ایران پرسمان - جماران /متن پیش رو در جماران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
عباس عبدی گفت: این تصور وجود دارد که حاکمیت نسبت به مسائل کشور آگاه نیست. در حالیکه من با این موضوع موافق نیستم. حاکمیت هم آگاه است و هم به دنبال راهحل میگردد. مشکل حاکمیت این است که به هزینهها و منابع کوتاهمدت بیشتر حساسیت دارد تا مسائل بلندمدت و بیشتر به دنبال حل موضعی و کوتاهمدت مسائل است و به نتایج بلندمدت اقدامات خود نگاه نمیکند. هادی خانیکی گفت: با اشاره به نارضایتی طبقه متوسط، اضافه کرد: این طبقه همواره پایگاه آزادیخواهی و اصلاحطلبی بوده است. اما اکنون در حال فروریختن و پیوستن به طبقات پایین است. در حقیقت کسانی که زمانی زندگی نسبتا خوبی داشتند، اکنون فقیر شدهاند و لذا خشمگین اند. عمده خودکشیهای چند سال اخیر نیز در میان همین طبقه رخ داده است. این طبقه احساس سقوط میکند، زیرا به شدت خود را در معرض تبعیض میبیند.
عباس عبدی و هادی خانیکی با حضور در میزگردی، به تشریح نظرات خود در مورد وضعیت کنونی کشور و راههای برونرفت از بنبستهای فعلی پرداختند.
عباس عبدی امروز چهارم دیماه در نشست منطقهای حزب توسعه ملی ایران که با عنوان «چه باید کرد؟» در موسسه حکمت و فلسفه ایران برگزار شد، با بیان اینکه وضعیت امروز جامعه ما کاملا با گذشته و دولت رئیسی متفاوت است، اظهار کرد: من حتی در دولت رئیسی بیشتر از الان امید داشتم، زیرا مطمئن بودم به بنبست خواهیم رسید و سیستم سیاسی اقدامی برای خروج خواهد کرد. اما اکنون سیستم هر اقدامی میخواسته انجام دهد را انجام داده است و لذا دیگر امیدی به کار بیشتر ندارم.
وی با بیان اینکه در انتخابات سال گذشته ما به یک تغییر رأی دادیم، افزود: ما تاییدصلاحیت پزشکیان را اراده حاکمیت به تغییر میدانستم که با تایید صلاحیت خاتمی و روحانی در سالهای۷۶ و ۹۳ متفاوت بود، زیرا در آن زمان، حاکمیت فکر نمیکرد این دو رأی بیاورد، اما سال گذشته نسبت به رأیآوری پزشکیان آگاه بود و با این فرض، ایشان را تایید کرده بود. لذا تاییدصلاحیت پزشکیان به این معنا بود که سیستم پذیرفته باید سیاست یکدستسازی را کنار بگذارد. اما اکنون این رویه تا حدی متوقف شده و دیگر اراده کافی برای ادامه تغییرات دیده نمیشود.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به پافشاری رئیسجمهور بر عدم اجرای قانون حجاب، بیان کرد: اما هنوز میبینیم برخی میخواهند مسائل مرتبط با حجاب را ادامه دهند. این نشان میدهد عدهای هیچ ارادهای برای پایان دادن به این داستان ندارند. در سیاست خارجی نیز میبینیم که توجهی به خواست مردم نمیشود. در حوزه اقتصادی نیز مسائلی مانند انرژی حل نمیشود، زیرا کسی نیست که در ساختار سیاسی ایران تصمیمی در این خصوص بگیرد و بداند همه پشت او هستند. در حقیقت وضعیت به گونهای است که کسی جرات ندارد تصمیمی را بگیرد که اجرای آن، نیازمند وحدت کامل ساختار است.
عبدی ادامه داد: زمانی که اعلام شد ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته، همه بسیار متعجب شدند، اما هیچ کس اعتراضی نکرد. اگرچه برخی بسیار ناراحت شدند، اما این موضوع را پذیرفتند. امام نیز تعبیر «جام زهر» را از پذیرش قطعنامه داشت و به نظر من حتی همین باعث شد یک سال بعد، امام فوت کند، زیرا پذیرش قطعنامه به این معنا بود که حرفهای پیشین خود در مورد ادامه جنگ را پس میگیرد. امروز اما دیگر حاکمیت نمیتواند تصمیمات به آن بزرگی اتخاذ کند.
بازار ![]()
وی با اشاره به وجود ناامیدی شدید نسبت به آینده، عنوان کرد: حتی در سال ۶۰ علیرغم تمام مشکلات بزرگ، هیچ کسی تصور نداشت که نظام فرومیپاشد. اما امروز کاملا متفاوت شده، زیرا چشمانداز امید وجود ندارد. لایحه بودجه سال آینده، بسیار خطرناک است و البته دولت هم جز آن کار دیگری نمیتوانست انجام دهد. حقوق اساتید دانشگاه در دولت خاتمی، بین ۳ هزار و ۵۰۰ تا ۴ هزار دلار بود، در حالیکه اکنون حدود ۲۰۰ دلار است. اگر در سال آینده حقوق مردم، مانند تورم، ۴۵ درصد افزایش یابد، قدرت خرید مردم مانند فروردین سال ۱۴۰۰ خواهد بود. لذا مجموعه شاخصها در تمام حوزهها، به بحران رسیده است. حل چالشهای سیاست خارجی راحتتر است، اما همان هم به راحتی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نیست.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه اکنون اگر سیستم سیاسی، لزوم تغییرات را بپذیرد، همه ما باید به آن کمک کنیم، گفت: اما در غیر این صورت، هیچ کار دیگری نمیتوان انجام داد، مگر اینکه یک مجموعهای از سطوح بالا که در داخل سیستم هم تعریف میشود، یک ایده قابل قبول که به نفع سیستم هم باشد، روی میز بگذارد. وگرنه امکان ادامه این وضع وجود ندارد.
عبدی با بیان اینکه صداوسیما نماد اراده حاکمیت به تغییر خواهد بود، اضافه کرد: تا زمانی که رادیو و تلویزیون در این مسیر حداقلی قرار دارد، نمیتوان چشمانداز مثبتی را متصور بود. در صورت مشاهده چنین تغییری، حتما به حاکمیت کمک صادقانه خواهیم کرد. گاهی سیستم به ما اصلاحطلبان انتقاد میکند که هر گاه میخواهد تغییری رخ دهد، ما به آن طعنه میاندازیم. این انتقاد درست است و لذا ما هم حتما باید در صورت مشاهده اراده تغییرات، رویکرد حمایتی داشته باشیم.
وی با بیان اینکه وقتی تاریخ را میخوانیم، میبینیم صعود و افول تمدنها یکشبه رخ نداده است، گفت: من هیچ وقت مانند امسال، معتقد نبودم که سیستم دیگر نمیتواند به بقای خود ادامه دهد. دولت، دین، رسانه، اقتصاد، خانواده و آموزش چند نهاد اصلی کشور ما هستند که جامعه بر پایه آنها استوار است و به خصوص نهاد دولت از اهمیت بالایی برخوردار است. من در اوج قدرت احمدینژاد، گفتم تنها نهادی که میتواند جامعه ایران را نگه دارد، نهاد دولت است و لذا معتقد بودم که با دولت احمدینژاد هم نباید درگیر شد و تا عمر آن به پایان برسد.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه امروز نهاد دین فروپاشیده و این را از نامگذاریها روی کودکان میتوان دید که چه قدر اسامی مذهبی کم شده است، افزود: نهاد آموزش نیز هیچ گاه به اندازه امروز دچار فاجعه نبوده است. نهاد خانواده نیز اگرچه هنوز کار میکند، اما فشارهای زیادی را تحمیل میکند، زیرا باید بار نهادهای دین و آموزش را نیز بر دوش بکشد و همین باعث کاهش نرخ فرزندآوری و افزایش طلاق شده است. لذا نهاد خانواده نیز در حال استهلاک است. نهاد رسانه نیز به وضعیتی رسیده که رسانه اصلی ما عملا به خارج از کشور منتقل شده است و از این نظر، ما تنها کشور در دنیا هستیم. نهاد اقتصاد هم که اصلا جای صحبت ندارد. تنها نهاد دولت باقیمانده که با این وضعیت، دیگر توان حفظ امنیت را هم در آینده نخواهد داشت.
عبدی ادامه داد: این تصور وجود دارد که حاکمیت نسبت به مسائل کشور آگاه نیست. در حالیکه من با این موضوع موافق نیستم. حاکمیت هم آگاه است و هم به دنبال راهحل میگردد. مشکل حاکمیت این است که به هزینهها و منابع کوتاهمدت بیشتر حساسیت دارد تا مسائل بلندمدت و بیشتر به دنبال حل موضعی و کوتاهمدت مسائل است و به نتایج بلندمدت اقدامات خود نگاه نمیکند.
وی با بیان اینکه کار اصلی احزاب این است که هزینه اصلاح را برای سیستم کم کنند، گفت: موازنه قوای سیاسی در ایران این گونه است که ۳۰ درصد قدرت در دست حکومت و ۷۰ درصد در دست جامعه قرار دارد. اما آن ۳۰ درصد کاملا متحد هستند و ۷۰ درصد جامعه، متکثر و بدون وحدت عمل میکنند. کار نیروها و احزاب سیاسی این است که در این ۷۰ درصد اتحاد ایجاد کند. البته این اتحاد نباید به منظور مقابله با حاکمیت تعریف شود، بلکه باید بر تحولخواهی و تلاش برای تغییر متمرکز گردد.
راههای برونرفت از «اکنون خطیر ایران»
هادی خانیکی، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو هیأت علمی گروه علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی نیز در ادامه این نشست با اشاره به اینکه چهارم دی در تقویم ایران به عنوان «روز ملی آینده» نامگذاری شده است، بیان کرد: جامعه ایران از گذشته خود بریده است، از آینده بیم دارد و در بین این دو، به مرحله روزمرگی رسیده است. جامعه ایران در طی ۳۰ سال اخیر، به جامعهای متکثر و سیال تبدیل شده که فاقد ساختارهای حزبی و مدنی است.
وی افزود: من ایام کنونی یعنی زمستان ۱۴۰۴ را «اکنون خطیر ایران» مینامم که بحرانها در هم تنیده شده است. ما یک پدیده مطلق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نداریم و جامعه با فرسایش اقتصادی، روانی و ارتباطی دست و پنجه نرم میکند. در جنین شرایطی، سیاستورزی دیگر نمیتواند شکل عادی خود را داشته باشد و در حقیقت، به معنای اجتماعیشدن سیاست است.
این استاد دانشگاه با اشاره به مشخصههای وضعیت کنونی ایران، اظهار کرد: اکنون از یک طرف با فردیت شکننده و از طرف دیگر با گسستهای بیننسلی مواجهیم. البته ما نیز به موازات نسل z تغییر کردهایم، کما اینکه میبینیم برخی از کسانی که زمانی پیشگام انقلاب بودند، اکنون از آن زده شدهاند. کاهش تابآوری و تحمل اجتماعی نیز از دیگر ویژگیهای وضعیت کنونی است و نشان میدهد جامعه سرشار از خشم شده است. به علاوه، مرجعیتهای سنتی سیاسی و اجتماعی تضعیف شدهاند و میدان سیاست از نهادها به زیستجهان مردمی تغییر یافته است. اینها همه تغییراتی است که رخ داده و اگر اصلاحطلبی بخواهد با رویه دیروز ادامه دهد، نمیتواند با جامعه همزبان شود.
خانیکی با اشاره به نارضایتی طبقه متوسط، اضافه کرد: این طبقه همواره پایگاه آزادیخواهی و اصلاحطلبی بوده است. اما اکنون در حال فروریختن و پیوستن به طبقات پایین است. در حقیقت کسانی که زمانی زندگی نسبتا خوبی داشتند، اکنون فقیر شدهاند و لذا خشمگین اند. عمده خودکشیهای چند سال اخیر نیز در میان همین طبقه رخ داده است. این طبقه احساس سقوط میکند، زیرا به شدت خود را در معرض تبعیض میبیند. اساسا ریشه اصلی نارضایتی در ایران، تبعیض است. طبقه متوسط ایران، آینده را مبهم و سیاست را کماثر میداند و به وعدهها هم بیاعتماد شده است. لذا اگر اصلاحطلبی نتواند زبان تازهای برای تعامل با این طبقه پیدا کند، پایگاه خود را از دست میدهد.
وی با بیان اینکه امروز با ناترازی ارتباطی و بحران شنیده نشدن مواجهیم، گفت: این از عمیقترین بحرانهای امروز است. مردم و حکومت صدای یکدیگر را نمیشنوند. مردم هیچ کدام از مشکلات حاکمیت و حتی بیپولی دولت را باور نمیکنند. گفتوگو جای خود را به بیانیه و اعلام موضع داده است. اصلاحطلبان نیز با بدنه اجتماعی خود فاصله گرفتهاند و در شنیدن انتقادات ضعیف اند. در امتداد این موضوع، با فرسایش همبستگی و سرمایه اجتماعی مواجهیم که در کاهش امید به آینده و نرخ پایین مشارکت خود را نشان داده است. اصلاحطلبی باید نقش خود را در ترمیم این وضعیت تعریف کند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه سیاستورزی اصلاحطلبانه باید بداند که گفتوگو با جامعه و تلاش برای رفع تبعیض، بر گفتوگو با حاکمیت مقدم است، افزود: زبان اصلاحطلبی باید صادقانهتر شود. امروز مسأله اصلاحطلبی، چگونگی ماندن در سیاست نیست، بلکه ماندن در جامعه است و سیاست را هم باید در خدمت همین موضوع بداند، زیرا اگر اصلاحطلبی نتواند زبان جدید و چندوجهی جامعه را بفهمد، به یک خاطر سیاسی تبدیل خواهد شد.
خانیکی تصریح کرد: مسائل پیشروی ما، راهحل سادهای ندارد و هیچ جریان سیاسی دارای نسخهای شفابخش نیست و گفتوگو با پایین و جلب مشارکت تمام جامعه، تنها راهحل ممکن است. حاکمیت باید تصمیماتی را برای حل مشکلات بگیرد که نظرات تمام جامعه را تامین کند، نه اینکه تصمیمی را بگیرد و سعی در قانعسازی مردم برای اجرای آن داشته باشد. خود ما اصلاحطلبان نیز باید زبان خود را تغییر دهیم و فکر نکنیم با واژگان تند میتوانیم نظر جامعه را جلب کنیم. در شرایطی که ما اصلاحطلبان نمیتوانیم انقلاب کنیم و نباید هم به این سمت برویم، پس زبانمان هم نباید انقلابی باشد.