ایران پرسمان
قند پارسی/ لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
دوشنبه 11 مرداد 1400 - 05:13:21
ایران پرسمان - آخرین خبر /یکی را از مُلوکِ عجم(1) حکایت کنند که دستِ تطاول(2) به مالِ رعیّت دراز کرده بود و جور و اذیّت آغاز کرده، تا به جایی که خلق از مکایدِ(3) ظلمش به جهان برفتند(4) و از کُربتِ جَورش(5) راهِ غربت گرفتند. چون رعیّت کم شد ارتفاعِ ولایت(6) نُقصان پذیرفت(7) و خزینه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.
هر که فریادرسِ روز مصیبت خواهد
گو در ایّامِ سلامت به جوانمردی کوش
بنده‌ی حلقه به گوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
باری، در مجلسِ او، کتاب شاهنامه می‌خواندند در زوالِ مملکتِ ضحّاک(8) و عهدِ فریدون. وزیر مَلِک را پرسید: "هیچ توان دانست فریدون که گنج و مُلک و حَشَم نداشت چگونه بر وی مملکت مقرّر شد؟(9)" گفت: چنان که شنیدی خلقی بر او به تعصّب(10) گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت. پس گفت: "ای مَلِک، چون گرد آمدنِ خلقی موجبِ پادشاهی است تو مر خلق را پریشان برای چه می‌کنی؟ مگر سر پادشاهی کردن نداری؟"
مَلِک گفت: موجبِ گرد آمدن سپاه و رعیّت چه باشد؟ گفت: "پادشه را کَرَم باید تا بر او رعیّت گرد آیند و رحمت(11) تا در پناهِ دولتش ایمن(12) نشینند و تو را این هر دو نیست...!"
گلستان باب اول
سعدی
توضیحات:
(1) پادشاهان ایران
(2) تعدی و تجاوز
(3) حیله‌ها
(4) به دیگر جاهای جهان مهاجرت کردند
(5) اندوه حاصل از ظلم و ستم
(6) عایدات مملکت
(7) کاهش یافت
(8) پادشاهی ضحّاک
(9) چگونه پادشاهی و فرمانروایی به دست او قرار گرفت
(10) حمایت و جانبداری
(11) مهربانی و بخشایش
(12) در امن، دل آسوده

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/311527/قند-پارسی--لطف-کن-لطف-که-بیگانه-شود-حلقه-به-گوش
بستن   چاپ