناظر به یک وضع آرمانی نزدیک به مدینه کیهانی خواهید شد.پشتوانه جهان شناختی این موضوع در سنت یونانی اعتقاد دارد.هماهنگی و سازگاری میان اجزا در طرح آسمانی همیشه الگو بوده است.قبل از افلاطون نزد جمعیت فیتاغوریان تلقی از عالم همانند خطوط و احجام ریاضی است و مطلق آن گونه برداری شده و این نکته ای معینی نیست.این نکته از سر یک نوع التفات صرف نیست یونانیان قدیم احساس می کردند که در کیهان هر چیزی در آن جای گرفته که باید می گرفت و این همان مفهوم عدالت برای یونانیان ریاضیات هماهنگی دارد و به این هماهنگی مفهوم شهر هم تجلی پیدا می کند.
 در ساختار فکری یونانی شهرها جدا از یکدیگرند در دوره دوم با یکدیگر اجتماع پیدا می‌کنند و در دوره قرون وسطی مفهوم شهر دارای بارکلامی می شود و به عبارتی آگوستین به شهر خدا را مطرح می کند.این تغییر و تبدیل را شما در چه چیزی می بیند؟
حسین کلباسی: در تلقی یونانی، هر دولت شهری استقلال و نویسندگی خاص خودش را دارد. مدینه یونانی یکی از مهم ترین اوصاف این است که حالت خود بسنده و خودکفا را دارد.همه چیز برای تاسیس یک اجتماع معین در داخل شهر فراهم شده است،بنابراین نیازی نیست چیزی را از جایی اقتباس کند.این شهرها و مدینه ها رب النوع خدایگان هستند و چون تعدادی در اسطوره ها و خدایگان بوده بنابراین زیستگاهای متفاوتی هم داشتند.پس هیچ منافاتی در تلقی کیهانی انها نیست.بعدا که دوره یونانی استقلال دولتشهر ها از بین می رود.نوعی اتحاد و تلفیق و جمع آوری و دیدگاه جهان وطنی که از دوره اسکندر رایج شده استقرار یابد در واقع فاصله میان شهرهای آرمانی و زمینی-یا به عبارتی دیگر از فاصله میان شهرهای یونانی و غیریونانی-برداشته می شود.بنابراین گویی در تفکر یونانی ما همه جا وطن اوست و هیچ تمایزی میان زیستگاه اصلی اش و جاهای دیگر دیده نمی شود این هم، تلقی وجود شناسانه که می تواند به نظر سیاسی و شهروندی شکل دهد باز می‌گردد.
 در قرون وسطی تا چه اندازه مفهوم شهر دچار تغییر شد؟
حسین کلباسی: تلقی الهیاتی و قلمروی خدا و سلطنت او هم باعث تقریر ما از مفهوم شهر می شود؛ توصیفی که آگوستین از شهر خدا دارد در دیدگاه یونانی چنین توصیفاتی را نمی بینیم. اولا شهر خدا آگوستین مقابل شهر شیطان است. ساکنان این شهر درست در نقطه مقابل شهر شیطان با خصوصیات و ویژگی های خود قرار دارند. غایات این دو شهر هم متفاوت است. هم چنین اراده ای که از ناحیه خدا برای حفظ و فرجام این شهرها دیده شده هم کاملا متفاوت است. اینها چیزهایی است که در تفکر آگوستین به عنوان و منزله یکی از وجود مشیت الهی دیده شده که چنین چیزی در تفکر یونانی دیده نمی شود.
 به نظر شما مفهوم شهر در دیدگاه قرون وسطی که تا این اندازه بار کلامی و الهیاتی دارد، چقدر از منظر افلاطونی دور می شود؛ به عبارتی دیگر این مفهوم الهیاتی تا چه حد باعث شده شهر افلاطونی از اهدافش دورشود؟
حسین کلباسی: نه تنها در مفهوم اجتماعی و سیاسی در قرون وسطی ساختار تغییر می کند، بلکه ساختار ما بعدالطبعیه هم چرخ و تعدیل می شود. روایت قرون وسطی از افلاطون-ارسطو هیچ وقت خالص و بی پیرایه نیست اولا روایت نوافلاطونی است و ثانیا در قسمت هایی که با تعارض در دیدگاه مسیحی بوده به نفع مسیحیت جرح و تعدیل شده است، بنابراین مفهوم شهر هم کاملا دگرگون شده و تغییر ماهوی و کارکردی پیدا کرده است.

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/4718/یادگارهای-یونانی
بستن   چاپ