يکشنبه ۲۲ تير ۱۴۰۴
تحلیل روز

مرز واقعی‌تر از این حرف‌هاست

مرز واقعی‌تر از این حرف‌هاست
ایران پرسمان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست اگر احیاناً از خودتان می‌پرسید که چرا افغانستانی‌های متولد ایران دلبستگی ...
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
اگر احیاناً از خودتان می‌پرسید که چرا افغانستانی‌های متولد ایران دلبستگی وطن‌گونه‌ای به اینجا ندارند، باید بگویم چون همیشه و در هرلحظه به ما یادآوری شده که در بهترین حالت: «چیزی بیشتر از یک مسافر نیستی.»
نسیم عزیزی- فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی‌ارشد روانشناسی| من یک افغانستانی‌ام؛ از یک پدر و مادر افغانستانی در کشور ایران، شهر تهران به دنیا آمدم. مادرم در هفت سالگی (پس از شروع جنگ شوروی سابق) و پدرم در 27 سالگی به ایران پناهنده شدند، اینجا ازدواج کردند و بچه‌دار شدند. پس از ورود قانوناً تحت نظارت کمیساریا‌ی عالی سازمان ملل متحد قرار گرفتند و هرسال طبق زمان‌های اعلامی از خود سازمان، کارت‌شان (کارت آمایش) تمدید می‌شود. (برای تمدید کارت هرسال انگشت‌نگاری و اسکن چشم انجام می‌شود، همچنین هرسال بلااستثنا هزینه‌های عوارض شهرداری، مالیات و... باید پرداخت شود.)
هرسال ثبت‌نام و تحصیل ما در مدارس دولتی، با شهریه مازاد صورت می‌گیرد و تحت عناوین مختلف ملزم به پرداخت‌شان بودیم و در صورت دیرکرد در پرداخت اسامی دانش‌آموزان سر صف صبحگاهی و پیش تمام جمعیت مدرسه خوانده می‌شد و نمی‌توانید تصور کنید این رفتار برای یک کودک یا نوجوان در آن سن و بین دوستانش چه فشار روانی وحشتناکی داشت.
سال 1384 (اولین سال ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد) ثبت‌نام و شرکت در مدارس برای تمام مهاجران افغانستانی مجاز ممنوع شد، بدون هیچ دلیل و توجیه مشخصی. احتمالاً می‌توانید تصور کنید که یک‌سال وقفه تحصیلی اجباری می‌تواند چه تاثیری بر انگیزه و شوق یک دانش‌آموز داشته باشد و البته که در تمام این سال‌ها کم نبودند از این تصمیم‌های سلیقه‌ای. 
من هم مثل تمام دانش‌آموزان دیگر برای کنکور زحمت و سختی کشیدم و در دانشگاه روزانه قبول شدم، اما هر ترم ملزم به پرداخت 80درصد شهریه شبانه بودیم و تا شهریه پرداخت نمی‌شد، اجازه ثبت‌نام در ترم جدید را نداشتیم. ما نمی‌توانستیم هر رشته تحصیلی‌ای که بخواهیم را انتخاب کنیم چون تحصیل در یکسری رشته‌ها برای مهاجران خارجی غیرمجاز است، همچنین نمی‌توانستیم هر دانشگاهی را انتخاب کنیم چون یکسری شهرها برای مهاجران افغانستانی شهرهای ممنوعه هستند و نباید مهاجران خارجی در آنها تردد یا سکونت داشته باشند. 
در تمام این سال‌ها، امکان خرید ملک و خودرو برای هیچ‌یک از مهاجران وجود نداشت و ندارد. اگر کسی چیزی داشته باشد، باید به نام یک ایرانی بزند و این احتمال را درنظر بگیرد که ممکن است به‌راحتی نتیجه زحماتش توسط همان فرد تصاحب شود، امکان دریافت گواهینامه رانندگی به‌شدت سختگیرانه و محدود است (شرط دانشجو بودن و متاهل بودن که هیچ‌کدام هیچ ربطی به رانندگی ندارند) و از هر خانواده فقط یک‌نفر می‌تواند گواهینامه داشته باشد، آن هم با اعتبار یک‌ساله و هرسال باید کل پروسه از اول طی شود.
در جنگ 12 روزه، هر ایرانی‌ای کاملاً اختیاری می‌توانست به شهر دیگری که احساس امنیت بیشتری می‌کرد سفر کند یا رفت‌وآمد داشته باشد، اما نه‌تنها در جنگ بلکه هیچ زمان دیگری یک افغانستانی که کارت آمایش دارد و قانونی محسوب می‌شود، نمی‌تواند بدون دریافت مجوز تردد، مسافرت بین‌شهری داشته باشد و در صورت مشاهده شخص در خارج از محل سکونت‌اش به‌راحتی دیپورت می‌شود. در تمام طول جنگ دفاتر کفالت یا بسته بودند یا هیچ مجوزی صادر نمی‌کردند. ما این احساس را داشتیم که پاهایمان در سیمان سفت‌شده گیر کرده و نمی‌توانیم تکان بخوریم. (نامه‌های تردد بیشتر از 15 روز نیستند و در استان مبدأ و مقصد از فرد انگشت‌نگاری انجام می‌شود.)
احتمالاً این کلیشه را شنیدید که ما ایرانی‌ها دکتر و مهندس می‌فرستیم خارج از کشور ولی افغانستانی‌ها در ایران همه کارگر و سطح پایین هستند، همین الان می‌توانید با یک سرچ ساده «مشاغل مجاز برای مهاجران افغانستانی» را ببینید که دولت فقط چهار گروه شغلی را برای مهاجران افغانستانی مجاز شمرده که شامل «گروه کوره‌پزخانه‌ها»، «گروه کارهای ساختمانی»، «گروه کارگاه‌های کشاورزی»، و «سایر» مثل کارگر امحا و سوزاندن زباله و امثالهم هست. یک‌بار دیگر به موضوع نگاه کنید، آیا قانون اجازه رشد ورای این شغل‌های سطح پایین را به ما داده؟ کسی که اینجا مانده، مجبور شده همین‌ها را انجام بدهد و کسی که نمی‌خواسته این کارها را انجام بدهد به‌ناچار مجدداً به جای دیگری مهاجرت کرده است.
این را هم در نظر بگیرید که کارت کار فقط برای آقایان صادر می‌شود و خانم‌ها فقط درصور‌تی‌که سرپرست خانوار باشند، می‌توانند کارت دریافت کنند. همین موضوع روی حقوق، بیمه و تمام موارد دیگر تأثیرگذار است. اگر احیاناً از خودتان می‌پرسید که چرا افغانستانی‌های متولد ایران دلبستگی وطن‌گونه‌ای به اینجا ندارند، باید بگویم چون همیشه و در هرلحظه به ما یادآوری شده که در بهترین حالت: «چیزی بیشتر از یک مسافر نیستی.» وقتی دوست‌هایی که در لحظات صمیمی، در خندیدن‌ها و جوک‌گفتن‌های‌شان یکدفعه می‌گویند «افغانی» و می‌خندند، ناگهان سیلی‌ای از واقعیت می‌خورد توی صورتت که همیشه مرزی هست؛ مرزی خیلی واقعی که حتی در صمیمی‌ترین لحظاتت کشیده شده و آنجا می‌فهمی مرز فقط خطی فرضی و قراردادی بین کشورها نیست، مرز خیلی واقعی‌تر از این حرف‌هاست.
بازار


نظرات شما