طنز/ تو روزهای بهاری، «بیرون شهر» کجا بریم؟
خواندنی ها
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - خراسان / من تا حدود 6 سالگی فکر میکردم «بیرون شهر» و «خارج» هر دو یکی هستن، اما هر دفعه که میرفتیم بیرون شهر، از اینکه آدمها کماکان مثل ما صحبت میکردن تعجب میکردم. تا اینکه رفتم کلاس اول و فهمیدم بیرون شهر، داخل کشوره اما بیرون شهره. اما اینقدر همه میگفتن بریم بیرون شهر، تصور میکردم اونجا هم یکجایی محسوب میشه مثل پارک ملت، کوهستان پارک مرحوم و زیستخاور. برای همین منتظر بودم سردر جایی که میریم روی یک تابلوی بزرگ نوشته باشه «بیرون شهر». تا اینکه یکبار خانوادهای رو دیدم که اونطرف پلیسراه شهر زیرانداز انداخته بودن و چایی میخوردن؛ اونجا فهمیدم بیرون شهر یعنی هرجایی بیرون از شهر، ولو حدود یک متر اونطرفتر. بعدها فکر میکردم بیرون شهر لااقل باید خوش آب و هوا و شیک باشه؛ اما وقتی دیدم بعضیها تو تاریکی، وسط پوست خربزه و دود قلیون بساط تفریح پهن میکنن فهمیدم بازم باید در تعریفم از بیرون شهر بازنگری کنم. آخرین بازنگریم هم مربوط میشه به این تصور اشتباه که فکر میکردم تو بیرون شهر باید کباب بخوریم، اما وقتی چشمم به نرخ شیشلیک و بختیاری خورد فهمیدم بیرون شهر یعنی جایی که آشرشتههای ارزون و بلال آتیشی داره.
نویسنده: دانیال دایی داووداینا طنزپرداز
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1116290/