ایران پرسمان - خبرآنلاین /متن پیش رو در خبرآنلاین منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
رابطه ما با روسیه پس از تحولات اواخر سده نوزدهم و جدایی بخش زیادی از مناطق شمالی کشور در جنگ با روسیه و مداخلات این کشور در امور داخلی ما در سده بیستم دچار بحران جدی بوده، هست و خواهد بود.
بازار ![]()
داود غرایاق زندی-استاد علوم سیاسی دانشگاه بهشتی| موضوع نقش روسیه در جنگ 12 روزه ایران با آمریکا و رژیم صهیونیستی اشاره به دو نکته محوری در سیاست خارجی ما دارد: نخست اینکه رابطه ما با قدرتهای بزرگ یکی از مهمترین و چالشبرانگیزترین موضوع سیاست خارجی ماست.
این موضوع تنها شامل آمریکا نمیشود بلکه در مورد روسیه، چین و حتی قدرتهای در حال ظهور دیگر مثل هند نیز دچار مشکل هستیم.
منظور از مشکل این است که نمیتوانیم به طور مناسب نمیتوانیم رابطه و نسبت خود را با آنها تنظیم کنیم و همین موضوع باعث ایجاد چالش در سطوح مختلف حتی در سطح افکار عمومی میشود. رابطه مناسب باید مبتنی بر شناخت سیاست خارجی قدرتهای بزرگ، داشتن انتظار مناسب از آنها بر اساس منطق قدرت، و در نهایت میزان دوری یا نزدیکی به آنها است.
این موضوع خاص کشور در پس از انقلاب اسلامی نیست بلکه کودتای 28 مرداد 1332 برای نمونه نتیجه درک نادرست ما از سیاست خارجی شوروی و آمریکا در آن زمان است.
برای فهم بهتر نکته نخست اجازه دهید به نکته دوم یعنی سیاست خارجی روسیه در جنگ 12 روزه اشاره کنیم.
رابطه ما با روسیه پس از تحولات اواخر سده نوزدهم و جدایی بخش زیادی از مناطق شمالی کشور در جنگ با روسیه و مداخلات این کشور در امور داخلی ما در سده بیستم دچار بحران جدی بوده، هست و خواهد بود.
فروپاشی شوروی در سال 1989 نقطه عطف مهمی در سیاست خارجی کشور ما در گذر تدریحی از سیاست خارجی «نه شرقی و نه غربی» و نزدیکی بیشتر به روسیه برای فرار از فشارهای آمریکا بود. این موضوع پس از روی کار آمدن ولادیمیر پوتین در روسیه در سال 2000 و اولویت سیاست خارجی اوراسیاگرایی در این کشور باعث افزایش همکاری به واسطه رویکرد مشترک طرفین در قبال غرب شد.
بیشترین انتقاداتی که بهطور معمول اندیشمندان و متخصصان روسیه در کشور ما دارند این است که در منطق نظام بینالملل روسیه همانند هر کشوری به دنبال منافع خود است و از آنجا که وزن قدرت ایران به عنوان یک قدرت میانپایه به گونهای نیست که با قدرتهای بزرگ رابطه برابر داشتهباشد، پس ممکن است وجهالمصالحه روابط بین قدرتهای بزرگ شود و از ایران به عنوان کارت بازی توسط روسیه در قبال غرب برای منافع این کشور مورد سوءاستفاده قرار گیرد.
این انتقاد به این دلیل مطرح میشود که یک قدرت میان پایه در شرایطی که نمیتواند همانند جنگ سرد از هر دو ابرقدرت فاصله بگیرد، پس باید به یک اندازه با هر دو بر اساس منافع ملی رابطه داشته باشد. از آنجا که رابطه ایران با آمریکا محدود است، روسها با درک این وضعیت، ایران را کارت بازی خود میدانند و در برنامه هسته کشور بارها شواهد آن در همراهی روسها با قطعنامههای شورای امنیت و عدم ارسال به موقع سیستم پدافند اس 300 به کشور و تأخیر در تکمیل نیروگاه بوشهر و نظایر آن مطرح شده است.
اما این روزها بحث روز در محافل سیاسی و دیپلماسی، اقدامهای روسیه در قبال پرونده ایران است. گروهی معتقد هستند که روسیه در حال معامله بر سر ایران در مذاکرات با غرب است و حتی زمزمههایی شنیده میشود که ممکن است حتی روسیه در طول جنگ 12 روزه اقدامهایی علیه ایران انجام دادهباشد.
اگر چنین تحلیلها و اطلاعاتی درست باشند، آنگاه این رفتارهای مسکو باید هشدار قرمزی برای نظام سیاسی ما باید باشد؛ زیرا ایران تنها کارت بازی روسیه برای کسب منافع خود با غرب نیست بلکه علیرغم همه نوع حمایت ما از روسیه در برابر غرب به ویژه در بحران 2022 اوکراین و ارسال پهباد به این کشور علیه اوکراین و فروش نفت روسیه در شرایط تحریم، دادن اطلاعات حساس کشور ما به غرب برای حمله به آن چند معنای مهم دارد:
ایران برای روسیه تنها کارت بازی نیست بلکه تلاش میکند کارت برد روسیه در اوکراین باشد.
مطالبی مطرح بود که اگر ایران به سمت غرب نیل نکند، روسیه حاضر خواهد شد ایران دارای سلاح هستهای را بپذیرد. اما اگر این تحلیل درست باشد، روسیه تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرش ایران هستهای نیست و این کار را نه بهطور مستقیم بلکه به شکل غیرمستقیم توسط غرب انجام میدهد و سپس خود به عنوان ناجی یا میانجی وارد ماجرا میشود.
در نهایت اگر این فرضیه درست باشد، روسیه بر این باور است که ایران هستهای را نه تنها نمیتوان مهار و کنترل کرد، بلکه در آینده نمیتواند کشور ما را به عنوان متحد خود زیر راهبرد قفقاز روسیه به خود وابسته کند. بر این اساس، موضوع حتی گریز هستهای در اصل نه صرفاً توسط غرب بلکه بیش از همه از جانب روسیه غیر قابل دسترسی است.