ایران پرسمان - ایکنا /
دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، با بیان اینکه گاهی نام میان رشتهای بر روی مطالعات قرآن و علوم میگذارند در حالی که میان رشتهای شکل نگرفته است به رواج مُد در حوزه علم در ایران اشاره کرد و گفت: باید بدانیم کدام قسم از مطالعات به معنای دقیق کلمه میان رشتهای هستند و کدامیک نیستند. متأسفانه اخلاقی بین ایرانیان رواج یافته است و آن مُد و فشن در حوزه علم است، یعنی وقتی موضوعی باب شد، همه دوست دارند در مورد آن وارد شوند و درباره آن حرف بزنند.

بازار
![]()
به گزارش ایکنا، احمد پاکتچی؛ دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چهارم آبانماه در نشست علمی «مطالعات میان رشتهای؛ ️چیستی و الزامات» که از سوی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد با بیان اینکه در حال حاضر شاهد مطالعات مختلفی با عنوان مطالعات میان رشتهای قرآن کریم در دانشگاههای متعدد هستیم، گفت: این بحث بیش از دو دهه در فضای دانشگاهی ما مطرح است و همچنان با صورت مسائل جدی مواجهیم و در مورد چیستی این مطالعات اختلاف زیادی وجود دارد.
وی افزود: در غرب وقتی موضوع میان رشتهای مطرح شد، مقصود این بود رشتهها از حالت تک روی بیرون بیایند و با یکدیگر، هم افزایی داشته باشند و پیوند میان رشتهها برقرار شود اما واقعیت این است که انتظار میرود دو طرف گفتوگو همه از جنس علم باشد، لذا اگر رابطهای بین یک علم با یک حوزهای که از جنس علم نیست مطرح شود، اتفاق بین رشته ای ایجاد نخواهد شد.
دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: به عنوان نمونه اگر رشته طراحی را با صنعت خودرو تلفیق کنیم این صنعت، رشته علمی نیست؛ لذا نمیتوانیم ادعا کنیم مطالعه میان رشتهای اتفاق افتاده بلکه مطالعه کاربردی رخ داده است یا اگر دانشی مثل روان شناسی را برای آموزش و پرورش که یک نهاد اجتماعی است به کار ببریم، تولید علم میان رشتهای نشده است؛ بلکه یک علمی را برای یک نهاد، کاربردی کردهایم و نهایت بتوانیم بگوییم یک شاخه روان شناسی کاربردی است؛ یا اگر حوزهای از دانش مانند معنا شناسی را برای ترجمه متون که یک فعالیت ادبی است و رشته علمی محسوب نمی شود به کار ببریم، لذا کاربست معنا شناسی در حوزه ترجمه متون یک شاخهای از آن است که کاربردی شده و میان رشتهای شکل نگرفته است(میگوییم معنا شناسی کاربردی) اما یک چرای بزرگ وجود دارد.
وی اضافه کرد: اگر ما بجای آنکه از خود ترجمه و کاربردی سازی زبان شناسی و معنا شناسی در حوزه ترجمه سخن بگوییم، از دانشهای دیگری صحبت کنیم که آن دانشها هم میتوانند درگیر ترجمه شوند و زبان شناسی یا معنا شناسی را در دیالوگ با آن دانش و رشته قرار دهیم در آن صورت مطالعه میان رشته ای شکل گرفته است، مثلا روان شناسی و جامعه شناسی ترجمه به عنوان یک حوزه کاربردی اگر با هم وارد دیالوگ شوند در واقع روان شناسی یا زبان شناسی با جامعه شناسی با هم وارد دیالوگ شدند و موضوع کابردی آنها ترجمه است. در مورد آموزش و پرورش ممکن است شاخهای داشته باشیم با عنوان دانش تربیت داریم که یکی از شاخههای روان شناسی در معنی گسترده خود است لذا در بعضی مواقع نام دانشکدههای روانشناسی را روان شناسی و علوم تربیتی قرار میدهند. اگر آموزش و پرورش را از منظر این دانش (پداگوژی) مورد مطالعه قرار دهیم و ارتباطی بین تربیت با شاخه دیگری از علم مانند جامعه شناسی ایجاد کنیم در این صورت دانش میان رشتهای شکل گرفته است که هر دو طرف آن کاربردی است. از یک سو پداگوژی که الگوهای روان شناسی را در حوزه تعلیم و تربیت بکار بگیرد از طرفی دانشی است که الگوهای جامعه شناسی در این حوزه، لذا روان شناسی و جامعه شناسی در مقام دیالوگ و گفتگو قرار میگیرند.
پاکتچی با تأکید بر اینکه این ظرافت در مطالعات قرآن نیز مهم است، گفت: همین صورت مسئله در مورد مطالعات میان رشتهای قرآن نیز مطرح است؛ گاهی بر روی برخی پژوهشها نام میان رشتهای گذاشته میشود در حالی که میان رشتهای شکل نگرفته است؛ مثلا کسی بخواهد دانش زیست شناسی را برای مطالعه قرآن به کار بگیرد مانند کسانی که درباره رشد گیاهان از منظر قرآن مطالعه کنند یا مطالعه جنین شناسی (مراحل شکل گیری جنین در قرآن)، اینها کار میان رشتهای دانشی نیست؛ گرچه معروف است که نام میان رشتهای برای آن میگذارند؛ در حقیقت کابردی سازی است. یعنی فردی که در زمینه زیست شناسی و جنین شناسی تخصص دارد و میخواهد از تخصص خود برای مطالعه برخی آیات قرآن استفاده کند، چون علم دیگری در مقابل قرار نگرفته که دیالوگی اتفاق بیفتد.
قرآن، رشته علمی نیست
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اضافه کرد: یکی از سوء تفاهمات رایج در حوزه علوم قرآن و حدیث این است که در بسیاری از مواقع آن علوم را از ابتدای کلمه برمیداریم و قرآن را به عنوان رشته معرفی میکنیم، در حالی که قرآن کریم یک کتاب آسمانی و متن مقدس است نه یک رشته علمی و اگر قرار باشد دیالوگی رخ دهد نمیتواند بین قرآن و یک رشته علمی اتفاق بیفتد و نامش را میان رشتهای بگذاریم.
پاکتچی تصریح کرد: البته اگر یک رشته علمی باشد که در مورد قرآن تحقیق کند و رشته علمی دیگری بخواهد درباره قرآن تحقیق کند و این دو رشته وارد دیالوگ شوند، در آن صورت مطالعات میان رشتهای شکل میگیرد، به تعبیر دیگری تمام مطالعات میان رشتهای که مضاف با قرآن هستند مثل زیست شناسی و فیزیک، جامعه شناسی و روان شناسی در قرآن و ... این ظرفیت را دارند که بخواهند وارد مطالعات میان رشتهای شوند اما دو یا چند طرف این مطالعه باید از جنس علم باشند (خود قرآن طرف مطالعه میان رشتهای و یک رشته علمی نیست) بنابراین نمیتوان نام هر پژوهش، مقاله و پایاننامهای را میان رشته ای نامید.
پاکتچی به رواج مد در حوزه علم در ایران اشاره کرد و ادامه داد: بدون اینکه بخواهم وسواس در مورد نامگذاری یک رشته میان رشتهای داشته باشیم چون بحث درباره چیستی و الزامات مطالعات میان رشتهای است اهمیت دارد که بدانیم کدام قسم از مطالعات به معنای دقیق کلمه میان رشتهای هستند و کدامیک نیستند. متأسفانه یک اخلاقی در بین ایرانیان رواج یافته است و آن مد و فشن در حوزه علم است، یعنی وقتی موضوعی باب شد، همه دوست دارند در مورد آن وارد شوند و درباره آن حرف بزنند. مثلا در دورهای معنا شناسی و گاهی میان رشتهای مد میشود که آسیب جدی بدنبال دارد، لذا با مقالاتی مواجه میشویم که نام میان رشتهای بر روی آن میگذارند اما نویسنده همان کار سنتی خود را در آن انجام داده که باعث ایجاد انبوهی از سوء تفاهم است. به تعبیری به کار گرفتن تعبیر میان رشتهای در جایی که دیالوگ بین یک، دو و چند رشته رخ نداده است میتواند بسیار خطرناک و زمینهساز سوء برداشت بسیاری باشد.
گونههای تعامل علمی بین رشتهها
عضو شورای پژوهشی گروه مطالعات میان رشتهای قرآن کریم با بیان اینکه چگونه دو یا چند رشته میتوانند با هم کار کنند، گفت: دو گونه و مدل اصلی برای کار کردن چند رشته یا دو رشته داریم؛ دو نوع تعامل میتواند بین دو یا چند رشته علمی ایجاد شود؛ یکی اینکه یک رشته علمی دستاوردهای خود را در اختیار رشته علمی دیگر قرار میدهد، یک علم دهنده و دیگری گیرنده، یک علم خادم و دیگری مخدوم است؛ مثلا در تمام دانشگاههایی که علوم سیاسی تدریس میشود یا در بین کسانی که مطالعات سیاسی دارند، تاریخ نقش محوری و مهمی دارد، لذا واحد درسی زیادی با عنوان تاریخ دارند؛ یعنی اگر کسی بخواهد در علوم سیاسی در مورد ایران مطالعه کند با وجود آنکه کار علوم سیاسی این نیست که درباره گذشته تاریخی ایران توجهی کند اما دانستن گذشته تاریخی ایران میتواند به او کمک کند که تحلیلهای بهتر و دقیقتری انجام دهد. از این رو علوم سیاسی از دستاوردهای علم تاریخ برای اینکه تئوری پردازیهای رشته خود را انجام دهد استفاده میکند اما بر عکس اتفاقی رخ نمیدهد یعنی هر قدر دانشمندان علوم سیاسی از تاریخ بهره میبرند دستاورد خاصی برای تاریخ ندارند؛ مثلا در عهدنامه گلستان و ترکمانچای اگر به تحلیلهای سیاسی روز مراجعه کنیم معاهدات امروزی را به آن معاهدات تشبیه میکنند اما این سخنان چیزی به آن دو عهدنامه گذشته افزوده نخواهد کرد، فقط از آن دست مایه استفاده میکنند، تولیدی که بخواهد اضافه شود وجود ندارد، لذا تاریخ در نقش سرویس دهنده و علم سیاست به عنوان سرویس گیرنده است.
نماینده دائم ایران در یونسکو با بیان اینکه مثلا در نظریه منطقه حائل(بافر زون) توانسته به تحلیل حوادث تاریخی کمک کند، تصریح کرد: این نظریه میگوید قدرتهای بزرگ برای کاهش اصطکاک نظامی، تلاش میکنند تا مناطق حائل بین دو قلمرو قدرت بزرگ ایجاد کنند مثلا بین شوروی سابق و آمریکا وجود شاهد مناطق حائل از این دست مثل فنلاند و... بودیم که از این تنشها جلوگیری کند. این نظریه وارد تاریخ شد و مورخان گفتند مناطق حائل بین روم و ایران باستان نیز وجود داشت. البته من نمیگویم یک دانش همیشه گیرنده و دیگری دهنده است اما عمدتا در بین این دو علم تاریخ دهنده است.
پاکتچی با بیان اینکه گاهی یک دانش، روش و اصطلاحات و متد خود را به علم دیگری میدهد مثلا در علم اقتصاد، اصطلاح اقتصاد خرد و کلان شکل گرفت و بعد وارد علوم مختلفی شد، اظهار کرد: این اصطلاح وارد علوم دیگر شد تا جایی که آقای فرهاد ساسانی، معنا شناس برجسته کشور کتابی با عنوان معنا شناسی خرد نوشت و این اصطلاح را از اقتصاد گرفت و وارد معنا شناسی کرد و قرار است کتابی برای معنا شناسی کلان نیز بنویسند.
نماینده دائم ایران در سازمان علمی فرهنگی یونسکو با بیان اینکه گاهی دو یا چند علم با هم مرتبط شده و محصولشان یک مولود جدید(حوزه دانشی جدید) است که قبلا وجود نداشته، ادامه داد: در اینجا هم افزایی بین علوم و تولید یک دانش جدید است؛ بهترین نمونه برای این نوع تعامل بین چند رشته، حوزهای است که به عنوان علوم شناختی است؛ زبان شناسی، روان شناسی، انسان شناسی، فلسفه، علوم رایانه و... با هم تعامل پیدا کردند و با الحاق علوم دیگر سبب ایجاد علوم شناختی شدند که تحول در دانش حساب میشود. شاخهای در علوم به نام «دانش رنگ» داریم که یک طرف فیزیک و طرف دیگر روان شناسی و مطالعات فرهنگی و ... است و یکی از پیچیدهترین شاخهها نیز دانش مطالعات آشوب است که در آن فیزیک و علوم سیاسی و ... نقش دارد که آشوب را مورد مطالعه قرار میدهد.
پاکتچی با بیان اینکه این دو نوع رابطه بین علوم فاصله بسیاری با هم دارند، افزود: آیا در مورد قرآن کریم نیز میتواند چنین دو رویکردی ایجاد شود؟ جواب مثبت است اما آنچه ما تا کنون بیشتر مواجه با آن داشتیم مطالعات نوع اول بود، یعنی علمی دستاوردهایش مورد استفاده رشته علمی دیگر قرار گیرد اما اینکه علوم مختلفی در ارتباط با هم قرار گیرند و از آنها محصولی متولد شود به صورت تئوری امکان پذیر است یا خیر؟ نمونهای را نمی شناسم اما میشود انتظار داشت در آینده بوجود آید. اگر بخواهیم نامی برای این دو مطالعه قرار دهیم مطالعه نامتوازن(جایی که نسبت مطالعه میان رشتهای دهنده و گیرنده است) و متوازن(جایی که نسبت این مطالعه ازدواج است و محصول جدیدی متولد میشود).
شرط پیوند علوم، سنخیت است
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به پیوند میان اعضا و تشابه آن با پیوند علوم اشاره کرد و ادامه داد: پیوند اعضا موضوع رایجی در دنیای کنونی است اما وقتی قرار است عضوی از بدن دهنده را به گیرنده منتقل کنند آزمایشات متعدد انجام میشود تا بین عضو دهنده و گیرنده سنخیت وجود داشته باشد در علوم انسانی نیز نمیتوان هر چیزی را به چیزی دیگری پیوند زد؛ گیلاس و آلبالو را میتوان بهم پیوند زد اما از پیوند هندوانه با آلبالو چیزی به دست نمیآید؛ برخی تصور میکنند هر علمی را میتوان به دیگری پیوند زد.
وی ادامه داد: یکی از دانشجویان دکتر کوروش صفوی که از مفاخر ادبیات و زبان شناسی بودند در کارشناسی، مامایی و در فوق لیسانس زبان شناسی خوانده بود و قصد داشت پایان نامه خود را موضوع مشترکی بین مامایی و زبان شناسی قرار دهد اما آیا چنین چیزی ممکن است؟ اگر هم امکان آن باشد باید زمینه لازم فراهم شود و البته گاهی خیلی هم زمانبر است.
پاکتچی اظهار کرد: یک زبانشناس روس(ساکولین)؛ زبان شناس معروف روس) براساس دانش اقتصاد، مفهوم اقتصاد زبان را وارد علم زبانشناسی کرد و گفت همانطور که منابع اقتصادی محدودند منابع زبانی نیز محدود هستند؛ لذا یک دستور زبان واژگان نامحدود ندارد و در نهایت ایشان نظریه اقتصاد زبانی را مطرح کرد.
وی با تأکید بر اینکه علوم باید با تدبیر و برنامهریزی بهم پیوند بخورند نه اینکه بدون ایجاد زمینه این کار را انجام دهیم، اضافه کرد: علوم از نظر خاستگاه خود تفاوت زیادی با هم دارند؛ ما تقسیمبندی علوم تجربی و علوم انسانی را در صد ساله اخیر داریم؛ این دو علوم از نظر میزان ابژه، سوژه، مبانی و منطق آنان اختلاف زیادی دارند. مثلا میخواهیم بین علوم حدیث و علم پزشکی رابطه برقرار کنیم؛ این کار بسیار پیچیده و ظریف است و به آسانی قابل تحقق نیست در حالی که برخی از عزیزان آن را خیلی آسان میدانند.
پاکتچی افزود: مسئله دیگر تمایز بین علوم فهمی و علوم کشفی از منظر دیلتای است که اگر به آن توجه نشود آسیب زیادی به ما خواهد زد؛ مثلا جرم شناسی از علوم کشفی است، زیرا دنبال کشف علل جرم انگاری از منظر جرم شناسی است در حالی که علوم قضا و حقوق در زمره علوم فهمی است و این دو وقتی وارد دیالوگ میشوند چالشهای جدی بین آنان وجود دارد. در مطالعات میان رشتهای قرآن نیز دقیقا با این مسئله مواجهیم یعنی از یک طرف با تفسیر و علم تفسیر قرآن مواجهیم و از طرف دیگر قصد داریم آن را با زیست شناسی، فیزیک و ... مرتبط کنیم؛ لذا دیالوگ بین این دو علوم کشفی و فهمی دشوار است البته نه اینکه امکانپذیر نیست اما مقدمات پیچیده و سختی برای برقراری دیالوگ بین آنها وجود دارد که نتیجه سودمندی داشته باشد، متأسفانه بسیاری از اتفاقاتی که رخ میدهد چون این تدابیر را ندارند با سوء برداشتهای زیادی مواجهیم.
علم نقدناپذیر نداریم
پاکتچی با بیان اینکه علم نقدناپذیر نداریم، تصریح کرد: برخی میگویند چون متون مقدس نقدپذیر نیستند اگر پیوند بین علم و قرآن صورت بگیرد نقد ناپذیر خواهد شد؛ در حالی که متن مقدس، متن مقدس است که زمینه برای مطالعات مجموعه رشتههای علمی است؛ لذا رشتههای علمی که این متن را مورد مطالعه قرار میدهند ولو قدیمیترین آن یعنی علم تفسیر نقدپذیر است و ما میتوانیم برداشت یک مفسر را نقد کنیم.
عضو شورای پژوهشی گروه مطالعات میان رشتهای قرآن کریم با بیان اینکه اگر یک دانش در دیالوگ با دانش دیگر نقش مؤثری در تولید دانایی و نتیجه داشته باشد مطالعه میان رشتهای است، گفت: در مورد دانش سلامت معنوی با تأکید بر اینکه این رشته، بین رشتهای از نوع هم افزایی است به کلمه علم نافع اشاره کرد و افزود: علم نافع در قرآن و روایات مطرح است اما به نظر بنده از آن سوء برداشت شده است.
وی در پایان گفت: علم تفسیر نمونهای از پیوند موفق بین چند علم است؛ زیرا در این علم، اصول، قواعد، علم لغت، صرف و نحو، اطلاعات تاریخی و ... دخیل هستند. علومشناختی و برخی گرایشات در علوم نیز نمونههای موفق پیوند بین علوم است.