ایران پرسمان -
٣١٥
٠
آخرین خبر / تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از رقت آن بیخود و بی هوش شدی
تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست
تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی
شعر و دکلمه : شهریار
موسیقی : محمد محتشم
از صفحه اینستاگرام time_dialog
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/62321/«نه-گمان-دار-که-رفتی-و-فراموش-شدی»-با-صدای-استاد-شهریار