ایران پرسمان - ایکنا /
پیامبر گرامی اسلام(ص) اولین و برترین مخلوق خداوند متعال و خلاصه عصاره تمام خلقت است و تمام علوم اولین و آخرین در وجود پیامبر اسلام(ص) نهاده شده است. در روایت شریفی از کتاب کافی آمده است که امام باقر (ع) میفرمایند: مردم رطوبت را میمکند و نهر بزرگ را رها میکنند، عرض شد: نهر بزرگ چیست؟ فرمود: رسول خداست و علمی که خدا به او عطا فرموده است. همانا خدای عز و جل سنتهای تمام پیغمبران را از آدم تا برسد به محمد(ص) برای او گرد آورد، عرض شد آن سنتها چه بود؟ فرمود: همه علم پیغمبران و رسول خدا (ص) تمام آن را به امیرالمؤمنین (ع) تحویل داد. مردی عرض کرد: ای پسر پیغمبر امیرالمؤمنین(ع) اعلم است یا بعضی از پیغمبر آن. امام باقر(ع) به اطرافیان توجه کرد و فرمود: گوش دهید این مرد چه میگوید؟ همانا خدا گوشهای هرکه را خواهد باز میکند، من به او میگویم: خدا علم تمام پیغمبران را برای محمد(ص) و آن حضرت همه را به امیرالمؤمنین(ع) تحویل داد، باز او از من میپرسد که علی اعلم است یا بعضی از پیغمبران و نمیفهمد که معنی سخن من این است؛ آنچه همه پیغمبران میدانستند علی(ع) به تنهایی میدانست.
آنهایی که از راه پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) منحرف شدند، برای رفع تشنگی به سراغ این سنگ ریزههایی که مقدار بسیار کمی آب روی آن هست رفتند این در حالی است که بعد از پیامبر اکرم(ص)، حضرت تمام علوم را به امیرالمؤمنین(ع) انتقال دادند یعنی آنچه پیامبر اکرم(ص) از علم و معرفت در خارج از نبوت و وحی دارند به امیرالمؤمنین(ع) اعطا کرده است.
بازار ![]()
نور واحد
ابونصر فارابی هنگامی که بحث از مدینه فاضله را مطرح میکند؛ پیامبر گرامی اسلام(ص) را رئیس، رهبر و بزرگ مدینه فاضله ذکر میکند و امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان وزیر این رئیس میداند.
از ابتدا خلقت تا انتهای خلقت پیامبر گرامی اسلام (ص) و امیرالمؤمنین(ع) قرین یکدیگرند، نور واحدی بودهاند که پیامبر اکرم(ص) خلق شده و از همان نور امیرالمؤمنین(ع) خلق شدهاند. همین نور با یکدیگر پیوستگی و همبستگی دارد از ابتدا خلقت تا حضرت ابوطالب و عبدالله که آنجا منشق میشود؛ یک نور برای نبوت پیامبر گرامی اسلام(ص) از طریق جناب عبدالله و یک نور از طریق جناب ابوطالب برای وصایت، وزارت و امامت امیرالمؤمنین(ع)، یعنی از ابتدا طبق روایات ما و همچنین اهل سنت پیامبر اکرم(ص) با امیرالمؤمنین(ع) نور واحدی هستند که تمام مقامات و فضائل در خارج از نبوت امیرالمؤمنین(ع) با پیامبر اکرم(ص) شریکاند و آنچه که از معرفت، منقبت، فضیلت، رتبه و درجه پیامبر اکرم(ص) دارند امیرالمؤمنین(ع) در خارج از نبوت همان را دارند؛ رتبه معنوی پیامبر اکرم(ص) اول است و بعد رتبه امیرالمؤمنین(ع).
کمکاری تاریخی در خصوص پیامبر(ص)
ما یک بیتوجهی تاریخی نسبت به پیامبر گرامی اسلام (ص) داریم؛ چه در سنت فکری امامیه و هم اهل سنت و دیگر فرق اسلامی که از لحاظ سیره، تاریخ و وقایع زندگانی پیامبر گرامی اسلام(ص) الی ماشاالله کتاب و مطالب داریم که البته امری نیکویی است، اما از جهت مناقب، مراتب و فضیلت پیامبر گرامی اسلام(ص) متأسفانه کمکاری تاریخی ناراحتکنندهای وجود دارد. در این زمینه کارهای که بیشتر انجام شده به بحث سیره متمرکز بوده در حالی که توجه به مناقب و معاجز پیامبر(ص)، اصل و اساس مباحث معرفتی بعد از توحید است.
ممکن است بگوییم قرآن آئینه پیامبر گرامی اسلام(ص) است و تمام روحیات، خلقیات، معارف و فضائل ایشان را برای مردم بیان میکند و شاید همین معنا ما را مستغنی کند از توجه به دیگر فضایل و مناقب پیامبر گرامی(ص) اما آیا چنین است؟!
در حدیث شریفی که فوق تواتر و اجماع در امت اسلامی است که به عنوان «حدیث ثقلین» شناخته میشود، پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرمایند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی»، این موضوع بسیار مورد بحث و توجه قرار گرفته و بسیار مهم هم هست و سر جای خودش هم باید بحث شود، اما نکتهای که معمولاً ما به آن توجه نمیکنیم یا مورد غفلت قرار میدهیم آن است که چه کسی این ثقلین را برای ما گذاشته است؟ آن رابطه بین ثقلین، قرآن و عترت کیست؟ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ؛ واگذاشتن، جا گذاشتن و نهادن قرآن و عترت در میان امت، کار پیامبر گرامی اسلام(ص) است و مادامی که تمسک کنید به این دو گمراه نمیشوید و این دو (قرآن و عترت) از هم جدا نمیشوند تا اینکه در روز قیامت بر حوض کوثر بر من ورود پیدا کند. در اینجا باز هم محوریت با پیامبر گرامی اسلام(ص) است، یعنی پیامبر در حوزه کوثر تشریف دارند، قرآن و اهل بیت (ع) بر پیامبر(ص) وارد میشوند. حال باید دید این چه ورودی است که در روز قیامت در کنار پیامبر اکرم (ص) باید شاهد باشیم؛ این تنیدگی و عدم انفکاک بین پیامبر گرامی اسلام(ص) و ثقلین قرآن و عترت اهل بیت (ع).
اختلافی در مقام نبوت نیست
ما به قرآن و عترت توجه داریم و به آنها تمسک میکنیم نمونه بارز و واضح آن شبهای قدر است که قرآن را به سر میگذاریم و به آن پناه میبریم و متوسل به اهل بیت(ع) میشویم و سورههای مهمی که تأکید شده را تلاوت میکنیم، تمسک و توسل به اهل بیت(ع) هم در این ایام صورت میگیرد، ولی متأسفانه در همین شبهای قدر هم میبینیم توجهی به پیامبر اکرم(ص) آنچنان باید و شاید وجود ندارد. در بحث امامت چون مورد اختلاف بوده، در طول تاریخ توجه بیشتری به آن صورت گرفته است اما نسبت به مقامات، معارف و مناقب پیامبر گرامی اسلام(ص) این مسئله را کمتر شاهد بودهایم شاید به این علت که در مورد خود پیامبر(ص) و نبوت اختلافی نبوده است.
در تاریخ در خصوص پیامبر گرامی اسلام(ص) به لحاظ جهت وجودی و مقام نبوت اختلافی نبوده است اما به لحاظ عصمت، نوع تبلیغ، وحی و بعضی از مقامات پیامبر(ص) اختلافاتی وجود دارد، حتی اهل سنت هم درباره حوادث و وقایع زندگی پیامبر(ص) بسیار کتاب دارند اما از لحاظ مقامات پیامبر اکرم(ص) چنین وضعیتی نیست. در کتاب کافی در جلد اول که در احوالات پیامبر اکرم(ص) و همچنین در سایر ابواب اهل بیت(ع) است، حضرت آنجا تأکید و تصریح میکنند به اینکه زمین و کل آنچه بر زمین است، کنایه از ما سوای الله، کلها لرسول الله یعنی پیامبر اکرم(ص) مالک آسمان و زمین است.
محدوده مالکیت و ولایت پیامبر(ص)
در این زمینه در بین بزرگان بحثی وجود دارد به اینکه آیا حق پیامبر(ص) فقط در خمس است یا در تمام زمینههاست؟ در آنجا تأکید میشود که پیامبر اکرم(ص) حقشان ما علی الارض است، به عبارتی کلها لرسول الله، یعنی زمین و آنچه بر زمین است، نه فقط همین کره خاکی آنچه که هست از ماسوای الله، پیامبر اکرم(ص) مالک آن است. وجه مالکیت پیامبر(ص) با خداوند متعال اشتراکهای لفظی دارد، درست مثل اینکه میگویم خورشید نور دارد، چراغ نور دارد، لامپ، شمع و کبریت هم دارند اما نور اینها کجا و نور خورشید کجا. خداوند متعال مالکیت را به پیامبر(ص) تفویض کرده است. این شبهه ایجاد نشود که ما وقتی میگویم پیامبر اکرم(ص) مالکیت و ولایت بر آسمانها و زمین را دارند یک چیزی را در مقابل خداوند متعال قرار داده شده، هرگز این چنین نیست. پیامبر اکرم(ص) با تمام مقامات و مدارجی که دارند عبد و مخلوق خدا هستند و تمام اینها در طول مالکیت و ولایت خداوند قرار دارد.
مقام ولایی پیامبر(ص)
پیامبر گرامی اسلام(ص) به نص صریح قرآن کریم در آیه « إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ » صاحب ولایت تامه، عامه، کامله و شامله الهی هستند و خداوند متعال ولایت، مالکیت و قدرت مطلق است و احدی را در این شریک نیست، این ولایت بالاستقلال است که خداوند متعال در خارج از الوهیت به پیامبر گرامی اسلام(ص) تفویض کرده است و بعد از پیامبر اکرم(ص)، امیرالمؤمنین(ع) این ولایت را دارا هستند در خارج از نبوت، الوهیت و در جای دیگری هم که ثابت شده است حضرت صدیقه طاهره(س) ولایت دارند در خارج از امامت، نبوت و الوهیت یعنی حضرت صدیقه طاهره (س) ولایت دارند در خارج از امامت امیرالمؤمنین(ع) ولایت دارند در خارج از نبوت و الوهیت پیامبر گرامی اسلام ولایت دارند و پیامبر(ص) ولایت دارند در خارج از الوهیت.
ولی حجت بر انسان است
وقتی که از ولایت پیامبر گرامی اسلام(ص) و چگونگی و محدوده آن بحث میکنیم، آنجا با شمه و گوشهای از معارف و مقامات پیامبر اسلام(ص) روبهرو میشویم. آیه صریح قرآن کریم میفرماید: « النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ » که بسیار آیه مهمی است در کنار آیه دیگر «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ» هیچ زن و مرد مؤمنی در مقابل خداوند متعال و در مقابل پیامبر اکرم(ص) هیچگونه اراده و اختیاری ندارند و حکم، حکم آنهاست. اساس خلقت خداوند متعال بر حجت محوری است، اگر پیامبر اسلام و ائمه اطهار(ع) هستند اینها حجتند، یعنی شخص انسانی حجتی است که خداوند متعال بر انسانهای دیگر قرار داده است با شرایط و صفاتی که وجود دارد. این ولایت در خارج از نبوت در روز غدیر از طرف پیامبر گرامی اسلام(ص) و به امر خداوند متعال به امیرالمؤمنین(ع) تفویض شده است و بالاترین و مهمترین اتفاقی که در روز غدیر افتاده است انتقال ولایت پیامبر گرامی اسلام(ص) به امیرالمؤمنین(ع) است در خارج از نبوت.
پیامبر (ص) کنار علی (ع)
در بحث نبوت که در آیه « أنتَ مِنّی بِمَنزلهِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنَّه لا نَبیَّ بَعدی » مشخص است و این تنیدگی ولایت پیامبر گرامی اسلام(ص) را با امیرالمؤمنین(ع) مشخص میکند، یعنی هر آنچه که شما در ولایت و مقامات پیامبر گرامی اسلام(ص) مطرح میکنید در امیرالمؤمنین(ع) هم جاری است در خارج از نبوت. در اینجا نکته مهمی وجود دارد که ما برای شناخت امیرالمؤمنین(ع) چاره و راهی نداریم جز از طریق شناخت پیامبر گرامی اسلام(ص) یعنی اگر قرار باشد ما امیرالمؤمنین(ع)، مقامات و فضائل حضرت را بشناسیم باید از ورودی پیامبر گرامی اسلام(ص) وارد شویم.
اگر میگوییم « مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ » اول میفرماید: «مَنْ کُنْتُ» یعنی منِ پیامبر بر هر کسی مولا هستم علی ابن ابیطالب(ع) هم بر او مولاست، اول مولویت و ولایت پیامبر گرامی اسلام(ص) باید شناخته شود بعد این ولایت منتقل شده است. اساساً در اکثر فضائلی که برای امیرالمؤمنین(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده علاوه بر اینکه قول پیامبر(ص) است، خود پیامبر هم حضور لفظی و فیزیکی دارند، مانند: « مَنْ کُنْتُ »، « أنتَ مِنّی بِمَنزلهِ هارونَ »، « إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ »، « أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُه » تمام اینها را نگاه کنید حضور پیامبر(ص) را در کنار امیرالمؤمنین(ع) میبینید.
لازم و ملزوم یکدیگرند
در اکثر این احادیث خود لفظ پیامبر اکرم(ص) وجود و محوریت دارد و هرکس میخواهد امیرالمؤمنین(ع) و فضایل ایشان را بشناسد اول باید فضایل پیامبر(ص) را بشناسد، « أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُه » اگر شما میخواهید به پیامبر اکرم(ص) برسید از علی بن ابیطالب (ع) باید ورود پیدا کنید اگر علی بن ابیطالب(ع) را میخواهید بشناسید فضایل و مناقب حضرت را از طریق پیامبر گرامی اسلام(ص) باید بشناسید؛ یعنی آنها لازم و ملزوم همدیگر هستند همچنان نور بودند و هستند، تمام اینها در خارج از نبوت متحدند و انفکاکی بین آنها وجود ندارد؛ همان علم، همان ولایت، همان معارف و همه آنچه پیامبر گرامی اسلام(ص) داشتند که قرار است تا ورود بر حوض کوثر مایه هدایت بشر باشد به امیرالمؤمنین(ع) منتقل شده است و بعد هم به ائمه معصومین(ع) رسیده است به عنوان اوصیا النبی(ص) که در اینجا هم وصایت پیامبر گرامی اسلام(ص) مورد توجه است و رابطه تنگاتنگ و محکمی در اینجا وجود دارد.