ایران پرسمان - فرهیختگان / «آشناییزدایی از مشهورات «جنگشناختی»» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم سیدعلی موسوی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
این روزها دیگر نمیشود کنفرانس امنیتی، میزگرد تلویزیونی یا حتی گروه خانوادگی واتساپی را نگاه کرد و کلمه «جنگشناختی» را نشنید. همه از «عملیات روانی»، «دستکاری ذهن»، «مهندسی ادراک» و «تسخیر مغزها» حرف میزنند. سخنرانان با اطمینان کامل میگویند دشمن با «سوگیریهای شناختی» و «مغالطه» ما را هدف قرار داده است. اما کافی است پنج دقیقه پای صحبت همین کارشناسان بنشینید تا ببینید خودشان هم دقیقاً نمیدانند «خطای شناختی» با «مغالطه منطقی» چه فرقی دارد. نتیجه؟ یک تهدید واقعی و جدی به یک عبارت شعاری و توخالی تبدیل شده که بیشتر برای توجیه هر نوع انتقاد داخلی به کار میرود تا دفاع واقعی در برابر دشمن خارجی.
ذهن فریبکار، زبان فریبکار
ذهن ما از اول فریبکار طراحی شده است. نه بهخاطر توطئه سیا یا موساد، بلکه بهخاطر تکامل. مغز برای بقا ساخته شده، نه برای حل معادلات ریاضی یا قضاوت بیطرفانه در توییتر. به همین دلیل پر از میانبرهای خطرناک است که روانشناسان به آنها «خطاهای شناختی» (Cognitive Biases)میگویند.
بازار ![]()
مثلاً:
وقتی فقط اخباری را میخوانیم که باورهای قبلیمان را تأیید میکند → خطای تأیید (Confirmation Bias)
وقتی فکر میکنیم؛ چون تا حالا اتفاق بدی نیفتاده، دیگر نمیافتد → خطای عادیسازی (Normalcy Bias)
وقتی به حرف یک ژنرال یا روحانی یا سلبریتی بدون بررسی شواهد گوش میکنیم → خطای اقتدار (Authority Bias)
وقتی یک نفر را چون «مال خودیهاست» درستکار میپنداریم → خطای تعلق گروهی (In-group Bias)
این خطاها مثل فیلترهای اینستاگرام روی ذهنمان هستند؛ دائمی، ناخودآگاه و فوقالعاده مقاوم در برابر حذف.
اما مغالطه چیز دیگری است. مغالطه در زبان و استدلال رخ میدهد، نه در عمق ذهن. وقتی کسی میگوید:
«تو چون لیبرالی، حرفت غلط است» → مغالطه حمله به شخص (Ad Hominem)
«9 نفر از 10 دندانپزشک این خمیردندان را تأیید کردهاند» → مغالطه استناد به اکثریت (Argumentum ad Populum)
«اگر مذاکره کنیم (نکنیم)، مثل لیبی میشویم (نمیشویم)» (بدون هیچ شباهت ساختاری) → مغالطه مقایسه نادرست (False Analogy)
«این سیاستمدار گفته مذاکره خیانت است (نیست)، پس خیانت است (نیست)» → مغالطه استناد به اقتدار نامربوط
اینها خطای ذهن نیستند؛ ترفندهای زبانیاند که با کمی منطق قابلشناسایی و خنثیسازی هستند.
تفاوت را ساده بگوییم:
خطای شناختی → چرا باور کردیم؟ (درون ذهن، ناخودآگاه، عمیق)
مغالطه → چطور توجیهش کردیم؟ (در استدلال، روی زبان، قابلشناسایی)
جنگشناختی واقعی چطور کار میکند؟
دشمن حرفهای هیچوقت فقط یکی از این دو را به کار نمیبرد؛ هر دو را با هم ترکیب میکند:
1- ابتدا با تکرار مداوم یک روایت (مثلاً «همه دنیا علیه ماست»، «تحریم یعنی مرگ»، «غرب در حال فروپاشی است») خطاهای شناختی را فعال میکند: ترس، تعلق گروهی، سیاهوسفید دیدن.
2- بعد با مغالطههای زبانی، همین احساسات را به استدلال بهظاهر منطقی تبدیل میکند: «چون همه دشمن هستند، هر انتقادی از داخل خیانت است»، «چون تحریم یعنی مرگ، هر نوع مذاکره خودکشی است».
نتیجه؟ جامعهای که هم باور غلط دارد، هم با افتخار از آن دفاع میکند. اما فاجعه وقتی است که خودمان این ابزارها را علیه خودمان به کار ببریم. متأسفانه در ایران، عبارت «جنگشناختی» اغلب تبدیل به یک چماق شده است:
هر انتقاد اقتصادی → «این عملیات روانی دشمن است»
هر اعتراض به گشت ارشاد → «دشمن میخواهد حجاب را بردارد»
هر پیشنهاد مذاکره → «این نفوذی است، سوگیری شناختی دارد»
در این حالت، ما دقیقاً همان کاری را میکنیم که دشمن میخواهد؛ بهجای پاسخدادن به استدلال، انگیزه طرف را زیر سؤال میبریم مغالطه (Ad Hominem) و با برچسب «جنگشناختی» بحث را میبندیم. یعنی خودمان داریم در زمین دشمن بازی میکنیم.
راهحل واقعی چیست؟
اگر واقعاً میخواهیم در برابر جنگشناختی مقاومت کنیم، باید سه کار ساده اما سخت انجام دهیم:
1- تفاوت خطای شناختی و مغالطه را یاد بگیریم (همین چیزی که در این یادداشت خواندید).
2- اول ذهن خودمان را از خطاها پاکسازی کنیم، بعد دنبال دشمن بگردیم.
3- بهجای برچسبزدن به هر انتقاد، یاد بگیریم استدلال کنیم و استدلال بشنویم.
تا وقتی خودمان نمیدانیم ذهنمان چطور فریب میخورد و زبانمان چطور دیگران را فریب میدهد، هر چقدر هم فریاد بزنیم «جنگشناختی! جنگشناختی!»، فقط داریم در زمینی که دشمن طراحی کرده، با قوانین خودش بازی میکنیم و گل به خودی میزنیم. در نهایت، بزرگترین پیروزی دشمن این نیست که ما را فریب دهد؛ این است که ما حتی نفهمیم فریب خوردهایم و با افتخار فریبمان را تبلیغ کنیم.