ماموریت ممکن جریان اصولگرایان
تحلیل روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - صبح نو /متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
حسام رضایی / شاید تا ماهها بتوان درباره نتایج معنیدار انتخابات ریاستجمهوری1400 صحبت کرد و تحلیل ارائه داد، اما اگر در اثنای این تحلیلها، التفات نسبتبه مناسبات آینده از دست برود و صرفا لحظه اکنون دریافته شود، ره به بیراهه نهاده شده است. به بیان بهتر، هرچند در نگاه نخست، کاهش مشارکت مردم و افزایش آرای باطله ناامیدکننده به نظر میرسد لیکن باید با تجربهاندوزی و درسآموزی از آنچه ما را به نقطه کنونی رسانیده، آینده را بهتر از اکنون ساخت. در این بین مسوولیت جبهه اصولگرایی که سیدابراهیم رئیسی و دولت آینده خواهنخواه برآمده از آن به شمار میآید، مسوولیت و وظیفه سنگینی برای جلب اعتماد مجدد مردم دارد.
وقتی نتایج انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم که با پیروزی قاطع سیدابراهیم رئیسی همراه بود رسانهای شد، همگان از تعداد آرای باطله و بیش از آن از 31میلیون نفر واجد شرایط رأی که مشارکت نکردند، ناامید شدند. این ناامیدی اصلا بیراه نبود چراکه تقریبا در همه ادوار گذشته جز دو دوره، انتخاباتهای ریاستجمهوری مشارکت بالای 60درصد را به خود دیده بودند و بنابراین، ثبت مشارکت کمتر از 50درصد نوعی خرق عادت محسوب میشد. این ناامیدی و شوک حاصل از آن، دو پیامد عمده میتواند داشته باشد؛ یا میتواند ما را بهطور مطلق نسبتبه ادامه مسیر پیشرو منصرف سازد یا میتواند درسآموز شود و چنته ما را برای طی طریق، پر گرداند. انتخاب یکی از دو مسیر فوقالذکر بدون شک در ید اختیار ماست اما بیشک آنچه به صلاح و ثواب ملک و ملت نزدیکتر است، به دست آوردن تعادل مجدد و زیست و کنش امیدوارانه است.
این کنش امیدوارانه البته بههیچوجه، اقدامی سهل و آسان نیست و در نوع خود با موانعی همراه است. این سختی آنجایی رخ مینمایاند که بخواهیم سرمایه اجتماعی نحیفشده کنونی را بازیابیم و مجددا به درختی تناور تبدیل کنیم. افزایش سرمایه اجتماعی در جامعه مانند روابط بینافردی، برای تقویت و سترون شدن، به اعتمادآفرینی میان سوژهها نیاز دارد. وقتی دو نفر در برخورد و نسبت با یکدیگر، اصل صداقت و امانت را رعایت کنند، میزان اعتماد میانشان بالا میرود اما برعکس اگر حسنات اخلاقی جای خود را به سیئات بدهد، آن اعتماد پیشین سریعا ریزش کرده و رابطه را به سستی متمایل میکند؛ بهطوریکه بازسازی آن را مشکل میکند. از منظر نسبت میان سیاست کلان و سیاست خرد نیز حکومت و جامعه هر چه در قبال یکدیگر، بیشتر به اصول اخلاقی پایبندی نشان بدهند، بیشک اعتماد میانشان ذرهذره رشد خواهد کرد و ریشه میدواند.
سهل ممتنع اصولگرایان برای افزایش سرمایه اجتماعی
اینکه این اعتمادآفرینی چه ابعادی دارد و برای افزایش اعتماد میان حکومت و جامعه اولیای امر باید دقیقا دست به چه اقداماتی بزنند، فعلا در مجال مقال ما نمیگنجد اما آنچه باید تصریح شود این است که بازآفرینی سرمایه اجتماعی، اعتمادبهنفس حکومت یا آنچه را جامعهشناسان از آن با عنوان «باور خودکارآمدی» یاد میکنند، افزایش میدهد. باور خودکارآمدی با توجه به آنچه تعریف شده، عبارت است از التفات حکومت به دانش و ظرفیت خود برای رسیدن به اهداف ازپیشتعیینشده قبلی. بیگمان سرمایه اجتماعی و اعتماد هر چه در سطح بالاتری باشند و متناسب با آن، بازخورد یا فیدبک جامعه بهسوی حاکمان نیز مثبت و همراهانهتر شود، باور خودکارآمدی (آگاهی نسبتبه دانش و ظرفیت) مسوولان برای انجام ماموریتهای محوله نیز بیشتر خواهد شد. برعکس اگر سرمایه اجتماعی و اعتماد اندک و بنابراین بازخورد مردم به عرصه بالا منفی باشد، باور خودکارآمدی اولیای امر نیز کم میشود. نکته بسیار مهم این است که افزایش یا کاهش باور خودکارآمدی، تاثیر مستقیمی روی سیاستگذاریها و رویکردهای کلان میگذارد. اگر اعتمادبهنفس یا باور خودکارآمدی مسوولان افزایش یابد، بدون شک نهادها و ساختارهای معیوب و هزینهزا با سرعت بیشتری اصلاح میشوند اما اگر باور خودکارآمدی در حد پایینی به سر ببرد، فرد مسوول از ترس بازخوردهای منفی جامعه، در اصلاح و ترمیم کژکارکردیها دستبهعصاتر میشود و بنابراین، تغییر شرایط سخت و حتی ممتنع میشود.
چارهای نیست! باید جور دولت ضد مردمی اصلاحات را کشید
بنابر آنچه ذکرش رفت، باید تصریح داشت که عاجلترین و فوریترین ماموریت دولت سیدابراهیم رئیسی و نخبگان اصولگرا تلاش برای افزایش سرمایه اجتماعی و ترمیم شکافهای موجود خواهد بود و بنابراین، تمامی سیاستگذاریهای این دولت باید معطوف به خیر عام باشد. اصولگرایان از لحظه اکنون تا چهار سال آینده هیچ راهی ندارند، جز اینکه جور نابخردیهای جریان اصلاحات و دولت متفرعن و ضد مردمی تحت حمایت آنها را بکشند و قطار انقلاب را از مسیر «علیه مردم» به طریق «با مردم» تغییر بدهند. اصولگرایان باید نشان بدهند که ایدههای حکمرانی آنها صرف لفاظی نیست و استعداد عملی شدن دارد. جبهه اصولگرایی با حمایت منطقی از دولت ابراهیم رئیسی و مانیتورینگ لحظهای آن، باید خود را در منظر عموم بهعنوان جریانی پویا و دغدغهمند، جا بیندازد. بیشک تحقق این روند سخت است چراکه تجربه هشتساله دولت روحانی و سکوت اصلاحطلبان در برابر کژکارکردی های آن، حیثیت کلیه جریانها و نیروهای سیاسی در پیشگاه داوری مردم را مخدوش ساخته و سیاست و امر سیاسی را به امری معطوف به منافع فردی و جناحی تبدیل کرده است. اصولگرایان باید ذهنیت جامعه را نسبتبه سیاست تغییر بدهند و با کارآمدی و روزآمدی توامان، جامعه را به معنای واقعی کلمه سیاسی کنند؛ به این معنا که مردم بنابر ایده متروکمانده انقلاب اسلامی، دوباره به ولینعمتان صف اول تبدیل شوند. البته ذکر این نکته ضروری است که هم مجلس یازدهم و هم شخص ابراهیم رئیسی در جایگاه نفر اول قوهقضاییه با عملکرد مردمی خود طی این سالهای اخیر، تا حدی بسیار زیادی توانستهاند «انقلابیگری» را با معنای «مردمیگری» عجین و آمیخته و مردم را نسبتبه آینده امیدوار کنند؛ حتی میشود این ادعا را مطرح کرد که بخشی از کسانی که در انتخابات سپریشده شناسنامه خود را ممهور به مهر انتخابات نکردند، نگاهی زیرچشمی به دولت رئیسی دارند تا بلکه با عملکرد اصولی و مردمی آن، دوباره به صحنه مشارکت سیاسی بازگردند. پس امیدواری به آینده تا حد زیادی وابسته به عملکرد رئیسی و دولت اوست؛ دولتی که باید مطابق ایده انقلاب اسلامی به مردم بازگردد و مردم را در سیاستگذاری دخیل بداند.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/298987/