ایران پرسمان

آخرين مطالب

داستان شب/ «آنی شرلی در گرین گیبلز»_ قسمت سیزدهم خردنامه

داستان شب/ «آنی شرلی در گرین گیبلز»_ قسمت سیزدهم
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - آخرین خبر / آن‌شرلی دخترکی کک‌مکی است که موهای سرخی دارد و در یتیمخانه بزرگ شده است. او باهوش است، قوه‌ی تخیل بی حدومرزی دارد و با امید و پشتکار و مهربانی‌های ساده‌اش ، سعی می‌کند زندگی جدیدی را آغاز کند. هر چند برای ورود به این دنیای تازه باید سختی‌های بسیاری را پشت سر بگذارد، ولی آینده در نظرش آن‌قدر زیبا و امید بخش است که برای رسیدن به آن ، با هر مشکلی کنار می‌آید و با هر شرایطی سازگار می‌شود. مجموعه‌ی آنی شرلی شامل 8کتاب با نام‌های آنی شرلی در گرین گیبلز، آنی شرلی در اونلی، آنی شرلی در جزیره، آنی شرلی در ویندی پاپلرز، آنی شرلی در خانه‌ی رویاها، آنی شرلی در اینگل ساید ، دره‌ی رنگین کمان و ریلا در اینگل ساید می‌باشد. کارتون آن یکی از جذاب ترین انیمیشن های دوران کودکی است.
فصل 7
آنی دعا می خواند
آن شب وقتی ماریلا آنی را به اتاقش برد، با جدیت گفت : خوب آنی دیشب دیدم که لباس هایت را کف اتاق پخش کرده بودی . بی نظمی عادت بسیار بدی است و من هرگز اجازه این کار را نمی دهم. بعد از درآوردن هر کدام از لباس هایت ، باید آنها را مرتب تا کنی و روی صندلی بگذاری . من اصلا تحمل دختر های نا منظم را ندارم .
آنی گفت : دیشب آن قدر ذهنم مشغول بود که نمی توانستم لباس هایم را مرتب کنم. امشب آنها را خوب تا می کنم .
در یتیم خانه هم همیشه مجبور بودیم همین کار را بکنیم . البته من بیشتر وقت ها یادم می رفت . چون عجله داشتم روی تخت خوابم دراز بکشم و خیال بافی کنم .
ماریلا گفت : اگر قرار باشد اینجا بمانی بعضی چیز ها را نباید فراموش کنی . خوب ، حالا دعایت را بخوان و بخواب .
آنی گفت : من تا به حال دعا نخوانده ام .
ماریلا وحشت زده به او خیره شد .
- چی گفتی ؟ یعنی تو تا به حال هیچ دعایی نخوانده ای ؟ خدا همیشه دوست دارد دختر کوچولوها دعا بخوانند . می دانی خدا کیست ؟
آنی بی معطلی و با حاضر جوابی گفت : خدا موجودی لا یتناهی و ابدی است که تدبیر ،قدرت و تقدس و عدالت و مهربانیش قابل انکار نیست .
ماریلا نفس راحتی کشید .
خوب خدا رو شکر . مثل اینکه یک چیز می دانی . حداقل کافر نیستی . اینها را کجا یاد گرفته ای ؟
در کلاس تعلیمات دینی روزهای یک شنبه . در یتیم خانه . آنجا ما را مجبور می کردند همه ی مسائل دینی را یاد بگیریم . من که خوشم می آمد ، بعضی کلماتش خیلی با شکوهند . مثل لایتناهی و ابدی . این طور نیست ؟مثل این است که آهنگ خاصی دارد ، چیزی شبیه شعر یا موجی که بالا و پایین می رود .
- ما درباره ی شعر صحبت نمی کنیم ، آنی! ما درباره ی دعا خوندن حرف می زنیم. می دانی دعا نخواندن چه کار زشتی است ؟ می ترسم تو دختر کوچولوی بدی شده باشی .
آنی با لحن سرزنش آمیزی گفت : وقتی موهای آدم قرمز باشند ، بد بودن برایش خیلی راحت تر از خوب بودن می شود . کسانی که موهای قرمز ندارند این مساله را درک نمی کنند.خانم تامس یک بار به من گفت : که خدا موهایم را عمدا قرمز کرده و من هم از آن به بعد ،دیگر به خدا فکر نکردم. در ضمن شب ها به قدری خسته می شدم که دیگر حوصله ی دعا خواندن نداشتم . خدا از کسانی که از دوقلو ها مواظبت می کند ، انتظار ندارد که دعا بخوانند . واقعا شما این طور فکر نمی کنید ؟
ماریلا به این نتیجه رسید که آموزش مذهبی آنی باید فوری شروع شود و نباید فرصت را از دست داد .
- تو تا زمانی که زیر سقف خانه ی من هستی ، باید دعا بخوانی آنی .
آنی با خوشحالی رضایت داد و گفت : بله ، البته . هر طور که شما بخواهید . من حاضرم از همه ی دستور های شما اطاعت کنم . اما لطفا این بار به من بگویید چه باید بگویم . امشب ، بعد از رفتن به رخت خوابم حتما فکر می کنم و برای دفعه های بعد یک دعای خوب آماده می کنم . به نظر کار جالبی می آید .
ماریلا با دستپاچگی گفت : باید زانو بزنی.
آنی جلوی ماریلا زانو زد و در حالی که با اشتیاق به بالا نگاه می کرد ،گفت : چرا موقع دعا خواندن باید زانو زد ؟ اگر من می خواستم دعا بخوانم کار دیگری می کردم . به یک مزرعه ی بزرگ یا یک جنگل انبوه می رفتم به آن بالا بالا ها ، به آسمان قشنگ با رنگ آبی پایان ناپذیرش خیره می شدم و در دلم دعا می خواندم . خوب من آماده ام ، چه باید بگویم؟
ماریلا بیشتر دستپاچه شد ، او قصد با چند جمله ی کودکانه چیزی به آنی یاد بدهد ، اما به خاطر خلق و خوی خاصش که باعث می شد بعضی مسائل را بهتر موشکافی کند ، متوجه شد آن دختر افسونگر کک مکی تا آن زمان یک عشق پاک انسانی را تجربه نکره بود و به همین دلیل چیزی درباره ی عشق به خدا نمی دانست ، با کودکان سفید پوشی که تک زبانی حرف می زدند و به همراه مادرانشان به کلیسا می رفتند ، فرق داشت . او بالاخره گفت : تو آن قدر بزرگ شده ای که خودت بتوانی دعا کنی ، آنی ! از خدا به خاطر نعمت هایش تشکر کن و متواضعانه از او بخواه که آرزوهایت را برآورده کند .
آنی نشست، صورتش را پشت دامن ماریلا پنهان کرد و گفت : سعی خودم را می کنم . ای پدر مهربان و مقدس !
همیشه در کلیسا کشیش دعایش را این طور شروع می کرد به خاطر همین فکر می کنم بشود از این کلمات در یک دعای خصوصی هم استفاده کرد ، این طور نیست ؟
بعد ادامه داد : ای پدر مهربان و مقدس ! از تو به خاطر جاده ی سفید شادانی ، دریاچه ی آب های درخشان ، شاداب و ملکه ی برفی متشکرم . من واقعا به خاطر وجود آنها سپاس گذارم . اینها تنها نعمت هایی است که الان به یاد دارم و بابت آنها از تو ممنونم . و اما آرزوهای من آنقدر زیادن که گفتن همه ی آنها وقتت را می گیرد . بنابراین فقط دو تا از مهم ترین هایش را می گویم . لطفا کاری کن که من در گرین گیبلز بمانم و لطفا کاری کن وقتی من بزرگ شدم چهره ی زیبایی داشته باشم . با احترام فراوان ، آنی شرلی.
دخترک بلند شد و مشتاقانه پرسید : خوب گفتم ؟ اگر وقت داشتم کمی فکر کنم خیلی بهتر از این از آب در می آمد .
چیزی نمانده بود ماریلا غش کند ،اما سعی کرد به خودش بقبولاند که آنی گناهی مرتکب نشده ، بلکه فقط کم اطلاع بودنش از مذهب باعث شده است چنان دعای عجیبی را به زبان بیاورد . او دخترک را که قول داد روز بعد دعای بهتری بخواند ، روی تخت خواباند و در حال بیرون بردن شمع بود که آنی صدایش کرد.
- همین الان یک چیزی به ذهنم رسید . من باید به جای با احترام فراوان می گفتم آمین . این طور نیست ؟ کشیش همیشه همین را می گفت . اما به نظر من هرکسی می تواند هرطور که می خواهد دعایش را تمام کند . به نظر شما مهم است که دعا چطور تمام شود ؟
ماریلا گفت : من....فکر نمی کنم . حالا مثل یک دخترخوب بخواب . شب بخیر .
آنی گفت : امشب می توانم با وجدان راحت بخوابم . و سرش را میان بالش فرو کرد .
ماریلا به آشپزخانه رفت ، شمع را روی میز گذاشت و به متیو خیره شد .
- متیو کاتبرت ! مثل اینکه وقتش بوده یک نفر سرپرستی این بچه را قبول کند و چیزهایی یادش بدهد. او فقط یک قدم با کافر شدن فاصله دارد . باورت می شود که تا امشب هرگز دعا نخوانده بود ؟باید فردا به خانه ی کشیش بروم و چند کتاب مذهبی از او قرض بگیرم. به محض اینکه بتوانم چند لباس مناسب برایش بدوزم، باید او را به کلاس روزهای یکشنبه بفرستم. مثل اینکه خیلی کار دارم . مهم نیست . زندگی جدیدمان مشکلات زیادی هم به همراه خواهد داشت . وقتش رسیده که من توانایی های خودم را کشف کنم.
قسمت قبل:

ایران پرسمان

داستان شب/ «آنی شرلی در گرین گیبلز»_ قسمت دوازدهم
1400/07/03 - 20:15

لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/328045/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

عزم ستاد مبارزه با قاچاق کالا برای ساماندهی قاچاق ته‌لنجی

مطالعه رفتار آب و یخ در نانوحفره و غول‌های یخی منظومه شمسی!

«خلبان صدیق» برای دومین‌بار به کتابفروشی‌ها آمد

تصاویری از بازداشت عامل حمله به کنسولگری ایران در پاریس

واکنش ایران به وتوی قطعنامه عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل از سوی آمریکا

کنایه همتی به رئیسی با انتشار این ویدئو: مردم همچنان در انتظار چنین دولت کارآمدی هستند

جزئیات حادثه امنیتی در بخش کنسولی سفارت ایران در پاریس

گفتگوی امیرعبداللهیان و فیدان؛ تاکید ایران و ترکیه بر ضرورت آتش‌بس فوری در غزه

همکاری اسلامی: حق وتو آمریکا، ناقض مفاد سازمان ملل متحد است

رئیس دومین بانک بزرگ روسیه: سوئیفت باید از بین برود

پیش بینی تولید 13.5 میلیون تن گندم در سال جاری

سقوط سهام آسیا

نتیجه‌ی عدم توجه به جلو در رانندگی

برنامه‌ریزی ناسا برای تجدید قوای کاوشگر ستاره‌های نوترونی

اهمیت بجا آوردن شکر خدا در جلد هفتم کتاب «طعم شیرین خدا»

دانشجو: حادثه امنیتی سفارت ایران در پاریس پایان یافت

موضع اردوغان درخصوص حادثه اصفهان

ظریف: عدم محکومیت تجاوز اسرائیل توسط شورای امنیت، ایران را ناگزیر به دفاع مشروع کرد

وقوع حادثه امنیتی مقابل سفارت ایران در پاریس؛ عامل حمله دستگیر شد

کاهش مجدد رتبه اعتباری رژیم صهیونیستی

مرغ کیلویی چند؟

روند ادامه‌دار کاهش قیمت سکه

قسمت هایی واقعی از کارتون تام و جری!

حکمت/ کجای مجلس بنشینیم؟

وقوع حادثه امنیتی در مقابل سفارت ایران در پاریس

آمریکا: در هیچ اقدام تهاجمی علیه ایران شرکت نکردیم

چین: در کنار مردم فلسطین هستیم

هدیه یک میلیارد دلاری بایدن به اسرائیل

نویسنده آمریکایی: خاورمیانه در پرتگاه جنگ گسترده‌تری است که هیچ‌کس نمی‌خواهد

خانه‌های کلنگی تهران چند؟

قانون اساسی برخاسته از نماز

گوناگون/ برج یاقوت کبود بعد از 20 سال گل داد!

4 گوشه دنیا/ پرموترین پسر جهان که مبتلا به «سندرم گرگینه» است

محافظت اردک مادر از جوجه اردک هایش در برابر حواصیل

درگیری حیوانات در طبیعت

یک بمب‌افکن میکرومقیاس برای مقابله با تومور سرطانی ساخته شد

صحبت های شنیدنی دکتر انوشه

جزئیات مقابله سامانه‌های پدافند هوایی با اشیای مشکوک در آسمان اصفهان

دستور فرمانده به یگان‌های امدادی سپاه برای کمک به سیل‌زدگان

فنلاند قواعد پناهندگی را تشدید می‌کند

10 هزار بی خانمان در پی تخریب دو هزار خانه در مرکز غزه

آپارتمان مخفی در نوک برج ایفل

آبشار زیبای شن لونگ در چین

خوش و بش جالب خرس با یک راننده!

بادبان ناسا بر فراز زمین برافراشته می‌شود!

«نشان سبز» درباره زندگی پیامبر اکرم (ص) منتشر شد

راهپیمایی حمایت از مردم غزه و عملیات وعده صادق در مشهد، گرگان و کرمان

کرملین: از ایران و اسرائیل می‌خواهیم خویشتن‌داری کنند

حاج‌علی‌اکبری: عملیات وعده صادق یک طوفان‌الاقصی ایرانی بود

درخواست وزرای خارجه گروه 7 از ایران و اسرائیل: از هرگونه تشدید تنش اجتناب کنید