داستان کوتاه/ حواست هست پاییز شده؟!
چهارشنبه 24 مهر 1398 - 09:31:39
|
|
ایران پرسمان - داستان کوتاه/ حواست هست پاییز شده؟! ١٣ ٠ آخرین خبر / جلوی تاکسی نشسته بودم. هیچکس حرف نمیزد. سعی کردم سر صحبت را باز کنم که ستون این هفته را بنویسم.به راننده گفتم: «خوبید؟... چه خبر؟» راننده نگاهم کرد و گفت: «بعضی هفتهها یه جوره دیگه بنویس... اینقدر حرف و خبرهای توی تاکسی را ننویس.» گفتم: «ببخشید، درست متوجه منظورتون نشدم.» مرد گفت: «یه ذره بیرون را نگاه کن.» بیرون را نگاه کردم. راننده گفت: «حواست هست پاییز شده؟... حواست هست برگ درختها دارن زرد میشن؟... حواست هست شش ماه از عید گذشته؟... سال هزار و سیصد و نود و هشت، نصف بیشترش گذشت؟... حواست هست هوا داره سرد میشه؟... حواست به روزها هست؟... حواست به رنگها هست؟... آدمها را میبینی؟... خودت را میبینی؟...» چیزی نگفتم. راننده گفت: «یه بار این چیزها را بنویس.» پرسیدم: «شعاری نیست؟» راننده گفت: «چرا هست ولی مهم نیست... چون مهمه.» سعی کردم بیرون را دقیقتر نگاه کنم. همان موقع کلاغی را دیدم که روی شاخه درختی نشسته بود. مدتها بود کلاغ ندیده بودم... نویسنده: سروش صحت از صفحه اینستاگرام sehat_story
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/61273/داستان-کوتاه--حواست-هست-پاییز-شده؟!
|