ایران پرسمان - کیهان / «درباره آن 12 روز و خطرات سادهسازی آن» عنوان یادداشت روز در روزنامه کیهان به قلم جعفر بلوری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
96 روز از پایان جنگ تحمیلی 12 روزه میگذرد و واکنشها و مواجهه به آن به دلیل اهمیت موضوع همچنان ادامه دارد. این 12 روز جنگ -که برخی بر این باورند، هنوز تمام نشده است- از زوایای گوناگون در حال بررسی است، و هنوز سؤالهای زیادی درباره آن وجود دارد که به آن پاسخ داده نشده است. یکی از سؤالهای مهم، حجم خسارات و تلفاتی است که نیروهای مسلح کشورمان به رژیم صهیونیستی وارد کردهاند که ما اطلاع داریم، مسئولین امر از آن کاملا آگاهند اما بنا به مصالحی که برایمان قابل هضم و فهم نیست، اجازه انتشار آن را نمیدهند!
اما درباره نوع مواجهه با اتفاقات این 12 روز باید گفت، بدترین نوع «واکنش» و «مواجهه» با این جنگ 12 روزه «سادهسازی» و «ساده دیدن» آن است، و همینطور تلاش برای بهرهبرداریهای بیارزش سیاسی از مسئلهای که یکی از بااهمیتترین مسائل پیش روی ایران و ایرانی است. فهم بد مسئله، که یکی از نتایج «ساده دیدن» و «سادهسازی» مسائل است، به همان اندازه مضر است که خود مسئله که اینجا، منظور همان جنگ 12 روزه است؛ چرا که نوع مواجهه با یک مسئله ارتباط مستقیمی با تحلیل و فهم درست آن مسئله و در نتیجه، نوع واکنش ما دارد.
به عنوان مثال اینجا به دو مورد مواجهه یک جریان سیاسی خاص با مسئله ایران و دشمنانش اشاره میکنیم تا معنای «ساده دیدن» و «سادهسازی» مسئله برای دیرفهمترینها هم جا بیفتد. آقای مرعشی دبیرکل کارگزاران جایی میگوید: «اگر روحانی با ترامپ سلام و علیک میکردند، تحریمها برداشته میشد.» وقتی از او پرسیده میشود: «یعنی سلام سلام جوش تمام؟!» ایشان میگوید بله!
یا این مورد که: «...اگر یهودیان آمریکا نسبت به اهداف ایران و غایات ایران، احساس امنیت بکنند، دو تا تلفن میزنند. یکی به کاخ سفید و یکی به سنای آمریکا و میگویند ما احساس راحتی میکنیم. اینها به دنبال نابودی ما نیستند..» و بدین ترتیب مشکل ما با غرب حل میشود..!
بازار ![]()
برای فهم بهتر مسئله فقط به این یک مورد ارجاع داده و میگذریم. طبق دکترین بن گوریون، هیچ کشوری در منطقه نباید بزرگتر و قدرتمندتر از رژیم صهیونیستی باشد! این مفهوم یکی از ارکان اصلی و روشن دکترین بن گوریون و به طور کلی دکترین امنیت ملی رژیم جعلی اسرائیل است. با توجه به این دکترین، میتوان راز فشارها به ایران برای تعطیلی توان هستهای و موشکیاش را فهمید. همینطور راز تلاشهای این رژیم برای تجزیه ایران، سوریه، لبنان و....همینطور طرح موهوم «اسرائیل بزرگ» که نتانیاهو چندی پیش صراحتا به آن اشاره کرد و...آیا چنین رژیمی را میتوان با یک تلفن مهار و کشور را از شر چنین غده سرطانی حفظ کرد؟!
بنابر این ما فکر میکنیم یکی از دلایل مهم آنچه در 23 خرداد سال جاری رخ داد، «سادهسازی» مسئله و ساده دیدن امور بود که به «محاسبه غلطِ» هم ما و هم دشمن منجر شد. تصورش را بکنید وقتی این طیف تمام توجه و ظرفیت جامعه ایران را صرف مذاکره و تلفن و و قتل یک دختر به دست راننده تاکسی کرده بود، دشمن مشغول طراحی حمله به، هم میز مذاکره و هم پایگاههای موشکی و هستهای و بیمارستانها و....ما بود. این سادهسازی به قیمت شهادت 1100 تن از هموطنانمان تمام شد! اما این جنگ دستاورهای زیادی هم برایمان داشت. بخوانید:
شاید بزرگترین دستاورد این جنگ برای ما ایرانیها این بود که بسیاری فهمیدند، در دنیای واقعی- و نه در جزوههای دانشگاهی!- قدرت و امنیت، خریدنی نیست و اینکه، چقدر ساده بودند و ساده میدیدند کسانی که تصور میکردند، با ابزاری به نام مذاکره یا تلفن! میتوان، کشوری در مختصات آمریکا و رژیم صهیونیستی را ترغیب به رفع تحریمها و حتی سرمایهگذاری 1000میلیارد دلاری در کشور کرد! (رجوع شود به اظهارات آقای علی ماجدی در فروردین سال جاری) شاید باور کردنش برای عدهای سخت باشد اما حدود 2 ماه قبل از تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی به کشورمان، برآورد این طیف این بود که آمریکا قصد سرمایهگذاری
1000 میلیارد دلاری در اقتصاد ایران را دارد. و درست وسط همین مذاکرات به ایران عزیز حمله شد! با همین یک مثال ملموس، تازه و جلوی چشم، به خوبی میتوان فهمید، ساده دیدن و سادهسازی مسائل، چه تبعاتی میتواند برای یک کشور و مردمانش داشته باشد.
یکی دیگر از دستاوردهای بزرگ این جنگ، اثبات حقانیت جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با آمریکا، رژیم صهیونستی و برخی کشورهای اروپایی است و اینکه مسئله دشمن با ما، موضوع هستهای نیست. موضوع اصلی، «ایران قوی» است. و اینکه نگاه امام عزیز به رژیم صهیونیستی به عنوان یک «غده سرطانی که باید ریشهکن شود»، چقدر دقیق و درست بوده است. اما آن دستاورد خارقالعادهای که رسانههای غربی دیدند اما غربگرایان ما ندیدند! در گزارش اخیر «فارن پالیسی» آمده است که اینجا چکیده آن را میآوریم:
«.. سالها ایرانیان میپرسیدند چرا کشورشان به برنامه موشکی، نیروهای نیابتی منطقهای یا دکترین مقاومت نظامی نیاز دارد؛ حالا میپرسند چگونه میتوان این ابزارها را قویتر ساخت تا ایران مستقل و صاحب حاکمیت باقی بماند.... مقاومت، دیگر فقط شعار حکومتی نیست؛ بلکه به گفتمانی مشترک در دفاع از کشور تبدیل شده است. این تغییر، اگر تثبیت شود، میتواند سیاست داخلی و منطقهای ایران را برای دههها تحتتأثیر قرار دهد... این دیگر نسل 1357 نیست که مواضع گذشته را تکرار میکند؛ این فرزندان و نوههای آنها هستند نسلهایی که با دسترسی به اینترنت، رسانههای غربی، و اغلب با نگرشی متمایل به غرب رشد کردهاند اکنون مشروعیت نظم جهانی را زیر سؤال میبرند... مقاومت دیگر انحصار جمهوری اسلامی و وفادارانش نیست بلکه به فریادی برای دفاع از میهن تبدیل شده است که مرزهای اجتماعی و سیاسی را درنوردیده است... اکنون، ایده اینکه مذاکره با غرب میتواند مشکلات ایران را حل کند، دیگر بیش از آنکه رنگ واقعگرایی داشته باشد، نشانهای از تسلیم تلقی میشود... نسلی که پس از انقلاب 1357 به دنیا آمدهاند اکنون دستخوش یک دگرگونی عمیق شدهاند. آنها در حال بازنگری در تمام آن چیزی هستند که پیشتر درباره قدرت و امنیت غربی باور داشتند.. زمانی نسل جوان ایران استراتژی منطقهای جمهوری اسلامی را اغلب بهعنوان سیاستی پرهزینه، تحریکآمیز و منزویکننده مورد انتقاد قرار میداد اما جنگ اخیر آن نگاه را تغییر داد... آنهائی که روزی شعارهای حکومت را به سخره میگرفتند، حالا میفهمند که چرا حکومت چنین روایت مقاومتی را ساخته بود... آن ایرانیهایی که پیشتر شعارهای رسمی رهبر جمهوری اسلامی، [آیتالله] علی خامنهای، را جدی نمیگرفتند، حالا شروع به تکرار آن شعارها کردهاند.»