حکایت/ اسباب صحیح سرگرم شدن
دانش و فناوری
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - خراسان / استادی با شاگردش از باغی میگذشت. چشمشان به یک کفش کهنه افتاد. شاگرد گفت: «گمان میکنم این کفشهای کارگری است که در این باغ کار میکند. بیایید با پنهان کردن کفشها عکسالعمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمی شاد شویم!» استاد گفت: «چرا برای خنده خود او را ناراحت کنیم؟ بیا کاری که میگویم انجام بده و عکسالعملش را ببین! مقداری پول درون آن قرار بده.»
شاگرد هم پذیرفت و بعد از قراردادن پول، مخفی شدند. کارگر برای تعویض لباس به وسایل خود مراجعه کرد و همین که پا درون کفش گذاشت، متوجه شیئی درون آن شد. بعد از وارسی، پولها را دید. با گریه فریاد زد: «خدایا شکرت! خدایی که هیچوقت بندگانت را فراموش نمیکنی. میدانی که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالی و با چه رویی نزد آنها بازگردم...» و همینطور اشک میریخت. استاد به شاگردش گفت: «همیشه سعی کن برای خوشحالیات ببخشی، نه بستانی.»
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/261601/