ایران پرسمان
یک کتاب خوب/ حقیقت هایی از زندگی که باید پذیرفتشان
يکشنبه 17 آذر 1398 - 11:04:26
ایران پرسمان - کافه بوک / این هم مثالی دیگر کتابی شامل چهار جستار از حقایق زندگی روزمره است. دیوید فاستر والاس David Foster Wallace رمان، داستان کوتاه و جستار می‌نوشت. بیشترین شهرت دیوید فاستر والاس به خاطر رمان شوخی بی‌پایان است که در سال 2006 توسط مجله تایم آن را به عنوان یکی از 100 رمان برتر انگلیسی‌زبان از سال 1923 تا سال 2005 در نظر گرفته است. والاس پس از سال‌ها تحمل افسردگی، در گاراژ خانه‌اش خودش را حلق‌آویز کرد.
دیوید فاستر والاس در سال 1962 در شهر ایتاکا، نیویورک به دنیا آمد. او پس از مدتی که فلسفه خواند آن را رها می‌کند و شروع به خواندن «نوشتن خلاق» می‌کند. همسرش – کارن گرین – در مصاحبه با گاردین می‌گوید مردم تصوری ندارند که چقدر بیمار بود. بیماری هیولایی بود که او را بلعید. اطلاعات کامل‌تری از زندگی و کارهای نویسنده در مقدمه مترجم آمده است.
پشت جلد کتاب این هم مثالی دیگر آمده است:
هشتم سپتامبر 2008 خبری جهان ادبی را لرزاند. دیوید فاستر والاس، نویسنده آمریکایی، در 46 سالگی خودکشی کرد. خبر بهت‌آور بود چون تمام آثار والاس تاملاتی هستند برای یافتن معنای زندگی. مردی از نسل تلویزیون و عصر هجوم داده‌ها که می‌خواست بداند چطور به کمک ادبیات و با خودآگاهی و مشاهده دقیق می‌توان به لایه‌هایی از زندگی معنا بخشید که در دنیای سرگرمی، پول و قدرت نادیده می‌مانند. جستارهای او، فارغ از مضمون‌شان، بخشی از این تلاش‌اند؛ تلاش برای وصل شدن به لایه‌های زیرین آدم‌ها و جهان، نه با ساده‌انگاری، که با دیدنِ تام و تمام هیاهوی جهان؛ با بندبازی بر فراز مغاکِ سکونِ پرآشوبِ اشیاء و تجربه‌ها؛ با آشتی‌دادن آدم‌ها با حقایق پنهان زندگی روزمره، حقایقی که آن‌قدر به حضورشان عادت کرده‌ایم که یادمان می‌رود آن‌ها را ببینیم.
کتاب این هم مثالی دیگر
همان‌طور که روی جلد کتاب هم نوشته شده است، این کتاب شامل چهار جستار از حقایق زندگی روزمره است. اما شاید بد نباشد قبل از پرداختن به کتاب تعریفی از «جستار» داشته باشیم. در نظر داشته باشید که جستار با مقاله متفاوت هستند. در ابتدای کتاب تعریف مفصلی از جستار ارائه شده است اما در اینجا به تعریف کوتاهی از آن بسنده می‌کنیم.
جستار یا essay مانند مقاله یا article متنی غیرداستانی است اما به جای آن که مثل مقاله اطلاعاتی درباره یک موضوع خاص به خواننده منتقل کند، دیدگاه شخصی نویسنده درباره موضوع را با لحنی که اعتماد مخاطب را برانگیزد برایش توضیح می‌دهد. جستارنویس براساس تجربه زیسته خود، نگاه ویژه‌ای به مفهوم یا رخداد مورد نظرش پیدا کرده، به یک روایت فردی رسیده و با نوشته‌ای صمیمی و صادقانه می‌خواهد موضع و تحلیل خودش را شرح دهد.
این هم مثالی دیگر شامل سه جستار و متن یک سخنرانی از نویسنده است. دیوید فاستر والاس در سال 2005 در کالج کنیون سخنران مراسم فارغ‌التحصیلی بود. نکته جالب اینکه این تنها سخنرانی عمر والاس است که متن کامل آن در کتاب آمده است. والاس سخنرانی خود را با مثالی جالب شروع می‌کند که چنین است:
دوتا ماهی داشتند با هم شنا می‌کردند که سر راه‌شان خوردند به یک ماهی پیرتر که داشت از آن‌ور می‌آمد و برایشان سر تکان داد و گفت «صبح به خیر بچه‌ها! آب چه‌طوره؟» بعد دوتا ماهی جوان کمی دیگر شنا کردند تا آخرش یکی‌شان به آن یکی نگاه کرد و گفت «آب دیگه چه کوفتیه؟» (کتاب این هم مثالی دیگر – صفحه 25)
والاس در سخنرانی‌اش، خود را آن ماهی پیرتر نمی‌داند و تلاش هم نمی‌کند مخاطبان را تحت تاثیر قرار بدهد. او فقط می‌خواهد ما تعریف تازه‌ای از اتفاقات اطراف و روزمره خود داشته باشیم. والاس عقیده دارد در زندگی روزمره کلیشه‌های پیش‌پاافتاده (مانند توجه به آب) می‌توانند به اندازه مرگ و زندگی مهم شوند. والاس در اینجا به ما می‌گوید ما در مرکز جهان قرار نداریم و صرفا ما هم مانند دیگر افراد عضوی از این جهان هستیم اما اگر بخواهیم متفاوت باشیم و آب را احساس کنیم باید آگاهانه به این موضوع فکر کنیم. به همین خاطر است که در سخنرانی خود نکات مهمی را ذکر می‌کند.
جستار اول کتاب این هم مثالی دیگر با عنوان اصلی «یک‌نما از خانه خانم تامپسون» و عنوان فرعی «کشور نفرت‌انگیز این زن‌های بی‌گناه» درباره زندگی خانم تامپسون در یک شهر کوچک در ایالت ایلینوی در طول حادثه 11 سپتامبر است. در این جستار شرح داده می‌شود که 11 سپتامبر چگونه روی رفتار مردم شهر تاثیر می‌گذارد و مثلا چطور همه آن‌ها پرچم آمریکا را در گوشه و کنار خانه خود به اهتزاز در می‌آورند.
جستار دوم با عنوان «به لابستر نگاه کن» به پرسش‌های سخت اخلاقی درباره خوردن لابستر می‌پردازد. والاس از سوی یک مجله مامور شده تا در جشنواره عظیم لابستر که هر سال در سواحل مرکزی آمریکا برگزار می‌شود شرکت و گزارشی تهیه کند. گزارش والاس در نهایت به چند پرسش اخلاقی می‌انجامد. این پرسش‌های اخلاقی در پایین و در قسمت جملاتی از کتاب آمده است.
جستار آخر نیز درباره تجربه تماشای نبوغ فدرر، تنیس‌باز سوییسی است. والاس در این جستار شرح می‌دهد که چگونه فدرر پیش چشمان شما کار غیرممکنی انجام می‌دهد و او تا چه حد از این کارهای غیرممکن لذت می‌برد. والاس در این جستار صرفا به عنوان تماشاچی با دید ویژه‌ای دیدار فدرر و نادال را در فینال ویمبلدون شرح می‌دهد.
درباره کتاب دیوید فاستر والاس
در این کتاب مثال‌هایی آورده می‌شود که ممکن است هر روز با آن‌ها مواجه شویم اما چون به شکل روزمره هستند مورد توجه قرار نمی‌گیرند. ممکن است شما هر روز یک مسابقه ورزشی مانند بازی تنیس را تماشا کنید اما هیچ‌وقت به زیبایی آن پی نبرید. یا حداقل با نگاهی خاص آن را نبینید. ممکن است هر روز گوشت بخورید اما به اتفاقات پشت آن توجه‌ای نداشته باشید و یا ممکن است هرگز به «آب» توجه‌ای نشان ندهید.
در هر صورت دیدی که دیوید فاستر والاس در این کتاب به ما می‌دهد متفاوت و شایسته توجه است. هرچند خود والاس دلش نمی‌خواهد آن ماهی پیر باشد اما باید قبول کرد او تلاش دارد ما را متوجه آب کند. باید توجه کرد که همین آب است که ما را زنده نگاه داشته ولی ما توجه‌ای به آن نمی‌کنیم. در واقع یافتن معنا در حقایق روزمره می‌تواند به طور کلی زندگی ما را دگرگون کند.
در کتاب، والاس به پدیده‌های مختلف بسیار دقیق نگاه می‌کند و حقایق ریز را بررسی می‌کند و همین توجه بیش از حد به جزئیات حیرت‌آور است. اما با همه تلاشی که نویسنده می‌کند تا ما با دید تازه‌ای به زندگی نگاه کنیم و اتفاقات روزمره را به شکلی خاص تفسیر کنیم نمی‌توان این واقعیت را در نظر گرفت که خود او در این مسیر موفق نبود. ماجرای خودکشی نویسنده بعد از مطالعه این جستارها بیش از پیش به چشم می‌آید و تعجب خواننده را برمی‌انگیزد.
به طور کلی اگر دوست دارید با حقایقی جالب از زندگی روزمره (!) آشنا شوید و درک کنید که همین اتفاقات تا چه حد می‌تواند شگفت‌انگیز باشد پیشنهاد می‌کنم کتاب این هم مثالی دیگر را بخوانید. یا مثلا اگر فکر می‌کنید هیچ علاقه‌ای به تنیس ندارید و می‌خواهید خودتان را غافلگیر کنید و ناگهان به تنیس علاقه پیدا کنید، جستار والاس درباره فدرر را که بسیار خواندنی است، بخوانید. بعید می‌دانم کسی پیدا شود که بعد از مطالعه این جستار به تنیس علاقه‌مند نشود.
آب این است
اگر شما خودبه‌خود مطمئن‌اید که می‌دانید حقیقت چیست و کی و چی واقعا مهم‌اند آن وقت شما هم مثل من احتمال‌هایی را که بیهوده و آزارنده نیستند در نظر نمی‌گیرید. اما اگر واقعا یاد گرفته باشید که چه‌طور فکر کنید، چه‌طور توجه کندی، آن وقت شما هم گزینه‌های دیگری خواهید داشت. در واقع با شماست که موقعیت‌های شلوغ، پرسروصدا، کند و جهنمی را نه‌تنها معنی‌دار که مقدس کنید. (کتاب این هم مثالی دیگر – صفحه 32)
معلوم است که انواع مختلفی از آزادی وجود دارد، و در جهان بزرگ بیرون – جهان پیروزی و موفقیت و نمایش – چندان از ارزشمندترین نوع آن حرف زده نمی‌شود. این نوع آزادیِ واقعا مهم تمرکز می‌خواهد و آگاهی و نظم و تلاش و توانایی این‌که واقعا به فکر آدم‌ها باشید و برایشان ایثار کنید، بارها و بارها، میلیون‌ها بار، هر روز، به روش‌های کوچک و غیرجذاب. آزادی حقیقی این است. (کتاب این هم مثالی دیگر – صفحه 34)
یک‌نما از خانه خانم تامپسون
همه پرچم‌هایشان را بیرون آورده‌اند، خانه‌ها، شرکت‌ها. عجیب است. تا به حال ندیده‌اید کسی بیرون خانه‌اش پرچم بزند اما چهارشنبه صبح همه پرچم‌ها بیرون آمده‌اند. (کتاب این هم مثالی دیگر – صفحه 38)
خانه‌ای که در نهایت با موهایی آغشته به شامپو در آن می‌نشینم و وحشتی را که پرده از روی‌اش می‌افتد تماشا می‌کنم، متعلق به خانم تامپسون است که از باحال‌ترین هفتادو‌چهارساله‌های دنیاست و دقیقا از همان آدم‌هایی است که در شرایط اضطراری حتی اگر تلفنش اشغال باشد، می‌دانید می‌شود به خانه‌اش رفت. (کتاب این هم مثالی دیگر – صفحه 46)
آیا عادی است که چیزها را بعد از فقط دو روز به یاد نیاوری یا در هر حدی ترتیب‌شان درست در خاطرت نمانده باشد؟ (کتاب این هم مثالی دیگر – صفحه 49)

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/75548/یک-کتاب-خوب--حقیقت-هایی-از-زندگی-که-باید-پذیرفتشان
بستن   چاپ