شاعرانه/ در بن چاهی همی بودم نگون؛ در دو عالم هم نمی گنجم کنون
خردنامه
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - آخرین خبر / کس نمی داند زمن جز اندکی
وز هزاران جرم و بد فعلی یکی
من همی آن دانم و ستار من
جرمها و زشتی کردار من
هرچه کردم جمله ناکرده گرفت
طاعت ناورده ؛ آورده گرفت
نام من در نامه ی پاکان نوشت
دوزخی بودم ؛ ببخشیدم بهشت
عفو کرد آن جملگی جرم و گناه
شد سفید آن نامه و روی سیاه
آه کردم چون رسن شد آه من
گشت آویزان رسن در چاه من
آن رسن بگرفتم و بیرون شدم
شاد و زفت و فربه و گلگون شدم
در بن چاهی همی بودم نگون
در دو عالم هم نمی گنجم کنون
آفرینها بر تو بادا ای خدا
ناگهان کردی مرا از غم جدا
گر سر هر موی من آید زبان
شکرهای تو نیاید در بیان
مولانا
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/264025/