داستانک/ این آب به دردم نمىخورد!
دانش و فناوری
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - راسخون / اول صبح آرام و خونسرد، مشغول وضو گرفتن با ته ماندهى آب قمقمهاش بود. گفتم: «این آب حیف است. فردا عملیات داریم. شاید دو، سه روز بىآب بمانیم. آن وقت مىخواهى چکار کنى؟!»
با همان آرامش گفت: «من، فردا مسافر هستم! این آب به دردم نمىخورد!»
چند ساعت بعد هنوز ظهر نشده، او پرندهى سبکبالى شد و پرواز کرد و رفت.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/161526/