ایران پرسمان - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
به یاد حاج داوود کریمی، از فرماندهان جنگ ایران و عراق
علیرضا گوهری| شانزدهم شهریور 1383 سالگرد درگذشت مردی است که نامش روزگاری در فهرست بلند فرماندهان سپاه پاسداران میدرخشید اما مرگش در سکوتی تلخ و به دور از تشریفات رسمی رقم خورد:«حاجداوود کریمی»؛ فرماندهای که از دل انقلاب برخاست، در خونینترین روزهای جنگ ایران و عراق میان رزمندگان زیست، در حساسترین جایگاههای نظامی سپاه ایستاد و در نهایت به حاشیه رفت. 21 سال از مرگ او گذشت. سرنوشت او، روایت نسلی است که برای آرمانهای انقلاب جنگید اما به دلیل تفاوت نگاههای سیاسی، کنار گذاشته شد. اتفاقی که در دهه اول و دوم انقلاب برای بسیاری از رزمندگان جبهه، فرماندهان، سیاسیون و برخی از چهرهها رخ داد و آنها ناگهان حذف و کنار گذاشته شدند.
داوود کریمی پیش از انقلاب از فعالان مذهبی در شبکههای مبارزاتی علیه رژیم پهلوی بود. او نه در پی نام و شهرت بلکه بیشتر به دنبال عمل بود. همین ویژگی عملگرایانه موجب شد پس از انقلاب به سرعت وارد سپاه شود و در ساختار این نهاد نظامی مردمی، نقشآفرین شود. او از همان نخستین سالهای تشکیل سپاه، مأموریتهای حساس را به عهده گرفت و در ساختار فرماندهی جا باز کرد. وقتی جنگ آغاز شد، نام کریمی در کنار فرماندهان میدانی سپاه قرار گرفت؛ ابتدا در سپاه منطقه 10، سپس منطقه 7 کشور، ستاد عملیات جنوب و در نهایت فرماندهی سپاه 11 قدر. او از جمله فرماندهانی بود که بر میدان جنگ تسلط داشت و مانند عموم فرماندهان جنگ، اهل نمایش و شعار نبود و در میان رزمندگان به صداقت، صراحت و سادهزیستی شناخته میشد.
همرزمهایش بعدها نقل میکردند که حاجداوود فاصلهای میان خودش و نیروهای خط مقدم نمیگذاشت. لباس و غذایش همان بود که سربازانش داشتند و همین رفتار، احترام ویژهای برایش به همراه آورد. برای بسیاری از جوانانی که در سالهای نخست جنگ راهی جبههها میشدند، او تنها یک فرمانده نبود بلکه الگوی تعهد و ایستادگی بود.
بازار ![]()
اما همه چیز برای او به میدان نبرد محدود نماند. در میانه دهه 60 در اوج اختلافات سیاسی و در زمانی که آیتالله منتظری قائممقام رهبری بود، کریمی از منتظری حمایت کرد و بر این حمایت ماند حتی زمانی که آقای منتظری از قائممقامی رهبری کنار گذاشته شدند. به همین دلیل، اتخاذ این سیاست، برای یک فرمانده نظامی، در فضای امنیتی و سیاسی آن سالها معنایی جز عبور از خط قرمزها نداشت. پس از برکناری مرحوم منتظری در سال 1368 بسیاری از حامیانش زیر فشار رفتند و کریمی نیز از جمله آنها بود. همین نزدیکی به آیتالله منتظری، باعث شد که راه بازگشتش به جایگاههای رسمی مسدود شود.
به تدریج او از ساختار نظامی کنار گذاشته شد. روایتهای مختلفی درباره چرایی این کنار گذاشتن وجود دارد؛ برخی معتقد بودند انتقادهایش از سیاستهای نظامی، او را مغضوب کرد و برخی دیگر میگویند تنها جرمش این بود که از منتظری حمایت کرد اما در هر حال نتیجه یکی بود؛ فرمانده کنار گذاشته شده بود.
اما این پایان ماجرا نبود. سرنوشتی تلختر به سراغش آمد. گویی در انتظارش نشسته بود. حاج اود که حالا کنار گذاشته شده بود، در دهه 70 بازداشت شد و مدتی را در زندان گذراند. برای دوستانش این اتفاق، بهخصوص درباره مردی که بخش بزرگی از عمرش را در میدانهای جنگ گذرانده بود، دردناک بود. ظاهرا حمایت از آیتالله منتظری و نقدهای صریح به شیوه اداره کشور در محافل خصوصی، وزیر وقت اطلاعات را مجاب کرده بود که او را بازداشت کند. علی فلاحیان در وزارت اطلاعات و آیتالله محمد یزدی در قوه قضائیه هر دو به این اتفاق کمک کردند که او بازداشت و روانه زندان شود. صراحت داوود کریمی، که پیشتر در میدان جنگ نقطه قوتش بود، در فضای سیاسی دهه 70 به جرم بدل شد. او به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» و «ارتباط با عناصر منتسب به بیت منتظری» بازداشت شد و مدتی را در زندان گذراند؛ تجربهای که برای فرماندهای که عمرش را در جنگ صرف کرده بود، معنایی جز تحقیر و شکست نداشت.
پس از آزادی، نه به سپاه بازگشت و نه دیگر در سیاست جایی داشت. درعوض به کارهای آزاد و فعالیتهای خصوصی روی آورد. زندگی او پس از آزادی، تبدیل شد به زندگی یک فرمانده سابق که همه چیزش را از دست داده بود. نه جایگاه اجتماعی داشت، نه درآمدی ثابت، نه حتی امکان بازگشت به گذشته.
روایتها حاکی از آن است که مدتی در کارهای ساختمانی فعالیت میکرد و گاه با دوستان قدیمیاش شراکتهای محدود اقتصادی داشت. زندگیاش ساده و بیادعا بود؛ خانهای معمولی، درآمدی نهچندان ثابت و دایره ارتباطیای محدود.
رابطه حاجداوود کریمی با همرزمان سابقش به شکلی سرد و محدود شده بود. بسیاری از دوستان قدیم یا برخی از فرماندهان به جایگاه پر نفوذ رسیده بودند و ارتباط خود را با حاجداوود کم کرده بودند. برخی دیگر که جایگاه و منصبی نداشتند نیز ترجیح میدادند، فاصلهای محتاطانه با او داشته باشند. حمایت از آیتالله منتظری به برچسبی تبدیل شده بود که در فضای سیاسی دهه 70 نه تنها پاک نمیشد بلکه برخی بر آن دامن هم میزدند. همین کافی بود تا بسیاری از دوستان قدیمی از دیدارش پرهیز کنند یا تنها در خلوت به او سر بزنند. معدود همرزمانی که هنوز به یاد رفاقت و سالهای جبهه مانده بودند، گاهی سراغش میرفتند اما این دیدارها هم بیشتر رنگ خاطره داشت تا تداوم یک دوستی زنده.
سرانجام در شانزدهم شهریور 1383 حاجداوود کریمی چشم از جهان فروبست. مرگی که نه با تشریفات پرزرقوبرق رسمی همراه شد و نه با یادکرد پرشکوه در رسانهها. تنها خانواده و معدود دوستانی که هنوز خاطرهای از او داشتند، سوگوار شدند. مرگ او یادآور سرنوشت تناقضآمیز نسلی است که از دل انقلاب برخاست، برای تثبیت انقلاب جنگید اما خود قربانی سیاستها و ساختارها شد. پایان زندگی حاجداوود کریمی بیش از هر چیز شبیه خاموش شدن چراغی بود که سالها روشن بود اما وقتی خاموش شد، کسی حتی متوجه تاریکیاش نشد.