ایران پرسمان - آخرین خبر / «در یک صبح گرم و آفتابی، زیر آسمان صاف آبی دوستداشتنی، نگراناسور چشمهایش را باز کرد. او دندانهای تیز ریزهمیزهاش را مسواک زد. سر و دمش را هم شست... به روزی فکر میکرد که برایش نقشههای جورواجور کشیده بود و یک عالمه برنامه داشت... اما هنوز خیلی دور نشده بود، خیلی هم طول نکشیده بود، پیش از اینکه حتی نقشهاش را بچیند. انگار یک چیزی سر جایش نبود... آیا به اندازهی کافی خوراکی داشت؟ یعنی نوشیدنی کافی با خودش آورده بود؟ این نگراناسور همیشه یک چیزی داشت که خیلی به آن فکر کند و نگران باشد.»
همهی ما در بخشهایی از زندگیمان نگراناسوری هستیم که پیشتر از عملی شدن نقشههایمان، اتفاقات بد را پیشبینی میکنیم. گاهی نمیدانیم نگرانی و ترسی که داریم به جاست یا همان چیزی درست است که مامان نگراناسور همیشه میگوید:
«تو باید با همهی قدرتت تلاش کنی. اگر آخرش همهچیز به خوبی و خوشی تمام نشد، هنوز به آخر ماجرا نرسیدهای.»
نگراناسور، نوشتهی ریچل برایت و با تصویرگری کریس چترتون احساس ترس ما نسبت به آینده و اتفاقاتِ پیشبینینشده را به تصویر میکشد. نگراناسور با لطافت یک پیکنیک در روز قشنگ آفتابی به ما نشان میدهد که چطور باید پروانهی نگرانیمان را پر بدهیم تا در لحظه زندگی کنیم.
برگرفته از اینستاگرام pardis_ketab
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/300020/نگراناسور-همیشه-یک-چیزی-داشت-که-خیلی-به-آن-فکر-کند-و-نگران-باشد