ایران پرسمان
سرمقاله حمایت/ معمای امنیت!
پنجشنبه 13 آذر 1399 - 09:36:37
ایران پرسمان - حمایت / « معمای امنیت! » عنوان سرمقاله روزنامه حمایت نوشته حسام الدین برومند است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
شواهد و قرائن غیرقابل انکار از سرنخ های ترور دانشمند ممتاز هسته ای و دفاعی کشورمان، نشان می دهد رژیم صهیونیستی متهم ردیف اول این جنایت است. جنایتی که با چراغ سبز آمریکا همراه بوده و دم خروس دونالد ترامپ خیلی زود بیرون زد وقتی که در واکنش به این ترور، توئیت خبرنگار اسرائیلی (یوسی ملمن) و همکار با موساد را بازنشرکرد. همچنانکه روزنامه نیویورک تایمز هم ساعاتی پس از این ترور با انتشار گزارشی به نقل از سه مقام امنیتی، افشاء کرد که «اسرائیل پشت پرده ترور دانشمند ایرانی بوده است.» نتانیاهو هم که مدتهاست در بحران سیاسی به سر می برد ، دقایقی پس از ترور نوشت: «می‌خواهم لیست کار‌هایی را که این هفته انجام داده‌ام، با شما به اشتراک بگذارم، البته لیست کوچکی است و نمی‌خواهم شما را از همه این کار‌ها مطلع کنم. ولی می‌خواهم به شما بگویم که یک چیزی در خاورمیانه به راه افتاده و دوره پر تنشی در پیش خواهیم داشت؛ شنبه خوبی داشته باشید.» اکنون فارغ از نشانه ها و کدهایی که نقش رژیم آدمکش صهیونیستی را در این ترور عیان و نمایان می کند، این یادداشت می کوشد ترور شهید فخری زاده را در یک پازل امنیتی و از دریچه نگاه علمی واکاوی کند. از همین روی، ناگزیر تلاش شده تا محاسبات صهیونیست ها از این ترور را با توجه به موضوع "معمای امنیت در نظریه نئورئالیسم" بررسی کنیم.
یکی از تئوری های معروف در روابط بین الملل، نظریه نئورئالیسم (نو واقع گرایی) است. به طور خلاصه، نئورئالیسم نظریه ای است که سطح تحلیل خود را ساختار نظام بین الملل قرار داده است. به گفته "کنت والتز" (بنیانگذار مکتب نو واقع گرایی)، ساختار آنارشیک نظام بین الملل، همه دولتها را مجبور می کند که در محیط بین المللی به شکل یکسانی عمل کنند؛ بدین معنا که دولتها در محیط بین المللی مبتنی بر اغراض جاه طلبانه که قوانین بین المللی هم ضمانت اجرای خاصی ندارد، به دنبال حداکثر سازی قدرت و افزایش امنیت خود هستند. از کلیدی ترین مفاهیم نئورئالیسم، مفهوم معمای امنیت (Security Dilemma) است که رابطه بسیار اساسی و مستقیمی با مفهوم قدرت دارد. برگرفته از قول "جان مرشایمر" اساس معمای امنیت در قالب یک مثال، اینگونه است که کشور "الف" برای تضمین بقا، و افزایش قدرت و ضریب امنیتی خود دست به اقداماتی می زند که همین اقدامات با واکنش دولت "ب "مواجه شده و کشور "ب" از ترس بر هم خوردن موازنه، اقداماتی را در مقابل دولت "الف "انجام می دهد و این اقدامات، امنیت کشور "الف" را بیشتر به خطر می اندازد و این چرخه همچنان ادامه پیدا می کند. این بیان "جان هرتز"، نخستین طراح مسئله ی معمای امنیت در سال 1950، خواندنی است : «تلاش برای حفظ و کسب امنیت در برابر حملات دیگران، دولتها را در مسیری قرار می دهد تا قدرت بیشتری را به منظور رهایی از اثر قدرت دیگران کسب کنند؛ موضوعی که خود به خود، موجبات ناامنی دیگران را فراهم می آورد و آنان را برای آمادگی در مقابل بدترین وضعیتها مجبور می کند؛ از این رو، هیچ کس نمی تواند در جهانی که واحدها در حال رقابت با یکدیگرند، احساس امنیت کامل کند؛ چرا که رقابتهای قدرت در آن وجود دارد و دور باطل انباشت قدرت و امنیت در آن موجود است».
بنابراین اکنون این سوال به میان می آید که صهیونیست ها از ترور دانشمند هسته ای و دفاعی کشورمان چه برآورد و محاسبه ای داشته اند؟ ابتدا باید گفت؛ رژیم صهیونیستی به دنبال افزایش قدرت و امنیت خود است چون می داند که مدتهاست موازنه قوا در خاورمیانه به ضرر این رژیم پیش می رود و امروز جریان مقاومت به عنوان دست برتر در تحولات ، به افول و فروپاشی این رژیم نحسِ نجس، سرعت بخشیده است. در همین امتداد ، رژیم صهیونیستی، ایران اسلامی را بزرگترین تهدید امنیتی خود در منطقه و جهان می داند و به اصطلاح تلاش می کند تمامی توان خود را به کار بگیرد تا در رقابت بر سر حداکثر سازی قدرت و افزایش ضریب امنیتی از ایران اسلامی عقب نیفتند.
از سوی دیگر؛ رژیم صهیونیستی به خوبی می داند که توانمندی مثال زدنی ایران در دو موضوع هسته ای و موشکی می تواند به اقتدار ایران کمک کرده و موازنه قوا را در کنار سایر مولفه ها در منطقه خاورمیانه به نفع ایران اسلامی تغییر داده است. همچنین صهیونیستها این را هم به خوبی می دانند که فشارها و تحریم های آمریکا و کشورهای اروپایی نتوانسته است ایران اسلامی را در این دو حوزه متوقف کند. بنابراین به تصور سران رژیم صهیونیستی، تنها دو راه باقی می ماند؛ یکی حمله به تاسیسات هسته ای ایران که تبعات و هزینه آن را غیرقابل ارزیابی می دانند و راه دوم ترور دانشمندان هسته ای و موشکی ایران با هدف ایجاد مانع در مسیر پیشرفت جمهوری اسلامی در این دو حوزه است. بر اساس این منطق کور طی سال های اخیر، چند تن از دانشمندان کشورمان را در حوزه هسته ای و موشکی ایران ترور کرده اند که آخرین مورد آن ترور دکتر « محسن فخری زاده» بود.
اما نکته کلیدی این است که با این ترور و ترورهای مشابه، رژیمی با مختصات رژیم صهیونیستی وارد تله معمای امنیت نیز می شود چرا که هرچند هدف از ترورها توقف رشد ایران اسلامی در دو حوزه موشکی و هسته ای و در نتیجه افزایش ضریب امنیتی اسرائیل است اما با هر تروری، جمهوری اسلامی مصمم تر می شود تا توان خود را در دو بخش موشکی و هسته ای با جدیت بیشتری دنبال کند و این همان چیزی است که نئو رئالیست ها از آن به معمای امنیت نام می برند. صورت ساده مسئله این است که رژیم صهیونیستی برای افزایش امنیت خود دست به کارهایی می زند که همان اقدامات، امنیت آنها را بیشتر به خطر می اندازد. به تعبیر دیگر، اگر هدف اصلی سران این رژیم رو به افول و شخص نتانیاهو ایجاد اختلال در برنامه هسته‌ای و موشکی ایران است تا امنیت خودشان را افزایش بدهند و به اصطلاح موازنه قدرت را به نفع خود در منطقه رقم بزنند، دچار خطای راهبردی در تحلیل هستند؛ چون عملا عزم ایران اسلامی را برای پیگیری های پرشتاب علمی و توان موشکی و هسته ای چند برابر می کنند. همچنان که رهبر حکیم انقلاب، به عنوان عالی ترین مقام رسمی کشور پس از ترور شهید فخری زاده بر پیگیری تلاش علمی و فنی آن شهید در همه‌ بخشهایی که وی بدانها اشتغال داشت، تاکید کردند. و این حقیقتی است که در مخیله تنگ و تاریک صهیونیستها راه پیدا نمی کند. 

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/225960/سرمقاله-حمایت--معمای-امنیت!
بستن   چاپ