شنبه ۲۲ شهريور ۱۴۰۴
سیاست روز

فارن پالیسی: چرخش بزرگ در راه است؟

فارن پالیسی: چرخش بزرگ در راه است؟
ایران پرسمان - اکو ایران /متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست جدال بر سر بیانیه جبهه اصلاحات تنها یک بُعد از تحولات سیاسی جدید بود. ...
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - اکو ایران /متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
جدال بر سر بیانیه جبهه اصلاحات تنها یک بُعد از تحولات سیاسی جدید بود. در سراسر طیف سیاسی، شخصیت‌ها در حال صف‌آرایی و نهادهای رسمی در حال بازآرایی عمیق هستند که از تغییر توازن در سیاست ایران پس از جنگ خبر می‌دهد.
بازار
به نوشته نشریه فارن پالیسی، تهران در اواخر ماه اوت، درخواست‌ها برای گفت‌وگوی مستقیم با واشنگتن را «سطحی» تلقی نموده و اعلام کرد که مناقشه با ایالات متحده «غیرقابل حل» است؛ چرا که هدف واقعی آمریکا واداشتن ایران به «اطاعت» است؛ توهینی که ایرانیان «با تمام توان» در برابرش خواهند ایستاد.
اما این تنها بخشی از صحنه چندپاره سیاست ایران پس از جنگ را تشکیل می‌دهد. در تهران، جناح‌های رقیب با صدور بیانیه‌ها و ارائه طرح‌هایی درباره نحوه واکنش کشور به پیامدهای جنگ - از هزاران کشته و مجروح گرفته تا آسیب به توان دفاعی و برنامه هسته‌ای آسیب‌دیده اما همچنان باقی‌مانده - وارد میدان شده‌اند.
در پس این هیاهو، پرسشی عمیق‌تر وجود دارد: آیا واشنگتن جز فشار و خصومت، گزینه‌ای واقعی در برابر ایران قرار داده است؟ در دل این مناظرات داخلی، موضعی میانه اما شکننده در حال شکل‌گیری است؛ موضعی که ایران را از هرگونه امید به تنش‌زدایی با آمریکا و اروپا دورتر کرده و به سمت چرخشی بنیادین‌تر به‌سوی چین سوق می‌دهد.
بیانیه «جبهه اصلاحات»
در چنین فضای ملتهبی، «جبهه اصلاحات»، مهم‌ترین ائتلاف احزاب اصلاح‌طلب ایران به کانون اصلی بحث تبدیل شده است. این جبهه که ریشه در جنبشی دارد که محمد خاتمی را در سال 1376 به ریاست‌جمهوری رساند، همواره خواستار اصلاحات سیاسی در داخل و بهبود روابط با غرب بوده است. علی‌رغم فشارها و محدودیت‌ها، همچنان تأثیرگذار باقی مانده و پس از درگذشت ابراهیم رئیسی در سانحه سقوط بالگرد، از مسعود پزشکیان در انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری سال گذشته حمایت کرد. در چنین زمینه‌ای، بیانیه پساجنگ جبهه اصلاحات با عنوان «آشتی ملی» بازتابی گسترده یافت: آزادی زندانیان سیاسی، اصلاح رسانه‌های دولتی، بازسازی اعتماد عمومی و شاید جنجالی‌تر از همه، تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی اورانیوم در برابر لغو کامل تحریم‌ها.
اما واکنش‌ها فوری و تند بود. رسانه‌های تندرو این بیانیه را ساده‌لوحانه، نوعی «تسلیم» و حتی خیانت دانستند. عبدالله گنجی، روزنامه‌نگار اصول‌گرا، آن را «نقطه مشترک» با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در مخالفت با غنی‌سازی توصیف کرد. مهدی محمدی، مشاور محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، پا را فراتر گذاشت و این بیانیه را «خیانت تاریخی» و «معادل بیانیه ارتش رژیم صهیونیستی» خواند. چنین مواضعی نه تنها برای مخالفت با پیشنهاد اصلاح‌طلبان، بلکه برای جرم‌انگاری اصل ایده سازش بر سر غنی‌سازی اورانیوم بود.
انتقادها البته محدود به اصول‌گرایان نشد. دولت پزشکیان، با وجود پیشینه اصلاح‌طلبانه رئیس‌جمهور، به سرعت از این بیانیه فاصله گرفت. برخی چهره‌های برجسته اصلاح‌طلب نیز چنین کردند. محمدرضا جلایی‌پور، جامعه‌شناس و چهره در حال ظهور سیاسی که اکنون معاون دفتر امور راهبردی ریاست‌جمهوری است، استدلال کرد که این متن گزینه‌های ایران را به «تسلیم یا جنگ» تقلیل می‌دهد و هشدار داد که حتی تسلیم کامل در موضوع غنی‌سازی هم نمی‌تواند مانع حملات آتی «با بهانه‌ای دیگر» شود.
تحولات گسترده‌تر
با این حال، جدال بر سر بیانیه جبهه اصلاحات تنها یک بُعد از تحولات سیاسی جدید بود. در سراسر طیف سیاسی، شخصیت‌ها در حال صف‌آرایی و نهادهای رسمی در حال بازآرایی عمیق هستند که از تغییر توازن در سیاست ایران پس از جنگ خبر می‌دهد. حسن روحانی، رئیس‌جمهوری پیشین، بار دیگر به صحنه بازگشته و در سخنانی تلویحاً سپاه پاسداران و شورای نگهبان را نقد کرده است. او هشدار داد: «باید نیروهای مسلح را به وظایف ذاتی‌شان بازگردانیم. اقتصاد کار نیروهای مسلح نیست». روحانی همزمان با طرح خواست اصلاحات داخلی، مواضعی تند علیه آمریکا و اروپا گرفت و گفت این کشورها بارها نشان داده‌اند شریک قابل اعتمادی در مذاکره نیستند.
در سطح نهادی نیز تغییراتی مهم در جریان است. علی لاریجانی، رئیس پیشین مجلس و چهره میانه‌رو که دو بار از حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری منع شد، به‌عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی منصوب شده است؛ عالی‌ترین نهاد تصمیم‌گیر در حوزه سیاست خارجی و دفاعی. در دل این شورا، «شورای دفاع» جدیدی تشکیل شده که نخستین‌بار پس از جنگ ایران و عراق (1367-1359) ایجاد می‌شود؛ که نشان می‌دهد تهران نه تنها در حال مرور درس‌های جنگ گذشته است بلکه خود را برای جنگی احتمالی در آینده آماده می‌کند.
مطالبه ترامپ
این تحولات در حالی رقم می‌خورد که همچنان ابهامات جدی درباره خواسته واقعی واشنگتن از ایران وجود دارد. دونالد ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری خود سیلی از مواضع متناقض اتخاذ کرده است: یک روز خواستار مذاکره بدون پیش‌شرط می‌شود و روز دیگر به جنگ اسرائیل علیه ایران می‌پیوندد؛ یک روز دستور تخلیه فوری اتباع آمریکایی از تهران صادر می‌کند و روز دیگر از کاهش تنش سخن می‌گوید؛ گاهی «تسلیم بی‌قیدوشرط» را مطالبه می‌کند و سپس، پس از ادعای نابودی کامل برنامه هسته‌ای ایران، به دنبال آتش‌بس می‌رود. در برابر چنین نوساناتی، مقامات ایران دلیل چندانی برای تغییر موضع دیرینه خود نمی‌بینند.
موضع رسمی جمهوری اسلامی همچنان تغییر چندانی نکرده است: ایران بر حق خود برای غنی‌سازی اورانیوم تأکید دارد و حاضر به مذاکره درباره موضوعات غیرهسته‌ای نیست. از وزیر خارجه، عباس عراقچی، تا شخص رهبری بارها تکرار کرده‌اند که تهران هیچ توافقی را که مستلزم کنار گذاشتن کامل غنی‌سازی باشد نخواهد پذیرفت. با این حال، نشانه‌هایی از انعطاف نیز وجود دارد؛ به‌تازگی یک معاون وزیر خارجه تأکید کرد ایران «می‌تواند در ظرفیت‌ها و محدودیت‌های غنی‌سازی انعطاف نشان دهد». اما همان‌طور که علی لاریجانی در دوم سپتامبر در پیامی در شبکه ایکس نوشت، هرگونه مطالبه نظیر محدودیت‌های موشکی «اصل مذاکره را بی‌معنا می‌کند.»
ابهام هسته‌ای و تکیه بیشتر به شرق
با وجود همه این مواضع، هیچ نشانه‌ای از حرکت ایران به سمت ساخت بمب هسته‌ای دیده نمی‌شود. برنامه هسته‌ای اکنون عامدانه در هاله‌ای از ابهام قرار دارد؛ بدون نظارت بین‌المللی بر تأسیسات آسیب‌دیده یا دسترسی به ذخایر اورانیوم و سانتریفیوژها. تحلیلگران ایرانی این ابهام را یک سرمایه راهبردی می‌دانند که بازدارندگی را تقویت می‌کند بی‌آنکه از آستانه هسته‌ای عبور شود. با این حال، تغییر واقعی که در حال وقوع است در جهت‌گیری بلندمدت ایران است: تهران در حالی که همچنان بر خطوط قرمز خود درباره غنی‌سازی و موشک‌ها پای می‌فشارد، اکنون به شکلی مصمم‌تر به سوی قدرت‌های غیرغربی - به‌ویژه چین - متمایل شده و این شراکت را به سنگ‌بنای مسیر پساجنگ خود بدل کرده است.
برخلاف تحلیل‌های رایج غربی، ایران هرگز به‌طور کامل به چین تکیه نکرده بود، حتی پس از خروج دونالد ترامپ از توافق هسته‌ای در سال 2018. همان‌گونه که روزنامه محافظه‌کار «فرهیختگان» نوشت، تهران سال‌ها به پکن به چشم گزینه‌ای جایگزین نگاه می‌کرد و هر بار که روزنه‌ای هرچند کوتاه با غرب گشوده می‌شد، طرح‌های بزرگ با چین را کنار می‌گذاشت. این روزنامه نوشت شی جین‌پینگ در سال 2016 یک بسته سرمایه‌گذاری به ارزش 40 میلیارد دلار پیشنهاد کرد که به جایی نرسید، و نقشه راه همکاری 25 ساله نیز به دلیل بی‌عملی ایران عمدتاً در حد نمادین باقی ماند.
در واقع، در دوره کوتاه لغو تحریم‌ها پس از توافق هسته‌ای 2015، تهران قراردادهای پرسود را به شرکت‌های غربی نظیر توتال، ایرباس و بوئینگ سپرد و شرکت‌های چینی را کنار گذاشت. حسین قاهری، رئیس اندیشکده مطالعات راهبردی ایران و چین، اذعان کرده است: «ما بارها به‌خاطر منافع کوتاه‌مدت، چین را رها کرده‌ایم و چینی‌ها بارها گفته‌اند به ایران اعتماد راهبردی ندارند.»
اما پیامدهای جنگ اخیر و بازگشت خودکار تحریم‌های سازمان ملل، تهران را وادار کرده در رویکرد خود بازنگری کند: اگر خواهان سرمایه‌گذاری چین در زیرساخت و حوزه دفاعی است، باید مانند یک شریک بلندمدت واقعی عمل کند، نه اینکه صرفاً در زمان بحران به پکن روی آورد. حتی بسیاری از اصلاح‌طلبان نیز اکنون چنین دیدگاهی دارند. برای نمونه، جلایی‌پور در حالی که خواستار اصلاحات دموکراتیک در داخل است، تأکید کرده ایران باید ثبات و پایبندی نشان دهد تا چین برای سرمایه‌گذاری گسترده اعتماد کند.
نشست شانگهای
این پیام در نشست سران «سازمان همکاری شانگهای» (SCO) در تیانجین چین برجسته شد؛ نشستی که نشانه‌ای قاطع از چرخش ایران به‌سوی پکن به شمار می‌رفت. زمان‌بندی برای تهران بسیار حیاتی بود: در حالی که کشور هنوز از تبعات جنگ 12روزه خارج نشده و با فعال‌سازی تحریم‌های مکانیسم ماشه روبه‌رو بود، این نشست برایش پوشش دیپلماتیک نادری فراهم کرد، که در آن رهبران سازمان همکاری شانگهای حملات آمریکا و اسرائیل را محکوم کردند. همزمان، عراقچی در نامه‌ای مشترک با همتایان روس و چینی خود به سازمان ملل، بازگشت تحریم‌ها را فاقد اعتبار حقوقی و از نظر سیاسی مخرب خواند.
مسعود پزشکیان نیز از این نشست برای همسویی آشکار با دستورکار چین بهره گرفت: او از اصلاح نظام حکمرانی جهانی، دلارزدایی و ایجاد سازوکارهای جدید واکنش به بحران‌ها حمایت کرد و بندر چابهار را به‌عنوان حلقه کلیدی اتصال چین به آسیای مرکزی و فراتر از آن معرفی کرد. شی جین‌پینگ نیز از احترام به حقوق هسته‌ای، حاکمیت و کرامت ایران حمایت کرد و دو طرف روی «اجرای حداکثری» توافق 25 ساله‌ای که سال‌ها معطل مانده بود، توافق کردند. مهم‌ترین نشانه نیز دعوت چین از ایران برای حضور در رژه نظامی «روز پیروزی» جنگ جهانی دوم بود؛ در حالی که آمریکا، بیشتر کشورهای اروپایی، اسرائیل و برخی دولت‌های عربی از آن کنار گذاشته شدند. این پیام آشکارا جایگاه تهران را در نظم چندقطبی موردنظر پکن به تصویر کشید. عراقچی گفت: «سفر رئیس‌جمهور به چین در تاریخ ما به‌عنوان یکی از مهم‌ترین‌ها ثبت خواهد شد.»
در این چارچوب، سخنان رهبری در ماه اوت شامل حمایت از پزشکیان نیز بود. او از مردم خواست «خادمان کشور، رئیس‌جمهور» را حمایت کنند و او را «کوشا، پرتلاش و پیگیر» توصیف کرد. در فضای پساجنگ، این پیام وحدت برای نمایش اجماع در رأس قدرت صادر شد. برای واشنگتن و اروپا، این نقطه عطفی مهم است: ادامه مسیر فشار و تقابل، خطر سوق دادن هرچه بیشتر ایران به آغوش چین و تشدید چالش‌های هسته‌ای را به همراه دارد. گزینه دیگر، آزمودن مشوق‌های جدی است تا شاید تهران به مسیری متوازن‌تر بازگردد و فضای تازه‌ای برای تعامل دوباره گشوده شود.
دانیال دلاوری


نظرات شما